✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
من وقتی با همسرم #قهر میکنم اگه همان روز کسی به منزل ما بیاد یا مجبور شدیم جایی بریم.
جلوی جمع اصلا قهر بودن خودمو نشون نمیدم. با همسرم میخندم. صحبت میکنم و کنارش میشینم تا کسی حتی ذره ای شک نکنه.
چون من بالاخره دیر یا زود با همسرم آشتی میکنم اما تصور بدی که یه عده از قهر بودن ما دارم تا همیشه در ذهنشان میمونه.
علاوه بر اون با این کارم همسرم خوشحال میشه و قدر منو بیشتر میدونه و وقتی هم خونه بیایم از دلم در میاره و عذر خواهی میکنه. اینجوری با یه تیر سه تا نشون میزنم.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی ولی دریغ از یک جفت جوراب که محمد یا خانواده ش برای من خریده باشن..! محمد گفت میفهمی
داستان زندگی
دیدیم وا مصیبتا حتی باباش به خودش زحمت نداده یه خونه پیدا کنه!!
ماشین اساس و یک روز نگه داشتیم و کرایه رو دوبل کردیم تا یه خونه پیدا کردن و ۶ ماهه قرار داد نوشتن تا سر سال بشه و خونه خودشون تخلیه بشه اساس ها جابجا شد و ما راهی تهران
شدیم .
دوباره بازی های جدید مادرش شروع شد و هردقیقه یه جوری بهونه میکرد یه چیزی میخواست
حالا دیگه سر سال شده بود و خونشون میشد تخلیه کرد
با محمد رفتیم شهرستان و سراغ خونه که چشمتون روز بد نبینه
چون موقع اومدن باعجله اومده بودن خونه رو به یه خانواده افغانی اجاره داده بودن که گفته بودن ۵ نفرن ولی انگار ۱۵ نفر و دو خانواده بودن
اصلا چیزی به اسم خونه نمیشد رو اون خرابه بزاری..!
من که وقتی وارد شدم از بوی بدی که میداد خونه حالت تهوع گرفتم حالم خراب شد
بعد از تخلیه دوباره اول کار ما بود بازسازی وتعمیرات خونه و دوباره هرچی پس انداز داشتیم بر باد رفت
ما مونده بودیم و یه جیب خالی که راهی تهران شدیم
دیگه ۴ سال گذشته بود و حتی غریبه ها هم صداشون دراومده بود که پس کی میخواید عروسی کنید
خبر از دل پر درد ما نداشتن و دائم متلک و زخم زبون میزدن
چند ماهی گذشت و یکم مصالح خریدیم و کم کم میخواستیم دست به کار بشیم که محمد گفت بریم یک سر به خانوادم بزنیم
راهی شدیم و ساعت ۴ صبح رسیدیم شهرستان
بعد از سلام و احوال پرسی
داستان جدید شروع شد
یه برادر شوهر داشتم که پسر سوم بود و زمانی هم که مادرشوهرم اینا اومدن تهران باهاشون نیومد و خونه مادربزرگشون موند گفت من خودمو آواره این شهر اون شهر نمیکنم
این بار داستان برای اون بود
انگار تو مدت ۶ ماهی که نبودن یکم به راه های خلاف کشیده شده بود و مواد مصرف میکرد
که مادرشوهرم همون ۴ صبح گیر داد به محمد که باید براش زن بگیری که جمعش کنه تا کنار جوی نمرده
اینقدر گفت و گفت و گفت تا محمد و مجبور کرد
نمیدونم این زن چه نفوذی رو محمد داشت که هرچی میخواست باید انجام میشد
فردای اون روز دوست زمان بچگی محمد مارو نهار دعوت کرد خونشون و خانمش رفت آلبوم آورد یاد گذشته بکنن که یهو محمد چشمش خورد به عکس خواهر دوستش و گفت مجرده؟
و شد سبب ازدواج داداشش!
ظرف کمتر از ۲۴ ساعت برادرشوهرم عقد شد با جیب خالی و بیکار و طبق معمول تمام هزینه ها با محمد...!
اینقدر دیگه این چرخه ادامه پیدا کرده بود که داشتم کم کم به این وضع آلرژی میگرفتم
یادمه فردای اونروز صبح رفتیم خرید برای عروس
محمد از هرچیز بهترین شو برای زنداداشش میخرید، ازچادر رنگی و مجلسی و مشکی و چادر سفید عروس بگیر تا انگشتر و آینه شعمدون نقره
تو بازار به قدری حالم خراب شده بود که نمیتونستم روی پام وایستم..
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه داری
یه ترفند عالی اینکه دیگه سیر خراب نشه و
خشک پوکم نمیشه
#خانه_داری
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
منم با خانومی که گفتن زود ازدواج کردن و خیلی هم خوشبختن، موافقم 😊
من الان 15 و آقایی همیشه مهربونم 24 سالشه. 😍 ما دو سال ازدواج کردیم و خیلییییییی خوشبختیم. 😚
#سن مهمه اما نه بیشتر از بلوغ عقلی.
آدم که به بلوغ عقلی برسه میتونه زندگیشو اداره کنه.
❌ من خیلی هارو میشناسم که سنشون بالای بیست ساله اما طرز فکر و رفتارشون دقیقا مثل بچه های 7،8ساله است. 😞
✅ و خیلی هارم میشناسم که مثل خود من زود ازدواج کردن و جوری زندگیشون رو اداره میکنن که انگار یه خانوم 30 سالن و کلی تجربه دارن.
من بیشتر #سیاست و رفتارام رو از کانال شما یاد گرفتم چون سنم کم بود مامانم هیچی رو برام توضیح نداد و فقط خونه داری و آشپزی و رو یادم داد. همین.
ولی من با کمک کانال شما خیلی چیزا یاد گرفتم و واقعا ازتون ممنونم. 🙈😊
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#بفرست_براش
من خوشبخت ترین زن این دنیام🤗
چرا؟؟؟؟ 🤔
چون توو زندگیم کسی را دارم که:
دلیل بیدارشدنِ هر صبحمه 😍
دلیل خنده هایِ رو لبمه 😘
دلیل نفس کشیدنمه ❤️
دلیل آرامشمه
یک کلام:دلیل زنده موندنمه😍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
به دخترم که ۴سالش بود گفتم بری مدرسه باید درس بخونی دکتر بشی گفت نخیرم من میخوام شوهر کنم.. گفتم اول دکتر شو بعدا شوهر میکنی تو چشمام زل زد و گفت اگه دکتر خوب بود تو خودت دکتر میشدی، خودت شوهر کردی میخوای من دکتر بشم؟من فقط شوهر میکنم اگه شوهرم دوست داشت بعدش دکتر میشم :////
فهمیدم بچه های الان گودزیلان و نمیشه باهاشون کل کل کرد😟
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام بچه ها خواهر من وقتی کوچولو بود خیییلی آتیش پاره و سرتق بود. این دمپایی پاشنه بلند دخترای همسایه رو دیده بود. بهونه گرفته بود منم از این دمپایی های تق تقی میخام.
مامانمم میگفت تو که دمپایی داری نو هم هست براش نمی خرید.
خواهر کوچولو ما هم نمیدونم چیکار کرد با هر بدبختی که بود برداشته بود دمپایی رو پاره کرده بود تا مامانم رو مجبور کنه براش دمپایه رو بخره.
مامان منم برداشت دمپایی رو خودش براش دوخت، خلاصه بچه ضجه زد و مامانم نخرید😌😄😄😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام 🙏من از بچگی چون هیکلم درشت بود نسبت به سنم بزرگتر میزدم البته الان دیگه لاغرمااا🤪بعد بچه بودم اولين نفري كه خاستگاريم كرد ١٠ سالم بود منم فكر ميكردم خوب چيزيه تو محلمون مي دوييدمو جيغ مي زدم يكي مي خوااد منوووبگيرههه به شاه چراااغ خاستگاررررر دارمممممم ميرفتم دره همسايه هايي كه مي شناختمو مي زدم میگفتم ننه ابراهيممممم بيا به امام قران(امام قران ميگفتم😂)يكي اومده مي خاد منو بگيرههه و دااااددد😂😂😂حالا فهمیدین جوگیری یعنی چی؟🤪🤪🤪
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صبحانه رستورانی
یه صبحانه ی خیلی خوشمزه و آسون که میتونید دو سوته درستش کنید
📍مواد لازم
نان تست ۶ تا ۷ عدد🍞
تخم مرغ دو عدد🥚
نشاسته ذرت دو قاشق غ خ
بیکینگ پودر یک قاشق مربا خ
وانیل نوک قاشق چ خ
شیر یک لیوان🥛
شکر سه قاشق غ خ🍚
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
ابتدا نان تست ها🍞رو لبه گیری کنید سپس آب اسپری کنید بزارید کنار تا کمی نرم بشه داخل یک ظرف تخم مرغ🥚 شیر 🥛و آرد نشاسته و شکر 🍚و بیکینگ پودر و وانیل رو خوب هم بزنید داخل ظرفی که میخواین درست کنید بهتره کمی با کره🧈 چرب کنید سپس نان تست هارو مطابق ویدیو داخل ظرف بچینید سپس از مایعی که درست کردید روش بریزید داخل فر از قبل گرم شده با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۳۰ دقیقه قرار بدید و با پودر قند و میوه دلخواهتون میل کنید خیلی خیلی خوشمزس حتما امتحانش کن.
#صبحانه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
ممنون از کانال😍 و همه ی دوستانی که با ایده هاشون سعی میکنن همه خوشبخت باشن. 🙏
راستش در مورد اون خانوم که نظر دادن مطالب سیاسی کانال حذف شن چون بعضی ها به این دلیل لفت میدن☹️
بنظرم بزرگترین اشتباه ما خانوم ها همین جاست که فکر میکنیم فقط یه عروسکیم که برقصیم، #ارایش کنیم و توی تخت خواب خوب باشیم. 😉
صد البته که همه اینها مهم هستند. ❤️
اما یادمون میره اقایون زن مطلع و به روز براشون جذاب تره. همه ی اینها در کنار این خوبن که ما دانا باشیم و بتونیم مسائل رو تحلیل کنیم. 💪
تجربه ی زندگی شخصیمه. من پنج ساله ازدواج کردم. با شوهرم ساعت 4 صبح پامیشیم والیبال پخش زنده ایران رو ببینیم.
من چهار صبح یادم نمیاد ارایشم دلبرانه باشه اما یادم میاد شوهرم همه ش بغلم میکنه و میگه فوق العاده ای!
یا وقتی یکی از پیش بینی های سیاسی یا اجتماعیم درست از آب درمیاد با افتخار جلو همه میگه و کاملا باهام رفیقه.😇 در عین حال که تو هر مهمونی توی ارایش و نحوه ی لباس پوشیدنم دقت میکنم و از اون لحاظم تعریف میکنه.
بنظرم اکثر مهربانوهای ایران کدبانوین ولی چون در زمینه اجتماعی با شوهراشون دوست نیستن، اون کارها به چشم نمیاد و عادی میشه.
برای خوشبختی همه صلوات 🙏
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
حکایتی تلخ اما واقعی
دو سال پیش دخترم موقع زایمانش بود که دامادم به گوشی موبایلم زنگ زد، که هر چه زودتر برم پیش دخترم و با هزار ذوق و شوق آماده شدم و رفتم وقتی رسیدم به سلامتی بچه اش (نوه ام) بدنیا آمد بود.
نوه ام یک دختر خوشگل و زیبا بود، من هم طلا و لباس و پوشاک و کیک تولد براش هدیه بردم و در مدتی که خانه ی دخترم بودم تمام کار های خونه اش انجام می دادم و غذا درست می کردم ، دخترم و بچه اش که تازه به دنیا آورده بود حمام می کردم،
خانه و حیاط رو جارو می کردم و لباسهای آنها را می شستم.
تا 15روز کاراشو انجام می دادم
خلاصه خودم وقتی خواستم لباس هایم را که از حمام آورده بودم بیرون بشویم، دخترم گفت مامان اینجا نشور،
گفتم لابد در لباسشویی باید بشورم،
گفت نه
گفتم تو حمام
گفت نه
خلاصه خسته شدم توی حیاط هم بارون بود
چند تا لباس بیشتر نبرده بودم، خدا خدا کردم تا بارون بند آومد
و رفتم توی حیاط که تو لگن بشورم
دخترم گفت مامان توی لگن نشور لگن مخصوص خودمون هست
خجالت کشیدم و لگن رو بهش دادم و روی زمین شستم
و از خودم خجالت کشیدم که واقعا باید دختر آدم نسبت به مادری که او را بزرگ کرده اینطور باشد و رفتار کند.😭😭
من هنوز گله نکردم و این اتفاق رو توی دلم گذاشتم و برای شما نوشتم
اینها روزی خودشان مادر بزرگ میشن احترام بزرگترها را نگهدارند
بله دوستان تو هر سنی که هستید و هستیم احترام بزرگترها لازم هست،
بیایید دل بزرگترها رو نشکنیم.
یک خدا داریم و یک مادر و یک پدر
بچه میشود چند تا داشت اما پدر و مادر نه
برای سلامتی همه پدر و مادرها ی صلوات بفرستید
اگر نزدیک پدر و مادرتون هستید دستشون رو ببوسید،
خجالت نکشید،
غرور تان را بشکنید و زیر پا بگذارید
اگر بزرگ شده اید باز هم بچه پدر و مادرتون هستید و پاره تن آنها.
✍ اگر میخواهید دعاهایتان مستجاب شود به پدر و مادرتان احترام بگذارید
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترفندآشپزی
نکات مهم سرخ کردن بادمجون
بادمجونهای بزرگ روغن بیشتری جذب میکنن چون بافت اسفنجی وسطش باعث میشه روغن بیشتری وبه سمت خودش بگیره.
#ترفند_آشپزی
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•