✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به همگی دوستان
میخواستم ی تجربمو بهتون بگم
من از همه نظر از همسرم و خانوادش سر هستم . اینو کل فامیلشون میگن که تو خوابم همچین عروسی نمیدیدن . بابای من شدید دست و دل باز ، مهربون ، لارج ، خوش اخلاق ، مردمی و صبور. دقیقا برعکس پدر شوهرم و خانوادش و همسرم و چیزی ک یاد گرفتن اینه که دیگران و خورد کنن ک عیبای خودشون تو چشم نیاد.
مثلا همسر من ک میدید بابای من عصبی نیست و ... میگفت بابات صبور نیست بی خیاله. یا لارج نیس پول بی زحمت بدست میاره. اگر ی چیز مثبت میدید میگفت بابات داره من ندارم. اگر نمیدید میگفت مثل بابات. مثلا میومد خونمون ریز ترین میوه رو انتخاب میکرد میزاشت جلوش میگفت درشت تر نداشت بخرین. اگر بخوام بگم ی تومار میشه.
چون عادت کرده بودن تو ناراحتی خودشون و تخلیه کنن هر وقت میرفتم خونشون شدیدا بهم بی حرمتی میکردن. منم طبق تربیتم سکوت.
رفتارایی میکردن که هر کی من و میدید میگفت اضافی بودی مگه که همچین شوهری کردی.
شوهرم مدام گوشی به دست به بابام ک دخترت امروز این کارو کرد فردا این کارو. بابام همش با صبوری جوابشه میداد و حق بهش. که به قول خودش درست شه. ولی شوهرم و خانوادش هر روز بدتر بدتر بدتر. جوری که شب عروسی ک فامیل های من اومدن شهرستان(همسرم شهرستانی هست).در کمد رختخوابی ک خانوادم رو جهیزیه دادن و قفل کرد. خانوادش هم اصلا رختخواب ندادن. فامیل من ک ی پونزدا نفری بودن تو اشپزخونه با کوسن مبلام خوابیدن. ابرو بابام که تو عقد و نامزدی بهترین احتراما و بهترین غذا ها رو فراهم کرد رفت. جوری ک به بابام گفته بودند به حرمت تو نرفتیم . تو کجا و این وصلت کجا. بعد این اتفاق که ناهار ، ابرو ریزی دادن و... بابام به #خودش اومد . دیگه جلوشون صبوری نکرد گفت سه سال حق دادم خوب بودم ولی شما جوری تربیت شدید ک اگه احترام بزارن میزارین پای ضعف یا کمبود دخترم. حرمت پذیر نیستین. دیگه نمیتونم.
بعد از اون اتفاق شوهرم و خانوادش صد درجه #عوض شدند.
بابام همیشه میگه سر جریان تو فهمیدم محبت همه جا و به همه کس جواب نمیده بعضی ها رو باید همیجوری که تو ذهنشون هست #ادب کنی.
✍ وقتی کسی اشتباهی میکند مرحله به مرحله پیش برید ، اول با نرمی و محبت ولی اگه جواب نداد لازم است با جدیت برخورد کنید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•