#عکس_شما
ماعم رسیدیم بلاخره:)🤍
ازاین رسیدنا ارزومیکنم بهتون :))💚
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#فکر_بیهوده
❤️یَا وَاحِدُ الْبَاقِی أَوَّلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ آخِرَهُ❤️
🔷اگر کسی فکر های باطل و خیالباف بسیار میکند و بدین سبب ناراحت باشد این اسم را بسیار بخواند نجات می یابد 🔹
🔷 کسی از چیزی یا کسی خوف و ترس داشته باشد قبل از نماز ظهر غسل کند و نماز خواند چون فارغ شود پنجاه بار این اسم را بخواند از ترس و خوف دشمن ایمن گردد و دشمن بر وی مهربان شود.🔹
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی 🍀 مادر مرضیه با ابروهای گره خورده از اتاق خارج شد و گفت مرضیه توان نداره..نمیخواد اونج
داستان زندگی 🍀
سال ۱۳۸۰
"از زبان مریم"
هیچ وقت فکر نمیکردم از شنیدن خبر مرگ کسی خوشحال بشم .. تقصیرم نداشتم .. سال به سال اگه مراسمی میشد عباس رو می دیدم . هر دفعه هم اینقدر خجالت میکشیدم و هول میشدم که فقط یه نگاه بهش مینداختم و وقتی میدیدم که اون هم نگاهش به من ، سرم رو مینداختم پایین ..
این دفعه ولی شاید بیشتر میتونستم ببینمش ..
مامان پیرهن مشکی بابا رو انداخت جلوی دستم و گفت من میگم عجله داریم تو نشستی زل زدی به اتوی خاموش...
اتو رو روشن کردم و گفتم تا بابا بیاد یک ساعت طول می کشه ، من اینا رو یه ربعه تحویلتون میدم ...
مامان همونطور که جلوی آینه ایستاده بود با خودش گفت کاش این اتفاق نمیوفتاد ..
مامان داشت موهاشو مرتب میکرد، گفتم مامان نکن، خیلی زشته، داریم میریم مراسم میت
+بابا ببینه ناراحت نمیشه؟
مامان رفت از کشو قیچی رو برداشت و گفت یه کم الان فقط کرم میزنم ، تموم فامیلا هستن، تو کارت رو بکن زود باش...
اتوی لباسها که تموم شد رفتم اتاقم تا ادکلن و برسم رو بزارم تو کیفم ..
جلوی آینه دستی به صورتم کشیدم روسریمو مرتب کردم..
کمی آرایش کردم.. بهم میومد ولی یک لحظه فکر کردم نکنه عباس بفهمه تو ختم پدربزرگش و ازم ناراحت بشه ..
با دستم لبم رو پاک کردم و کمی ادکلن به خودم زدم و برگشتم پیش مامان که کارش تموم شده بود ..
نشستم روی مبل و گفتم بفرما هم لباسها رو اتو زدم هم خودم آماده شدم ...
مامان گفت کار منم تموم شد الان لباس میپوشم ..
با صدای در حیاط که بسته شد فهمیدیم بابا هم رسید ..
مامان سریع لباسش رو در آورد و پیرهن مشکیش رو تنش میکرد و گفت حاج ولی اومدی ؟..
بابا اوهومی گفت و وارد اتاق شد ..
بلند شدم و گفتم سلام باباجون .. خدابیامرزه حاج عموتون رو .. پیرهن مشکیت رو اتو زدم ...
بابا نگاهی به مامان انداخت و چند ثانیه ای زل زد بهش و گفت یقه ی اون لباست رو کمی گشاد بگیر صورتت قرمز شده ..
مامان به سمت آینه رفت و گفت الان خوب میشه برو لباست رو بپوش دیر شد .
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
دختر خالم تعریف میکرد که چند روز بوده داشته دنبال در یکی از قابلمه هاش میگشته و کلاه پسرش با همین فکرا خوابش میبره که خواب میبینه در قابلمه رو بچه انداخته زیر یکی از کابینتا ک اصلا دید نداره و کلاه هم توی چمدون بالای کمد ... فرداش ک بیدار میشه از روی کنجکاوی میره چک میکنه دقیقا هر دو تا مورد دقیقا همون جاها بودن ... خود میگه دارم از خودم میترسم... اینم بگم ک خیلی دختر آروم و دلپاکیه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من 28 و همسری31 ساله ن. ما بی احترامی بهم نمیکنیم و همیشه بدرقه همسری میرم.😍
یه شب شوهرم سرماخورده بود. قبل اومدن به خونه بمن زنگ زد که امشب میبرمت خونه مامانت تا پیش من نباشی و سرما نخوری.
با اینکه از رو دوس داشتن گفت ولی من دوس داشتم پیشش باشم. پشت تلفن گفتم: نمیرم. اونم گفت: مگه دست خودته؟! حالا می بینی میری یا نه؟!😢
خلاصه بعد بحث و قطع کردن تلفن فهمیدم بد صحبت کردم. بهش اس دادم:
🌿 عزیزم! من تو این جور وقتها باید پیشت باشم و هواتو داشته باشم. برم دلم میشکنه.
شوهرم جواب نداد ولی وقتی اومد با خنده بهم گفت خوب رگ خواب منو پیدا کردی!😝 فهمیدم خانمها هرچی بخوان میتونن بش برسن😍
✍ هنر فن بیان. با مرد از احساستان با جمله "من..." صحبت کنید.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من 27سالمه و اقامون32. راستش هفت ساله ازدواج کردیم. من 6سال خانوم غری بودم! 😐 #لجبازی میکردم و الکی گیر میدادم!
بنده خدا اقامون افسرده شده بود. الان هفت ماهه داریم طعم واقعی زندگی رو میچشیم. خیلی از کانالتون یاد گرفتم😊
دیروز شوهرم از سرکار اومد، دیدم اخماش تو همه😒 قبلا گیر میدادم و دعوا میشد. اما دیروز، بلند با هزار ادا گفتم:
🌸 در وا شد و گل اومد ,,, علی اقا خوش اومد. 🌸
وای! شوهرم از این رو به اون رو شد. گفت: ای جان! کی سرودی اینو؟😂 تا فرداش حسابی شارژ بود و خوش اخلاق.
خلاصه میخوام بگم تا اخم میکنن، شما اخم نکن. بعضی وقتا خسته میشن. ما باید ارامش بهشون بدیم. با ارزوی خوشبختی واسه همه اجیام. 😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
⭕️ ۴ هشدار مهم در رابطه:
- اگه زود عصبی میشه و شروع به داد و بیداد میکنه و زودم میاد از دلت در بیاره و میگه عاشقته که اینقد حساسه؛ این عشق نیست تکانشگریه
- اگه یه سره بهت زنگ میزنه و ازت آمار میخواد که کجایی و با کی هستی و چیکار میکنی و میگه نگرانته؛ این عشق نیست کنترلگریه
- اگه شرایط منفی خودشو به تو نمیگه وقتی تو میفهمی میگه میترسیدم تورو از دست بدم؛ این عشق نیست، فریبه
- اگه هرچی دلش میخواد به تو میگه و هرجوری دلش میخواد با تو به بهونه صمیمی بودن رفتار میکنه؛
این عشق نیست، بی احترامیه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#عکس_شما
و بالاخره ماهم عروس و دوماد شدیم و به هم رسیدیم❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من ۲۰ دارم و آقایی جونم ۲۸ . دیروز تولدم بود ولی اقایی جونم نمیدونست چه جوری بگه که دستم خالیه!
پیشش نشسته بودم که یکی بهش زنگ زد گفت پولمو بده.😞 منم دیدم دستش تنگه. یه پولی تو کارت خودم بود، بهش دادم. ☺️
گفت: اخه من حتی نمیتونم واسه تولدت کادو بخرم بعد تو کارتتو میدی؟ منم گفتم: عزیز من! منو تو دیگه شدیم ما👫 تو اگ مشکل داشته باشی، من باید پشتت باشم. همونطور که پشتمی.
خانومای گل هوای جیب شوهرتونو داشته باشین. مطمئن باشید یه روزی؛ یه جایی از خجالتتون درمیان. 😉
✍ وفاداری زن در فقر و مرد در ثروت معلوم میشود.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
هنگامی که با همسرتان به مشکل میرسید؛
- خانوادهها را در جریان قرار ندهید.
- به هیچ عنوان قهر نکنید.
- منزلتان را ترک نکنید.
- از همه مهمتر، محل خوابتان را جدا نکنید.
این راهها باعث هرچه طولانیتر و حادتر
شدن مشکل میشوند. از زن و مرد در این
عصر انتظار بیشتری وجود دارد که با منطق
و برخورد صحیح، مشکلات بین فردی را
حل کنند.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من ادمیم که قبل ازدواج سرم توی درس بود و از خاله زنک بازی و حرف و حدیث های زنونه خوشم نمی اومد. فکر میکردم اینایی که با خانواده همسر مشکل دارند الکیه.
تصمیم گرفتم با خانواده همسرم مثل خانواده خودم رفتار کنم. اما با وجودیکه خونواده داییم بودن، رفتاراشون به خانواده خودم نمیخورد. 😔
اونجا کلمات محبت آمیز خیلی کمی شنیدم و احترام کمی دیدم. درحالیکه هوای همشون رو داشتم. من مثل مادرم باهاش رفتار کردم ولی اون این کار رو نکرد. 😭
برای همین تصمیم گرفتم کمتر رفت و آمد کنم. تا هم اذیت نشم و هم چیزی از دهنم نپره.😊 بنظرم کمتر رفتن بهتره. آدم عزیزتره. من قبلا هرروز میرفتم بخاطر آقامون.
من الان فهمیدم که چرا همه از خواهر و مادرشوهر گله دارند. درک میکنم واقعا😭 اگه عروس گرفتید هواشو داشته باشید.
💖از کانال شما هم خیلی ممنووونم🌹 که بهم یاد داد گله از خانواده همسر رو پیش همسر نبرم. 😘💖
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام دخترم 24 سالمه
موقعی ک دانشگاه قبول شدم بابام برام سانتافه خرید روز اول تو که داشتم میرفتم دانشگاه تصادف کردم طرف ی پسر بیست و هشت ساله اینا بود 😂😂
خیلی عذرخواهی کردش بعد بردش درستش کرد فرداش فهمیدم استادمه الانم شوشومه😂😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•