eitaa logo
آدم و حوا 🍎
36هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه ی اعضای کانال من خواستم یکی از تجربیات زندگیمو بگم شاید به درد نوعروسا و مجردای گروه بخوره. راستش بعداز ازدواجم با جاری جون خیلی رفت و آمد داشتیم البته شوهرامون خیلی موافق رابطه صمیمی ما نبودن. ب هرحال این رابطه حدودا ۳ سال طول کشید طوریکه تو روز حدودا ۳-۴ساعت تلفنی حرف میزدیم😑😐 من کم سن و کم تجربه ولی اون پخته و با سیاست، همش میگفت شوهرمن فلان کارو برام میکنه ،تو چی؟ منم از دنیا بیخبر میگفتم نه... بعدش تاچند روز با آقایی سرسنگین بودم ک چرا داداشت فلان کارو میکنه براخانومش ولی تو نه...؟! از بس میخوردم و ناراحت میشدم ک نمیفهمیدم چطوری ترین روزای داره سپری میشه😩 تا چند وقت قبل یک سری مسائل پیش اومد که رابطه من و جاریم مثل قبل پررنگ نیست.... اما....اما....الان تاااازه دارم قدر همسر و زندگیمو میدونم و سعی میکنم همسرمو با کسی نکنم .... خواهرای گلم من ۲۰ سالمه اما واسه خودم کللللی تجربه دارم😁 خواهرانه میگم همسرتون رو با هیچچچکس مقایسه نکنید چون این وسط بیشترین ضربه رو خودتون میخورین... سعی کنین خوبیای همسری رو بیشتر ببینید و بدونید هرکس که به ، زندگی خوبی داره و پُز زندگیشو میده لزوما خوشبخت نیست..‌. خوشبختی تو دیدِ ما ب زندگی و اطرافمونه.... و در آخر امیدوارم خدا عشق بین هممممه ی زن و شوهرا رو هر روز بیشتر از روز قبل کنه.🙏😌 برای خوشبختی ما و خودتون یه صلوات خوشگل بفرستید😁😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 یه تجربه ای دارم برای خانم هایی که به خیلی اهمیت میدن من یه دختر ۱۷ ساله بودم با تمام ارزوها و تمام افکاری که همیشه تصورم از یه بود و به شدت بودم چون بودم و شرایط خانوادگی خوبیم داشتم و خیلیم تو درس عالی بودم که غیر از پزشکی چیزی نمیخواستمو خداروشکر هم بهش رسیدم این باعث شد که همه اطرافیان فکرکنن وای من قراره با کی ازدواج کنم و حتی بعضیا برا پسراشون بشن چون میترسیدن خورد بشن با نه گفتن منو خودمو بالا گرفتن نمیدونم چی شد اصن نمیدونم چرا اینطور شدو یه دختر مغرور پرافاده چی بود که همه ادم هارو با ظاهر میسنجید با یه اقایی ازطریق مجازی اشنا شدم خیلی الکی اصلا ادمی نبود که لوس بازی کنه طرفم بیاد ولی انگاریه چیزی منو بهش میکشوند اوایل اسمشو گذاشتم دوست اجتماعی و اونم دلیل نمیدونست مشکلشو بهم بگه گذشت شاید یه سال و من وابستش شدم وابسته شخصیتو ادبش و رفتارش... یه شخصیت کامل بود از همه لحاظ قیافه خوبو هیکل خوبیم داشت و روانشناس بود با خانواده متوسط ، بعد یه سال متوجه شدم پاهاش مشکل داره و نمیتونه خوب راه بره بازم اولا میگفتم من که نمیخوام باش ازدواج کنم وای فامیل چی میگن ... رابطه شدید شد و به ۵ سال طول کشید خیلی جدی شد چندبار دیدمش به شدت عاشقم شده بود ، ۴ بار خاستگاری امد و خانوادم قبول نکردن ولی همه کاری برام میکرد همیشه از درامدش برام کلی چیز میخرید فرستادم کلاس رانندگی که ماشین بندازه زیرپام و از همه نظرعالی بود منم دانشجوی پزشکی بودم و موقعیت بهتر و یه چندتایی هم خواستگار دکتر داشتم ولی همه دلم پیش اون بود خیلی کشیدیم تا بهم رسیدیم و خانوادم قبول کردن تا خداروشکر ۲۴ سالم که بود ازدواج کردیم راستش شب عروسی یکم سختم بود هارو میفهمیدم حتی بعضیام تو روم میزدن ولی این هم داره دیگه الان ۳۲ سالمه باورتون نمیشه اینقدرررر شادم هر روز برام جذاب تره مشکلش برام عادی شد ... بهترین مرد زندگیمه چندسال میگذره ولی مثه روز اول همونجور خوبو مهربونه و چون روانشناسم هست خیلییی مراقبمه باهام صحبت میکنه منم تامیتونم به خودم میرسم بهش محبت میکنم و کلا محبتمون دوطرفس چون از اون اول علاقه بینمون بود راستش الان که زندگیمو میبینم به همه اون سختیا میدم به همه اون پچ پچ ها ... مردم حالا کجاان زندگی پراز عشق و شاد منو ببینن ارزوی خوشبختی برا همه میکنم و در کلام اخر اینکه ما فقط یک بار زندگی میکنیم و چه زیبا که اون یک بارم کنار ادم هایی باشیم که از صمیم قلب دوستشون داریمو دوستمون دارن ✍ برای مردم زندگی نکنید چون مردم به خاطر حسادت و .... خیلی حرف درمیارن ، مهم اینه که شما دوتا خوشبخت باشین ☺️🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من و همسرم ٣ سال آشنا بوديم. رفت و آمد خانوادگی و... پدر من با ازدواج ما مخالف بود. من زيبام و دانشجوي پزشكي. پدرم توقع داشت با كسي ازدواج كنم كه از نظر قيافه و مالي در موقعيت بالايي باشه. همسر من شغل آزاد داره و از نظر مالي خيلي از ما پايينتره. خانواده ي همسرم ١سال اومدن و رفتن، تا پدرم به ازدواج ما راضي شد. همسر من به حدي دوستم داره كه شبانه روز كار كرد و تونست ٢ تا ماشين و يه خونه ي خوب بخره. اون خيلي با شخصيت و مهربونه و من از انتخابم بي نهايت راضيم. تنها مشكلي كه دارم اطرافيان خودم هستن. مدام پيش من ميگن همسرت از تو زشتتره، اون سياهه و تو سفيدي! تو ارزشت بيشتر از اينهاست و... كه دلمو به درد مياره! البته من محترمانه جوابشونو ميدم ولي بازم دست از حرفهاشون بر نميدارن. ✍ اگه در اطرافتون زوجي دارين كه باهم خوشن، سعي نكنيد با حرف الكي زندگيشونو تلخ كنيد. اينقدر به ديگران توجه نكنيد. هيچ چيز بهتر از ذات خوب و پاك نيست. ✍ وقتی دیگران به زندگی شما حسودی میکنن منتظر همچین حرف هایی باشید و باور کنید که اونها چشم دیدن خوشبختی شمارو ندارن 🕊 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من همسرم خودش منو پسندید و کرد. منم با و و بله رو گفتم. ما اول نامزدی خوب بودیم اما کم کم شروع شد. همسرم خیلی به اهمیت میداد. منم نمیتونستم نیازهاشون رو براورده کنم، 😔 البته توقع ایشونم خیلی زیاد بود.😒 بعد خرید همسرم باز سر وسایل دعوا کرد به حدی که فقط میخواست طلاقم بده. حتی میگفت هم مهرتو میدم 😢 من هیچی به خانوادم نمیگفتم چون نمیخواستم ازچششون بیفته.😊 باز بعد عروسی گفت طلاق 😐 مشکلشم خودش بود بخاطر مشکلات ☹️ من هر روز زیارت میخوندم و از خدا کمک میخواستم ایشون تو این مدت بدی کرد تا من برم خونه بابام اما این کارو نکردم.😏 میکرد. جاشو جدا کرده بود. دیر میومد و الی ماشاءالله... امامن همش خوبی کردم. بهترین غذا، لباس، ارایش و عطر😍 با خوش اخلاقی سعی میکردم تو دلش جا باز کنم. من عشقمو از اهل بیت با صبر خواستم و اونا هم دادن. الان بعد دو سال اینقدر دوستم دارند که وقتی تو اتاق میرم میان دنبالم یا تا صدامو نشنون اروم نمیگیرن، به خصوص بعد بارداریم 😊 خانمها هرکسی تو زندگیش سختی خودشو داره. از خدا دور نشیم و صبر و گذشت داشته باشیم. 💐 ✍ خداوند میفرماید : بعد از هر سختی ، آسانی است •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 باسلام و سپاس بخاطر کانال خوبتون ، منم خواستم یکی از هامو در اختیار کانال خوبتون قرار بدم اونم اینکه من 26سالمه و همسرم27سالشه ، 2/5ساله که ازدواج کردیم. من توی این سال هایی که عقد بودم و بعد از ازدواج همش سعی میکردم که شادی ها و های زندگی بخصوص در دوران عقد رو خیلی نکنم. مثلا اگه با شوهرم میرفتیم رستوران چون یکسری حساسیت های خونواده شوهرم رو میدونستم بهشون نمیگفتم فک میکردم اینطوری بهتره یا اگه چیزی برام میخرید چون حسادت میکردن بهشون نمیگفتم و اصلا از شوهرم نمیکردم درحالیکه اون خیلی مهربون بود و دریغی نمیکرد ولی من همش تو بودم که دیگران چیزی نگن. ما بخاطر اونا بیشتر وقتمون رو اختصاص میدادیم به منزل مادرشوهر و مادرخودم و همین باعث میشد خیلی کم تنها باشیم از طرفی رفت و امدهای زیاد زمینه خیلی دخالت هارو فراهم کرده بود و این برای من خیلی ازاردهنده بود حتی الان که زمان زیادی گذشته بازهم احساس میکنم خاطرات خوب مربوط به دوران عقدمون و روزهای اول کمه و همیشه توش یه شریک هست درحالیکه الان خواهرشوهرم عقد کرده و خیلی راحت بدون توجه به خواست دیگران فقط به لذت ها و روزهای قشنگ خودش فکر میکنه و از هر چیزی استفاده میکنه تا با شوهرش خوش بگذرونه . البته من با بی ادبی و بی احترامی مخالفم. ولی باوجود اینکه ازم کوچکتره من اینو ازش . و فکر میکنم اولویت اول خود ادمه .چون هر چقدر هم که خوب و مطیع خونواده شوهر باشی باز هم یه دختر غریبه محسوب میشی و درمورد خیلی مسایل با سایر عروسا فرقی قایل نمیشن. توصیه م به خانمای خوب گروه اینه که هرگز شادی خودتون رو فدای دیگران نکنید برای هرچیزی بزارید مثلا برای رفت و امد و سرزدن ها و نترسید از اینکه بفهمن شما کجا میرید و چکار میکنید یا چی میخرید. حتی اگه متلکی گفتن توجه نکنید. چون بعضی روزها تکرارشدنی نیست و فقط درحد توانتون براشون مایه بزارید. ممنون از کانال خوبتون ✍ به خاطر زندگی نکنید برای ، زندگی کنید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 با سلام و خسته نباشید خدمت شما و کانال عالیتون واقعا حرف نداره و بهتون تبریک میگم... من هم میخام مث تمامی دوستان تجربه ام رو باهاتون درمیون بزارم بلکه به دردتون بخوره و بگم که اولین باره که تجربه ی زندگیم رو میگم...چون تازه با کانال خوبتون آشنا شدم... من 19سالم هست و آقامون28ساله هستن ،10ماهه ازدواج کردیم و2سال عقد بودیم ، از وقتی که ازدواج کردیم بار تمام مشکلات زندگی روی دوش خودمون بوده و هیچ حامی نداشتیم ، به همین خاطر برای پیشرفت زودتر زندگیمون به یه شهر دیگه اومدیم ... با اینکه از خانوادها دوریم ولی صبوری به خرج میدیم که زندگیمون رو بسازیم ، بنده بسیار قناعت کار هستم و این کارم تو پیشرفت زندگی خیلی کمکم کرده ...ولی همسرم خیلی اهل قناعت نبوده و نیست ، به همین خاطر تمام حقوق ماهیانه اش دست من میمونه و مدیریت با من هست .... خلاصه بگم دوستای گلم زندگی سختی های خودش رو داره اوایل و خونه پدرتون رو با خونه ی خودتون مقایسه نکنید و هیچوقت به حرف اطرافیان اهمیت ندین و کاری که برای زندگیتون درسته انجام بدین چون بعضی از ها از طرف نزدیکان کاملا هست وممکنه که به زندگیتون وارد بشه ، تو زندگی و داشته باشید مطمئنن پیشرفت خوبی براتون رقم میخوره .... هروقت کسی راجب انجام کاری داد شما با بدید و کنید ولی در نهایت آنچه که به زندگیتون هست انجام بدید چون فقط خودتون از راز ها و قوانین خونتون باخبرید... و همین طور تحت تاثیر زندگی دیگران قرار نگیرد چون همیشه با یکی نیست ... سعی کنید جنبه مثبت زندگیتون و همسرتون رو درنظر بگیرید ،خیلی سال باید بگذره تا زندگی جا بیوفته پس انتظار نداشته باشید یه شب توی قصر آرزوهاتون زندگی کنید... اوایل زندگی کمی سخت هست نو عروسای گل پس سعی کنید روتون تاثیر بد نزاره که غرغرو بشید و بداخلاق وهی سرکوفت به همسرتون بزنید و شخصیتش رو از بین ببرید .... بودم که میگم سعی کنید صبور بودن رو تمیرین کنید و سکوت کردن رو این دو در کنار هم میکنه اگر که قناعت هم چاشنی زندگیتون کنید عالی میشه و زندگی پر برکتی میشه ....💋❤️💋❤️ لطفا برای ماهم دعا کنید که زودتر زندگیمون رو به راه بشه و به شهرخودمون برگردیم سپاس از همگی مخصوصا ادمین نازنین🌺 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•