✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
کانالتون فوق العاده اس
خیلی مفید و سازنده اس
من مجردم، یعنی با نظارت خانواده ها در مرحله ی آشنایی هستیم، ولی از تجربه هاتون استفاده میکنم.
اولاش خیلی گیر میدادم ک کجا میری و کجا میای
با کی هستی و ...
عشقم هم چون خیلی صبوره و منو دوس داره همیشه با مهربونی و ب خوبی جواب سوال های بی مورد منو میداد
ک یه وقت ناراحت نشم
خودمم اذیت میشدم از اینکه اینقد حساس شدم بهش
ی روز اتفاقی وارد کانالتون شدم
یه چند تا از پست های شمارو ک خوندم خوشم اومد و تصمیم گرفتم اخلاقمو درست کنم .از اون روز تا الان خیلی بهتر شدم باهاش دیگه الکی ناراحت نمیشم یا قهر نمیکنم
وقتایی ک میره بیرون درسته خوشم نمیاد زیاد با دوستاش بره بیرون ولی خب اونم. حق داره تفریح کنه
الان وقتایی ک میره بیرون بهش میگم مواظب خودت باش و خوش بگذره سرتم پایین باشه (بعد از جمله اخرم یه شکلک خنده میزارم😂 واسش ک فک نکنه دارم بهش دستور میدم و ناراحت بشه )
اونم در جوابم میگه ( چشم عمری
سرم پایینه چون چشمم پره
یه خانوم دارم که با دنیا عوضش نمیکنم)
کلا ب صورت نامحسوس حواسم بهش هست . هم قربون صدقه اش میرم ولی وقتایی ک لازمه یکمی جدی میشم اگه کاری انجام بده ک دوست ندارم متوجه بشه ک کارش اشتباهه اونم زود متوجه میشه و عذر خواهی میکنه
😊احساس میکنم بیشتر از قبل بهم علاقه پیدا کرده.همش هم تاثیر کانال شما و ایده های دوستان عزیز
درسته بیشتر واسه متاهلا خوبه این کانال ولی خب
دراصل باید فرهنگ سازی بشه ک چطور رفتار کنیم با کسی ک دوستش دارم .
ببخشید زیاد حرف زدم 🙈🌹
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#عکس_شما
وقتی با گل اومد جلو خونه دنبالم🫠
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🌺🍃🌺 "مریم" چند ماه بعد از ازدواجمون متوجه ی علائم بارداری شدم و بخاطر تجربه های ب
#داستان_زندگی ❤️
همین طور که تکه پارچه ها رو از دور اطرافم جمع می کردم جارو رو برداشتم تا همه جا رو تمیز کنم...
که چشمم به یه خانم افتاد که پشت چرخ نشسته بود و بهم زل زده بود.. تا حالا حتی یکبار هم ندیده بودمش، تعجب کردم شاید تازه استخدام شده بود
بی توجه سرم رو پایین انداختم و مشغول کارهام شدم
تو یه کارگاه تولیدی کار می کردم کلا روی هم رفته هفتاد نفر بیشتر نبودیم
انقدر زیر نگاههای اون دختر معذب بودم که ترجیح دادم برم بیرون و چون محل کار بود و
می ترسیدم راجع بهم فکر بد کنن ترجیح دادم راجع به اون دختر صحبتی نکنم
مشغول جارو بودم که صدای همکارم رو شنیدم که گفت علی ، حاجی احسانی توی دفترش منتظرته.
حاجی احسانی رئیس کارگاه بود و مرد میانسال و خوبی بود و دستش تو کارهای خیر بود
وقتی رفتم حقوقم را با پاداش و اضافه کاری تقدیمم کرد
انقدر دستم خالی بود که با دیدن پولها برق از چشمهام پرید
و از چشم حاجی دور نموند
لبخندی روی لبهاش نشست،
تشکر کردم و می خواستم برم که صدام زد و درحالی که دستی روی ریش هاش می کشید
گفت این ماه از طرف خیریه یه کم اغذیه میدن برای تو هم گذاشتم کنار ببر خونه.
تشکر کردم و به سمت اتاق رفتم تا لباس هام رو عوض کنم، وقتی وسایلی که حاجی برام کنار گذاشته بود رو برداشتم راهی در خروجی شدم
من تو این دنیا به غیر خدا و حاجی یه ننه پیر داشتم که من تنها بچه اش بودم، حاجی برام حکم پدر رو داشت البته حاجی برای همه همکارهای کارگاه حکم پدر رو داشت و همه جوره هوای بچه ها رو داشت حتی هفته پیش خانم مرادی که پابه ماه بود همین حاجی همه خرج و مخارج بیمارستان را پرداخت کرد
همینطور که تو این فکرها بودم سوار مترو شدم که همون دخترخانم را روبه روم دیدم درست
با همون لبخند همیشگی معلوم بود از من خوشش اومده بود
تو دلم باخودم گفتم چی می شد
می تونستم با همچین زن زیبایی ازدواج کنم اگه می شد دیگه از خدا چیزی نمی خواستم اما وقتی یاد بدهکاری هام افتادم آهی کشیدم و با خودم گفتم آخه کدوم دختری حاضر با حقوق بخور و نمیر من کنار بیاد و با ننه پیرم بسازه
وقتی رسیدم وسایل رو دادم دست ننه، ننه همینطور که با خوشحالی وسایل رو وارسی می کرد حاجی رو هم دعا می کرد
از خوشحالی ننه به وجد اومدم
حاجی اینبار سنگ تموم گذاشته بود یه کیسه برنج ، روغن و ماکارانی دوتا مرغ و گوشت چرخ کرده و رب و سویا همه چی گذاشته بود
روبه ننه گفتم اگه چیزی کم داری بگو فردا سرراه می گیرم و میارم
ننه سری تکون داد و گفت خدا خیرت بده ننه خیر از جونیت ببینی...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام. ممنون و تشکر از کانال خوبتون😍من و اقایی هم سنیم. شش سال ازدواج کردیم سنتی ولی عاشق همیم❤️
اول بگم که منم حرفای خانمی که گفتن #گریه زیاد میکردم و شوهرم با وجود #علاقه زیاد طرفم نمیومد کامل #تایید میکنم.
منم متاسفانه از علاقه زیاد شوهرم #سواستفاده کردم😑
حالا فهمیدم چقدر اشتباه کردم که مرتب مثل بچه ها می خواستم با گریه بهم #توجه کنه یا حرفمو به کرسی بشونم. چوبشم خودم میخوردم. چون بعدش قهر بودیم و من دلتنگ میشدم عزیز هم نمی شدم پیش شوهری.
الان با #محبت کردنای من هر روز داره میگه دیوونتم😚 و من اینا رو بعد از خدا و دعاهام برای اخلاق خوب مدیون این کانال و داروهای #طب_سنتی هستم.
خانما اکثر ما طبع سرد داریم و این باعث بهونه گیری و بداخلاقی میشه لطفا #تغذیه رو اصلاح کنید به گرمی ها رو بیارید🥜در پست بعدی میگم چیا بخورید تا #خوش_اخلاق باشید😋
✍ به تحقیق ثابت شده ، تغذیه در افکار و رفتار انسان بسیار موثر است
مثلا #ژاپنی ها با وجود اینکه در رفاه کامل زندگی میکنند مشکلات روحی و آمار خودکشی زیادی دارند چون #غذاهای_سرد بیشتر مصرف میکنند
ولی #هندی ها با وجود اینکه در فقر به سر میبرند مردم شادی هستند چون #غذاهای_گرم بیشتر مصرف میکنند
ابوعلی سینا میگه :
کسی که #ترشی و غذاهای سرد بخوره ، آدمی #ترسو میشه
ولی کسی که شیرینی مثل #عسل بخوره ، آدم #شجاعی میشه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
چهارم پنجم دبستان بودم سر یه شیطنتی نمره ریاضیام خیلی پایین شد پدرمو خواستن. معلمم (که خیلی هم دوسش داشتم) به بابا گفت نمره کم شدنش یه طرف، نگاه کنین عین خیالشم نیست. من جاش بودم الان داشتم زارزار گریه میکردم.
بابا گفت باشه حق باشماست. اگه الان گریه کنه بهش نمره میدید؟ گفت خب نه. ربطی نداره که. بابا گفت خب چرا باید برای کاری که میدونه نتیجه نداره گریه کنه و تحقیرو تحمل کنه؟ معلم اومد ماچم کرد گفت برو سر کلاس حواستو بیشتر جمع کن.
ولی این جمله بابا توی این ۵۰ سال بیشترین جملهای بوده که تو ذهنم تکرار شده...
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلااام
من تو ی شهر کوچیک زندگی میکنم کرایه تاکسی تو شهریا(از این زردا😂) ۴ تومنه
بعد من شب که از باشگاه برمیگردم پیاده بر میگردم که پول تاکسی ندم ولی سر راه انرژیزا میگیرم😂💔
امروز که داشتم حساب میکردم به این نتیجه رسیدم چند برابر پول تاکسی دارم نوشیدنی میگیرم😂
و اگه با تاکسی برگردم به صرفه تره😂💔
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
دیشب با لباس نصفه نیمه پوشیده سریع از درخونه زدم بیرون و پریدم توی اسنپ،راننده ازاسترس هنگ بود که این چرا این شکلیه یا دزده یا یه موردی داشته لو رفته داره فرار میکنه،
وقتی زنگ زدم به خواهر دوستم و گریه که توی خونم سوسکه و من توی راه خونه ی شمام،احساس کردم خیالش راحت شد که فقط ی بیمار روانیم😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فسنجون
مواد لازم:
مرغ:۴تیکه🍗
گردو:۳۰۰گرم
رب انار ترش:۱ق غ
رب انار شیرین:۱ق غ
زعفران:به میزارن لازم
یخ:۱پیمانه🧊
😊😊😊😊😊😊😊😊😊
طرز تهیه:گردوها رو با خردکن پودر کنید بعد حسابی روی گاز تفت بدید تا داغ بشن حدود۱۰دقیقه بعد آب و یخ اضافه کنید بذارید آروم با شعله کم ۵ساعت پخته بشه؛ و چندبار تو این ۵ساعت بهش یخ اضافه کنید،حالا تیکه های مرغ🍗 به همراه نمک🧂 و فلفل مزه دار کنید داخل کره🧈 تفت بدید زعفران بزنید بعد۵ساعت اول رب و بعد مرغها رو اضافه کنید بزارید ۲ساعت دیگه باهم بپزن درآخر اگر میخواید روغن بندازه نیم ساعت زودتر زیر غذا خاموش کنید.
#فسنجون
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام به همگی😚🖐
من 26 و همسری 27 سالشه. یه ایده دارم
من اوایل ازدواج خیلی لجباز بودم ولی جواب نداد 🙍
بعد از 6 ماه زندگی تصمیم گرفتم در مورد رفتارم تجدید نظر کنم.
سعی کردم #درخواست هام رو با #مهربانی و #مودبانه و #زمان خوب ازش بخوام مثلا زمانی که خستگیش در میرفت
نتیجه فوق العاده بود. 💏
محبت و میل به زندگی تو همسری 100 برابر شد. 💞💞
دو نکته ی خیلییییی مهم هم دارم به خانومای خوب سر زمینم:
1: همیشه همسری رو #تحسین کنین. حتی برای کوچکترین کاری که براتون انجام میده. بهش #افتخار کنین اونوقت مطمئن باشین برای بهتر شدنش تلاش میکنه.
2: احترام .احترام . #احترام
و شوشو جون رو به خودتون #عادت بدین ، همسرم بدون من کلافس.
موفق و موید باشین
و
در پناه حق 👋
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات خواستگاری
خواستگاری دختر دایی م بود یه دختر خاله کوچیک داشتم خیلی به این بشر وابسته بود
داییم اینا و مراسم خواستگاری طبقه بالا بود خاله م طبقه پایین می شستن
از قضا دختر خاله من از همون اول خونه داییم بوده حتی بزرگ های فامیل هم نبودن این فسقل بچه تو خواستگاری بوده
میره تو اتاق قایم میشه
دختر داییم و نامزدش کل حرف هارو که میزنن این گریه کنان میاد بیرون به پسره میگه نمی زارم بدزدیش برو خونه تون 😂
ازدواج نکردن باهم ولی خوب هر موقع خواستگار برای دختر داییم میاد اول اتاق رو چک میکنن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام. دخترم
مادرم ۱۴ سالش بوده ازدواج کرده و بچه دومش ( یعنی داداشم ) رو تو سن ۲۱ سالگی به دنیا آورده،
داداش دومیه خیلی شیطون بوده یه روز با چرخ میخوره زمین پاش حسابی خورد و خمیر میشه . حدودا یک ماهی بیمارستان بودن ، مامانم میگفت روزای آخر اتاق روبه روییمون یه همراه داشت هی میومد منو نگاه میکرد هی میرفت هی میومد منو نگاه میکرد.
یه روز میاد تو اتاق و میگه دخترم من یه پسر دارم خیلی خوبه و فلانه و ....
دلش یه دختر میخواد مثل تو ساده باشه و ... میخوام عروسم بشی و پسرمم از تو خوشش اومده و حالا مامان من قسم میخورده که حاج خانم به خدا من شوهر دارم دوتا بچه دارمممم از این خانمه اسرار که نه دروغ نگو تو باید بیای عروس من بشی
اخرش هم اتاقی مامانم میبینه ول کن نیست میگه حاج خانم چی میگین ایشون عروسه منه تا زنه کوتاه میاد بر میگرده میره😂😔
اون وقت من با ۱۷ سال سن نشستم بره ناقلا نگاه میکنم🤣🤣🤣
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام
خیلی ممنونم بابت تمام کسایی که این کانالو ساختنه واقعا عاااالیه من هر رورز مطالبشو دنبال میکنم و یادادشت و بیشتر ایدهارو انجام دادمه و نتیجه هم گرفتمه
اول میخاستم یکی از بدترررین تجربه یا یکی از اشتباهاتمو بگم ک کسایی که تو این کانال هستن مثل من این اشتباه رو نکنن
من20سالمه ترم 5حقوق
وقتی ترم 1بودم پسری عاشق من شد خیلی خیلی خیلی پسر خوبی بود جوری که همه دخترا بمن حسودی میکردن
ولی وقتی اومد ازمن خاستگاری کرد من یمدت همش اذیتش میکردم
جلو همه کوچیکش کردم
#بهونهای_الکی میووردم غرورشو خرد کردم خیلی کارای که تو کانال دیدم ک نباید میکردم و میگفتم کاش زودتر با کانال اشنا میشدم الان عشقم کنارم بود..
اون بازم تحمل کرد والتماس ولی من به این احساسش میخندیدم
اینم بگم من دختر خیلی مغرور و از خود راضی بودم
واسه همین دلم میخاس ک اذیتش کنم
ولی اون شخص گفت که دیگه خسته شده از اخلاقم یه روز واسه همیشه رفت من واسه همیشه از دستش دادم
اونموقع فهمیدم که من عاشقش شدم حاضر بودم جونمم واسش بدم خیلی باهاش حرف زدم ولی گفت که دیگه دلشو زدمه و بهتر جداشیم😔
من عشقمو با اخلاق بچگانم از دست دادم 😔
خواهش میکنم با جون دل عشقتونو نگه دارین باهاش خوب باشین غرورشو #اقتدارشو حفظ کنین تا مثل من نشین خیلی سخته....
الان خداروشکر نامزدم
از وقتی نامزد کردم دیگه بهش فکر نمیکنم
خیلی با نامزدم خوبم مهربونم غر نمیزنم بهونه های الکی نمیارم
بهش احترام میزارم به خودش خانوادش
خانوادشو دوست دارم
پشت سرشون حرف نمیزنم مثل بقیه عروسا
واسشون هدیه میخرم
خبر چینی نمیکنم و خیلی کارای دیگه ک واقعا از ته دلم هستن...
نامزدمو خانوادش رور بروز علاقشون بمن زیادتر میشه
منم همینجور...
من قراره برم کربلا ولی دیشب که ب اقامون ک گفتم گفت نه😔
منم ن غر نزدم ن اعصبانی شدم
گفتم باشه اقاییم هرچی شما بگی نمیرم😍
گفت باشه برو خانومم نمیخام ناراحتت کنم ولی بشرطی که مواظب خودت باشی😍
بهمین راحتی راضی شد
من تغییر اخلاقو رفتارمو مدیون این کانال خوبم
دوستتون دارم
مواظب خودتونو عشقتونو زندگیتونو خانوادتون باشین
😍😍
بازم تجربه و ایدهامو میزارم
یاحق💞
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•