eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 ســــــلاااام خانمای عزیز این چندمین باره که دارم براتون ایده میزارم امیدوارم استفاده کنید من که با انجام این کار زندگیم بهتر شده 😊 همسر بنده قبلا خیلی قد و بود خودمم غرور زیاد و داشتم انقدر داشتیم بد پیش میرفتیم که رابطمون روز ب روز بدتر میشد و سردتر تا اینکه تصمیم گرفتم درستو حسابی باهاش صحبت کنم هربار ک باهم صحبت میکردیم ایشون میگرفتو از رفتاراش میکرد و منم که عصبی... بحثمون میشد و ناراحتی پیش میومد تا اینکه یه ب سرم زد : اینکه وقتی میخوام ازش انتقاد کنم بهش نگم این کارو کردی یا با این اخلاقات مشکل دارم مثلا تو ک داشتو شاداب بود کلی باهاش بگو بخند میکردمو وسط حرفامون یهو میگفتم : بیچاره کسایی که شوهرای اخمو دارن نمیتونن باهاشون راحت حرف بزنن میدونی چیه آقایی من انقده خوشحالم که میتونم باهات راحت حرف بزنم انقد خوشحالم که پذیرش داریو حرفامو گوش میکنی😊 اونم میشد حرفامو بشنوه مثلا بهش میگفتم تو همه اخلاقات خوبه خیلی خوشحالم که انتخابت کردمو بخاطرت توروی همه وایسادمو آخر بهم رسیدیم☺️ الان به همه ثابت کردی که من فقط با تو خوشبخت میشدم. (بعد انتقادمو بطور نامحسوس بیان میکنم) فقط یه وقتایی شیطون گولت میزنه و ناراحتم میکنی😔 اونم سریع بغلم میکنه و میگه کِی؟ میگم مثلا دیروز که داد زدی سرم خیلی غصم گرفت، انقد بغض کردم 😢 ترسیدم بیام بوست کنم دوباره داد بزنی سرم ازینجا به بعد دیگه آقاییم کلی قبون صدقه خانمش میره😁😁😁 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
👠🎀ایده های دلبری🎀👠 هردو طرف ... هم جنس هم جنس ! زن هایی که یاد نگرفتن برای جنس خودشون بسوزه. هاشون رو توی خیابون کشیدن و تو جواب مرد زن دار خندیدن. زن هایی که ترسیدن از تنها موندن تو این و برای تنها نموندن انداختن به مرد های دیگه و زن دیگه ای رو کردن. مرد هایی که یاد نگرفتن دلشون با هر چشم و ابروی شده و قشنگ تری! مرد هایی که هندونه زیر بغلشون گذاشت که مردن و حق دست گذاشتن رو هر زنی رو هر زمان دارن و میتونن رو دوست داشته باشن و عاشق معشوقه هاشون باشن. زن هایی که احمقانه "دوستت دارم" رو حواله هر مردی میکنن و مرد هایی که در عین دوست داشتن رو خوب بلدن! •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 ســــــلاااام خانمای عزیز این چندمین باره که دارم براتون ایده میزارم امیدوارم استفاده کنید من که با انجام این کار زندگیم بهتر شده 😊 همسر بنده قبلا خیلی قد و بود خودمم غرور زیاد و داشتم انقدر داشتیم بد پیش میرفتیم که رابطمون روز ب روز بدتر میشد و سردتر تا اینکه تصمیم گرفتم درستو حسابی باهاش صحبت کنم هربار ک باهم صحبت میکردیم ایشون میگرفتو از رفتاراش میکرد و منم که عصبی... بحثمون میشد و ناراحتی پیش میومد تا اینکه یه ب سرم زد : اینکه وقتی میخوام ازش انتقاد کنم بهش نگم این کارو کردی یا با این اخلاقات مشکل دارم مثلا تو ک داشتو شاداب بود کلی باهاش بگو بخند میکردمو وسط حرفامون یهو میگفتم : بیچاره کسایی که شوهرای اخمو دارن نمیتونن باهاشون راحت حرف بزنن میدونی چیه آقایی من انقده خوشحالم که میتونم باهات راحت حرف بزنم انقد خوشحالم که پذیرش داریو حرفامو گوش میکنی😊 اونم میشد حرفامو بشنوه مثلا بهش میگفتم تو همه اخلاقات خوبه خیلی خوشحالم که انتخابت کردمو بخاطرت توروی همه وایسادمو آخر بهم رسیدیم☺️ الان به همه ثابت کردی که من فقط با تو خوشبخت میشدم. (بعد انتقادمو بطور نامحسوس بیان میکنم) فقط یه وقتایی شیطون گولت میزنه و ناراحتم میکنی😔 اونم سریع میگه کِی؟ میگم مثلا دیروز که داد زدی سرم خیلی غصم گرفت، انقد بغض کردم 😢 ترسیدم بیام سمتت دوباره داد بزنی سرم ازینجا به بعد دیگه آقاییم کلی قربون صدقه خانمش میره😁😁😁 یا مثلا یجور میحرفیم که یعنی طرف مقابل راهنمامونه مثلا یکبار رفته بودیم مسافرت خونه دوست همسرم ، شوهرم با دوستاش رفتن ک یکی دوساعته یه ماشین معامله کنن و برگردن منم که تازه با خانم دوستش اشنا شده بودمو ازشم خوشم نمیومد عذرخواهی کردمو گفتم میرم بخوابم هی منتظر موندم تا بیان هی زنگ میزدمو همسرم میگفت بخدا کارشون تموم نشده (چون اون طرفی ک قرار بود بخرن ازش ماشینو اشنا بودو با اصرار اینارو نگه داشت) خلاصه تا 6 صبح منتظر بودمو زنگ میزدم انقدر عصبی بودم ک میخواستم تنها برگردم تهران ، دقیقا روز تولدمم بود😔 وقتی اومد انقد ناراحت بودم فقط با بغض نگاهش کردم هی اومد دلجویی کنه منم محل نزاشتمش بعد ک میخواستم غر بزنم سرش چون روم نمیشد بهش اعتراض کنم(اول عقدمون بود هنوز روم باز نشده بود😂😂) بخاطره همین یجور دیگه بیان کردم گفتم ازت میخوام با تعجب گفت 😳بگو عزیزم گفتم آقاییم خیلی ناراحتم کرده خیلی ناراحتم ازش در حدی که میخوام فقط گریه کنم تا صبح منتظرش بودم که بیاد شب تولدمو کنارم باشه اونم انقدر بهم بی توجه بود و دوسم نداشت که اهمیت بده و با دوستاش رفت خلاصه کلی گله کردمو اخرشم گفتم توروخدا بین خودمون بمونه آ اونم ک حسابی شرمنده شده بود توضیح داد ک واقعا تو مضیقه بوده و اصلا بلد نبوده تو شهر غریب 2_3 شب برگرده و خودشم با دوستش بخاطره این مسئله بحثش شده تازه اونم از زبون خودش گفت ولی نه ب من ، به مشاورش ک خانمش بود😜 به امید خوشبختیمون خانمای گل ایرانی😍😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•