eitaa logo
آدم و حوا 🍎
35.5هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🍂🌱🕊🌱🌸 🍂🌿🍃🌿🍂 🌱🍃🌼 🕊🌿 🌱🍂 🌸 📚 💢با کسی ازدواج میکنم مرا اصلاح کند ! 🔺نجم الدین ایوب ( پادشاه تکریت ) به مدت طولانی ازدواج نکرد ، لذا برادرش اسدالدین شیراکوه به او گفت : ای برادر چرا ازدواج نمیکنی؟ 🔻نجم الدین به او گفت : کسیکه بتواند مرا اصلاح کند را نیافته ام. اسدالدین به او گفت : آیا برایت خواستگاری نکنم؟ گفت چه کسی را ؟ 🔺گفت: دختر ملک شاه دختر سلطان محمد پسر ملک شاه پادشاه سلجوقی یا دختر وزیر ملک. نجم الدین به او گفت : آنها مرا اصلاح نمیکنند. 🔻پس از او تعجب کرد ، لذا به او گفت : و چه کسی تو را اصلاح میکند؟ نجم الدین جوابش داد : من همسری میخواهم نیکوکار که مرا به بهشت سوق دهد ، و از او فرزندی نجیب زاده با بهترین تربیت از او متولد شده تا اینکه در جوانی سوارکاری ماهر شده و بیت المقدس ( فلسطین ) را به مسلمین باز گرداند. حلم و بردباری نجم الدبن چنین بود. اسد الدین از حرفهای برادرش تعجب نکرد ، لذا به او گفت: چنین کسی را کجا پیدا میکنی؟ 🔺نجم الدین به او جواب داد: کسیکه نیتش را برای الله خالص گرداند ، خداوند روزیش می گرداند. 🔻پس در روزی از روزها نجم الدین با یکی از علما در مسجد تکریت صحبت میکرد ، ناگهان دختری از پشت پرده شیخ را صدا زد ، لذا عالم از نجم الدین اجازه گرفت ، تا اینکه با دختر صحبت کند. 🔺پس نجم الدین شنید که شیخ به دختر میگوید: چرا جوانی که برای خواستگاری به خانه تان فرستاده بودم را رد کردی؟ 🔻دختر به او گفت: ای شیخ آن جوان از نظر زیبایی و جایگاه خانوادگی ( اصل و نسب و مال ) جوان خوبی بود ، اما مرا اصلاح نمیکرد. شیخ به او گفت: تو چه میخواهی؟ 🔺دختر به شیخ گفت: ای سرورم جناب شیخ ، من جوانی میخواهم که با دستانش مرا به بهشت سوق دهد ، و از او نجیب زاده ایی بوجود بیاید که سوار کاری ماهر شده و بیت المقدس را به مسلمانان باز گرداند. الله بزرگتر از هر چیزی است که وصف شود ، همان کلماتی که نجم الدین به برادرش گفت و بخاطر همان دختر پادشاه و وزیر را با تمام مکانت و زیباییشان قبول نکرد. 🔻و این دختر نیز بخاطر همین جوانی که دارای زیبایی و مکانت و مال بود را قبول نکرد. همه اینها به خاطر چه بود؟ 🔺هر دوی آنها کسی را میخواستند ، که آنها را به بهشت سوق داده ، و نجیب زاده ایی ، سوار کار ماهر بوجود آورده که بیت المقدس را به مسلمانان برگرداند. 🔻لذا نجم الدین بلند شده ، شیخ را صدا زد و گفت : من میخواهم با این دختر ازدواج کنم. شیخ به او گفت: این دختر از فقیران شهر است. 🔺نجم الدین گفت: این همان کسی است که من می خواهم. 🔻نجم الدین ایوب این دختر را به ازدواجش در آورد ... و بالفعل کسی که نیتش را برای الله خالص گرداند ، خداوند بر حسب نیتش روزیش می گرداند. 🔺پس برای نجم الدین فرزند نجیب زاده سوار کاری بوجود آمد که بیت المقدس را به مسلمانان باز گرداند ، و او کسی جز صلاح الدین ایوبی نبود. 🔻او همان میراثی است ، کسیکه واجب است ، از او برای بچه هایمان بگوییم و درس دهیم. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•