eitaa logo
آدم و حوا 🍎
43.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خوبید؟خوشید؟ ان شالله حال دل همتون خووووب باشه یه داداش دارم👦(شاه نداره😎)الان۱۰ سالشه.چندسال پیش که کوچیکتربود🧒 یه روزاومد خونه گریه وزاری که پام زخم شده.😭😭😭حالاهرچی میگیم بزارببینیم.نمیذاشت اشاره کنیم به پاش.چنان ادا و اصولی درمیاورد میگفتی تیرخورده(دور ازجونش)🤪🤪🤪 خلاصه به هر ترفندی بود وپاشو گرفتیم تادست بابام خورد 👈ب مثلا زخمش👉 دیدیم افتاد روزمین!!!😮😮😯 فک میکنین چی بود؟؟🤔🤔🤨🤨 😬😬پوست خرما😬😬 یکم ب پاش چسبیده بود این داداش ماهم تادیده فک کرده زخمه دیگه دقت نکرده🧐ببینه چی هست و چی نیست اینقدرخندیدیم بهش ک خدامیدونه🤣😂🤣😂 الانم اگه واقعا یجاش زخم بشه میگیم توخیلی ادا درمیاری هنوزاون قضیه پوست خرمارو فراموش نکردیم که چکارها که نکردی😁😁😁 بهمنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
این سوتی دوستمه...چندسال پیش(حدودا۶.۷سال) ک دبیرستانی بودم یه اهنگ علی عبدالمالکی تازه داده بود بیرون ک ماهمش اینومیخوندیم وحال میکردیم😊😊😊یه قسمتی ازآهنگ میگفت👈میگی نیستم قلبت خورده ترک...خب به درک.خب به درک👉 یه روز که دوستم داشت اینو زمزمه میکرد دیدم میگه👈میدونستم که لبت خورده ترک...خب به درک.خب به درک👉 اینقدرخندیدم،خندیدم ک نگو🤣🤣🤣🤣حالااونم بایه قیافه پوکر😐نمیدونست قضیه ازچه قراره.بعدکه بهش توضیح دادم خودشم غش کرده بودازخنده😂😁😁😁 بهمنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یادمه کلاس سوم که بودم.🙎‍♀️(سال۸۶)یه روزجشن داشتیم💥🎊🎉(یادم نیس جشن چی بود)بعدبچه های کلاس 👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭همه تصمیم گرفتیم کلاسو جارو کنیم وحسابی برق بندازیم👌.درِ کلاسم بستیم 🚪که کسی نفهمه معلم مون خوشحالشه😃😃😃😃 خلاصه همه یه ورِ کارو گرفته بودن.یکی تخته سیاهو می شست😊.یکی ۲نفرجارومیزدن.میزمعلموشستیم.چنان گردوخاکی راه افتاده بود که خدامیدونه😄.مثه اینکه طوفان اومده.😅 یهومعلم درو بازکرد وبایه کلاس کُنفَیَکون(درسته آیا؟)شده روبرو شد.😳😳😳😳😳😳 هیچی دیگه...معلم ک خوشحال نشدهیچ...رفت مدیرو آورد نفری یه دونه چوب زدن کف دستمون😢 بهمنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه خاطره بگم ازجاری جونم .اولش بگم که یه اخلاقی که برادرشوهر👨من داره اینه که واسه هیچ مناسبتی❗ برای خانومش👩 کادونمیگیره🎁.حتی تبریکم نمیگه😕 اززبون جاریم میگم: ۱۰.۱۱سال پیش منوشوهرم👨👩 باچندتاازهمسایه ها👫👫👫👫که دوست خانوادگی بودیم رفتیم مسافرت🚗🚙🚗🚙ازقضایکی۲روز بعدازراه افتادن ماروز زن😍🎊🎉 بود.به یه شهرکه رسیدیم.نگو آقایون👬👬پنهونی رفتن واسه خانوماشون👭👭نفری یه کادو🎁ویه شاخه گل🌹گرفتن.(البته منم اونموقع خبرنداشتم)شوهرمنم واسه خالی نبودن عریضه😁 یه شاخه گل گرفته بود🌹.خلاصه روز زن همه رفتن پیش خانوماشون روزشونو تبریک گفتن وهدیه هاشونو🎁 دادن.شوهرمن که معلوم بودازخجالت داره آب میشه 😓 گلو دادبه من🌹(بازم روزمو تبریک نگفت)نمیدونین چقدرررررخوشحال شده بودم😍😍😍ازخوشحالی داشتم اشک میریختم.😭😭خلاصه که آقایون خواهشا علاقه تونو نشون بدین حتی بایه کادوی کوچیک.بایه پیامک کوچولوکه آخرش نوشته باشین دوستت دارم.باورکنین یه خانوم بیشترازهرچیزی به توجه نیازداره مخلص شما بهمنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یه سوتی الان یادم اومد کرکرخنده🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 یبارشوهرم روکاناپه خوابیده بود.😴😴😴منم یهویی احساساتی شدم😍 باخودم گفتم چه خوشگل خوابیده 🤩فداش شم.😍رفتم نزدیک که محبت کنم بهش😘😘جلوش نشستم آرووووم صورتمو بردم جلولپش(اخه خیلی خوابش سبکه)که یهویی شَرقییییی زدتو گوشم✋🖐✋🖐✋ چنان محکم زد.😱😱😱😱میگم چرازدی 😠😠😠میگه فک کردم مگسه 😳😳😱تازه دوقورتو نیمشم باقیه که چراخوابم اینجوری میکنی😡😡🤬🤬🤬 خلاصه که گند زد تواحساساتم 🤕🤕🤕 البته بعدش ازدلم درآورد بهمنی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•