برایت آرزو میکنم
سبز باشی
و سبز بودن
یعنی همان که دلت میخواهد بشود💚
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
شاید براتون خیلی جالب باشه بدونید افرادی که سرشون خیلی شلوغ هست و همیشه کاری برای انجام دادن دارن خیلی کمتر به ناراحتی نگرانی یا اضطراب دچار میشن.
بیکاری واقعا آدمو از پا درمیاره و سعی کنید همیشه یه کاری برای انجام دادن، داشته باشید❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼میگفت برایم از امید بگو،
🍃از انگیزه، حرفی بزن
🌼تا به زندگی امیدوار شوم
🍃سکوت کردم!
🌼گفت پس چرا ساکتی ؟
🍃گفتم اگر معجزهی صبح،
🌼نور، ماه، و عشق نتوانست
🍃به زندگی امیدوارت کند،
🌼من چه میتوانم بگویم ..؟
💕🍃💕🍃🍃🌸
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
آنقدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت
حال، روی دامن خیرالنساء افتادهای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من، از صدا افتادهای
دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف
سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتادهای
قد رعنای تو شد هم دست با ضرب عمود
از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای
بعد از این معجر نگهداری زنها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کردهاند
از کجا تا به کجا ای باوفا افتادهای
قاسم نعمتی 🖤🖤🖤🖤
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام فاطمه خانوم
درمورد چالش معجره در محرم بگم
نمیدونم معجزه است یا چیز دیگه..
اما بهترین اتفاقی بود ک امروز افتاد
طاقت نیاوردم گفتم براتون تعریف کنم
من هرروز به خواهرم زنگ میزنم
امروزسرظهری طبق معمول زنگ زدم داشتن نهار میخوردن
از روی کنجکاوی پرسیدم نهار چی دارین😁😁😄
خواهرم گفت قرمه سبزی میخوریم برامون نذری آوردن🤩
یه لحظه ناراحت صدم و تو دلم گفتم خوش بحالشون غذای نذری میخورن
بعد بهشون نوش جان گفتم وخداحافظی کردم
شکمو نیستم آخه غذای نذری یه چیزدیگست کلن یه مزه ی دیگه میده
با خودم گفتم ینی میشه امسال منم غذای نذری بخورم یا امام حسین😟😞😞
گذشت و بعدازظهر شوهرم از سرکار اومد و همراهش یه سطل آبگوشت خوشمزه بود ک گفتن صاحب کارشون امروز نذری کرده
خیلی خوشحال شدمو از ته دلم خداروشکر کردم
🥰🙏🙏
اما این تازه اولیش بود😉
غروب با همسرو پسرجان میخواستیم بریم بیرون
همیکنه در رو باز کردیم یه بنده خدایی غذای نذری پخش میکرد و به ماهم یکی داد
از خوشحالی نمیدونستم چی بگم
فقط خداروشکر کردم و گفتم فدات بشم امام حسین جانم ک نجوای دلمو شندیدی🙏🙏🙏🥰🥰
انشالله نصیب همه بشه....
خانوما برام دعا کنید من و همه اونایی ک خونه ندارند صاحب خونه بشن🤩🙏🙏🙏🙏
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#چالش_معنوی_محرمی
سلام به شما دوست عزیز و تسلیت برای این شب پر از غم شب تاسوعا ..عزیزم من دفعه اول هستش که خاطره میفرستم . خاطره من برای دو سال پیش هست و معجزه ای که از حضرت رقیه سه ساله دارم قربونش برم که با دستهای کوچیکش چه مریضها که شفا نداده دو سال پیش یک شب قبل عرفه با خواهرم و زنداداشم رفتیم خرید لباس برا پا گشای زنداداشم تو بازار یهو بچم دستمو ول کرد دوید سمت خیابان شلوغ با یه موتور تصادف کرد من جیغ میزدم میزدم تو سر خودم که بدبخت شدم بچم از دستم رفت بچم چشماش باز بود من فکر کرد تمام کرده دور از جونش ولی انگار مغزش تو شوک رفته بود یهو نمیدونم چی شد یه خانم بهم آب داد و گفت جیغ نزن دخترم فقط بی بی رقیه رو صدا کن بی جوابت نمیذاره منم شروع کردم به صدا زدنش رفتیم بیمارستان دکترا همه جوابش کردن گفتن جمجمش شکسته رفته تو مغزش بچت باید عمل بشه که با وجود وزن پایینش عملم بکنیم زنده نمیمونه من همش گریه میکردم ولی امیدمم از دست ندادم همش میگم یا بی بی رقیه بیا دستای کوچیکتو بکش رو سر بچم شفاش بده یا حضرت علی اصغر بیا بچمو ببین چقدر کوچیه بچم فقط ۴ سالشه یا حضرت عباس فدای دستای بریدت تو که اینهمه مریض شفا دادی بچه منم شفا بده چون محرم نزدیک بود نذر کردم شب شهادت علی اصغر شیر پخش کنم از اول محرم روضه بگیرم تو خونم تا ده محرم روز دهم آش نذری درست کنم بعدم تا ده محرم شب ها برم حسینیه و ایستاده سینه بزنم هر چی نذر میکردم فکر میکردم کمه باورتون نمیشه تا روز هفتم بچه ای که همه جواب کردن یه خانم دکتر اومد نگاه کرد گفت برو دعا کن ام ار ای آخرش نشون داده شکستگی تو مایع سرش هست و به مغز آسیب نرسیده با اینکه حتی ام از ای بچمو تهران هم فرستاده بودن میگفتن باید عمل بشه بعدم سریع گفتن مرخصی و تمام بچمو آوردم خونه بعدم محرم همه نذرامو ادا کردم قربونه امام حسین برم که حتی رفتم حسینیه با خودم میگفتم خدایا یا امام حسین من روم نمیشه بین این همه جمعیت وایستم و سینه بزنم یهو دیدم همه خانوما تو دو صف رو به روی هم وایستادن و شروع کردن سینه زدن منم کنارشون وایستادم و سینه میزدمو اشک می ریختم یعنی همه چی رو برات محیا میکنن فقط باید از ته دل صداشون کنی الان بچم نزدیک هفت سالشه و خدارو شکر سالم سالمه من بچمو اول از خدا بعد از ائمه دارم همیشه مدیونشونم ببخشید زیاد شد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
آنقدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت
حال، روی دامن خیرالنساء افتادهای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من، از صدا افتادهای
دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف
سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتادهای
قد رعنای تو شد هم دست با ضرب عمود
از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای
بعد از این معجر نگهداری زنها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کردهاند
از کجا تا به کجا ای باوفا افتادهای
قاسم نعمتی
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#امام_حسین
#گودال_قتلگاه
لب تشنه غرق خون شدی آخر! زبانم لال
پا میکشی بر خاکِ دور و بر! زبانم لال
سرنیزه ها در پیکرت محکم فرو رفتند
محکم! چنانکه زرد شد پیکر! زبانم لال
میکرد اثر زهری که بر سرنیزه ها دادند
هر لحظه میشد حال تو بدتر! زبانم لال
شمر(لع) آمد و شد قتلگاهت گوشۂ گودال
زد بیهوا بر حنجرت خنجر! زبانم لال
افتاد بی رحمانه موهایِ تو در دستش
افتاد یک گوشه تنت بی «سر»! زبانم لال
انگشتِ تو افتاد زیر تیغِ یک نامرد
شد غرقِ در خونِ تو انگشتر! زبانم لال
یک لحظه بین خاک و خون چشمت تکانی خورد
از داغ تو افتاد تا خواهر! زبانم لال
می بُرد با خود خاطراتِ خوبِ مادر را
پیراهنت را بُرد! ای مادر! زبانم لال...
رفتند و برگشتند! دیدم حرمله(لع) هر بار...
انداخت نعلِ تازه ای دیگر! زبانم لال
مرضیه عاطفی
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸آرامش ....
🍃نسیم عشقی است که هر
🌸لحظه در هوا جاری است
🌸کافی است پنجره دلت را
🍃کمی بگشایی...
🌸خدایا در این صبح زیبا
🍃بهترین دلخوشی ها رو
🌸نصیب دوستان و عزیزانم کن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
•
هر چیزی که قلبت لیاقتش را دارد
به زودی به سراغت خواهد آمد....
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#چالش_معنوی_محرمی
✅السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع چالش معجزه امام حسین ع چند سال پیش پسرم ماشینشو. داده بود ب دوستش ک. تعمیرگاه داشته تعمیر کنه مدتی خبری نشد پسرم هر روز زنگ میزد دوستش هی بهانه میاورد چ فلان قطعه میخرم تا چند تا از رفیقای پسرم ب پسرم گفتن ماشینتو پسره داره باهاش خوشگذرونی میکنه پسرمم ناراحت شد هرچ زنگ. زد ماشینو پس نداد الکی گفت حاضر نشده تا پسرم گفت سویچ زاپاس دارم میرم درخونه دوستم ماشینو برمیدارم هر چ گفتیم کارت اشتباس با 110*هماهنگ کن گوش نکرد رفت ماشینو اورد اون لحظه پدر دوستش فک کرده بود ک پسر من دزده داد میزنه اهای مردم کمک کنید دزد ماشین امانت مردمو بردن حالا اینام یه گروه خطرناکی بودن با تمام فامیل با قمه چوب چماق ریختن درخونه ما پسرم ک رسید درخونه کلی کتکش زدن حالا خیلی شر بودن اونا درخونه از ما گرفتن رفتن شکایت کردن ما اصلا اهمیت ندادیم دنبال شکایت نیفتادیم اونا شکایت کردن درحالی ک مقصر بودن چون. برخورد کردیم تو. زلزله چند بار احضاریه امده بود ما نرفتیم دادگاه بنفعشون رای داده بود برا پسرم یکسال زندان و هشتاد میلیون دیه نوشتن منم شبو روز ضجه میزذم تا صبح تا یه روز روضه همسایه دعوتم. کرد دیگع بقدری گریه دعا کردم ک نگو شب خواب دیدم یه اقای خیر اومده تو یه روستا به چند نفر لباس داد ب منم یه پالتو سفید داد خدارو شکر با چند بار رفتن امدن قشنگ روز اربعین با بیست میلیون رضایت دادن و چهل روز زندان البته این پول دیه بابت اینکه با پزشک قانونی ک فامیلشون بود و قاضی هم داییشون تبانی کرده بودن ک برادر پسره معتاد صفر بود دستش شکسته خودشون میگفتن دادگاه پزشک قانونی قاضی ازخودمونه هرچی بخایم مینویسیم. والا پسر من اصلا از ماشینش پیاده نشد اونا فقط اونو. میزدن قربون امام حسین و رو ضه ش برم کار پسرمو درست کرد 🙏🏿🙏🏿🙏🏿🙏🏿
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•