eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام خسته نباشید من درباره چالش آشتی یه تجربه ای دارم سالگرد ازدواجمون بود و من ۶ماهه باردار بودم‌. و از یک هفته قبلش به خاطر تغییر خلق و خوی من و یه سری رفتاری همسرم خیلی بینمون بحث پیش میومد جوری که شب قبل سالگرد ازدواجمون رو قهر خوابیدیم! منم از هفته ها قبل برای سالگردمون کلی نقشه ریخته بودم، چون این آخرین سالگرد ۲ نفره ی ما بود فردا صبحش همسرم خیلی سرد و سرسنگین بود و منم بهش محل ندادم اما وقتی که رفت خونه رو کلی تزیین کردم عکسای ماه عسل و عقدمون رو چاپ کردم چسبوندم به در و دیوار خونه، کیک درست کردم، شمع آرایی کردم و منتظر شدم تا همسرم بیاد خونه. باورتون نمیشه وقتی اومد از حیرت چشماش گرد شده بود و نمیتونست حرف بزنه 😳 و بهم گفت من اصلا یادم نبود که سالگرد ازدواجمونه منم بهش گفتم فدای سرت این آخرین سال ۲نفریمون هست خلاصه دیگه کلی بهمون خوش گذشت و بعد از یک هفته بحث و جدل رابطمون خوب شد. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی صبح روز بعد جریان رو برای ایدا تعریف کردم.. ایدا گفت که دیدتش ولی اون حسی که من داشتم
داستان زندگی 🍀 وقتی رسیدیم آیدا زود در ماشین رو باز کرد، خدافظی کرد و رفت. من هم کمربند و باز کردم و رو کردم به شایان و گفتم: -ممنون خیلی زحمت کشیدی، مسیرت رو هم دور کردیم!! +نه بابا این چه حرفیه! از کنار شما بودن لذت بردم. -ما هم همینطور. در رو باز کردم پیاده شم که یک دفعه شایان صدام کرد: -خانوم صداقت +بله -فردا کی کلاس دارید؟؟ +راستش من فردا صبح تا عصر شیفتم. -باشه پس فک کنم ببینمتون... لبخند زدم و‌ خداحافظی کردم و از ماشین پیاده شدم. هیجان خاصی داشتم! حس میکردم دنیا رو‌ بهم دادن! از طرفی هم‌‌ می ترسیدم! نکنه خیلی هیجان زده شدم و‌ یک دفعه توی ذوقم‌ بخوره! مدام به این قضیه ها فک میکردم. صبح روز‌ بعد به ذوق ‌دیدن شایان وارد بیمارستان شدم. مثل همیشه خوشتیپ و آراسته توی بخش داشت راه میرفت! یک سر و گردن از همه بلندتر بود. راه که میرفت بوی عطرش کامل فضا رو پر میکرد. خودم جلو‌ رفتم و ‌بهش سلام کردم. از دیدن من خوشحال شد و گفت: -چه قدر وقت داری؟ +تقریبا نیم ساعت. چه طور مگه؟! -موافق هستی یه قهوه بخوریم مهمون من!! +حتمااا!!! شدیدا بهش نیاز دارم. -پس‌ بزن بریم. رفتیم سمت کافه تریا و دوتا قهوه گرفتیم! من همیشه قهوه رو ‌با شکر میخوردم. برام باعث تعجب بود که شایان میدونست و برای من شکر گرفته بود. انگار از دفعه ی قبل‌که با آیدا قهوه گرفته بودیم این و متوجه شده بود!! رفتیم روی ‌نیمکت های حیاط نشستیم!شایان به من گفت: -نظرت راجع به رشتت چیه؟دوستش داری؟ سخت نیست برات؟ +اره خیلی!! روز به روز‌ بیشتر بهش علاقه مند میشم. آرزوم پزشکی‌ بود همیشه ولی به همین هم راضیم. -جدی میگی؟ شاید اگه یه ذره تلاش میکردی بهش میرسیدی. تو ‌نمره هات خوبه، معلومه باهوشی. +راستش من پزشکی می اوردم به خاطر آیدا ‌پرستاری رو ‌انتخاب کردم چون اون رتبش زیاد خوب ‌نبود. -چی؟؟!!!!! یعنی تو به خاطر آیدا از آرزوت گذشتی؟؟ چه طور ممکنه!!!!! +آره..خواهرم و‌ خانوادم اولویت های من هستن. به هیچ وجه با هیچ چیز عوضشون نمیکنم!! اگه من پزشکی قبول‌ میشدم آیدا نابود میشد.. -باورم‌ نمیشه!! تو فرشته ای!! واقعا به خواهرت حسودیم شد. ولی یه سوال؟! +بپرس.. -اگه اون جای تو بود این کار رو‌ میکرد؟؟؟ چه سوال عجیبی!!! هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم!!! واقعااا آیدا اینکار رو میکرد؟؟ رو کردم بهش و گفتم: آره!!! ما یک ثانیه دوری هم‌ و درد هم و‌ نمیتونیم تحمل کنیم. فکر میکنم اگه اونم ‌جای من‌ بود همین کارو میکرد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد... •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام راستی یه چیزی یادم افتاد چهارسال پیش دوران نامزدی یه روزی که دور هم جمع بودیم خواهرشوهرم بهم گفت که فامیلامون نامزد تو رو خیلی دوس دارن حتی عمه بهش شوخی میکنه که تو نامزد منی واینا این حرفش یادم بود، یه روزی با نامزد جون داشتیم میگشتیم بهم گفت فاطمه یه چیزی بهت بگم(خواست منو امتحان کنه) گفتم بگو گفت من قبل از تو نامزد داشتم 😌گفتم میدونم😉 تعجب کرد😳 گفت اگه میدونی کی بوده ؟ گفتم عمت😏😏 گفتم منم یه چیزی بگم گفت بگو گفتم منم نامزد داشتم😝 ینی قیافش دیدنی شده بودا 🙄😳😳🤨 گفت جدی میگی گفتم آره با ناراحتی گفت کی بود گفتم پسر داییم امیرحسین 🤗🤗 (پسر داییم بچه دوساله بود بهش میگفتم تو نامزدخودمی 😍) دیگه خیالش راحت شد از اون به بعد درمورد اینجورچیزا هیچی نگفته ، والا عشقم حقش بود نباید منو امتحان •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
املت مدیترانه صبحانه روغن پیاز🧅 فلفل دلمه🫑 سیر🧄 نمک🧂 رب گوجه🥫 آب پاپریکا زیره تخم مرغ🥚 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام. خسته نباشید. ایشالا خدا دلتون رو پرصفا کنه که زندگیهارو صفا دادید. نمیدونم چالش مهمونی تموم شد یا نه. پیام دادم و لطف کردید گذاشتید, اما نکات دیگه یادم اومد که دیدم کسی هم نگفته و من خودم این مشکلاتو پشت سر گذاشتم. لطفا اگه میخواید برید مهمونی و خانم خونه دانشجو هست خواهشا وقت امتحانات پایان ترمش نرید و چند وعده هم بمونید. حالا شوهر من دید خانواده خودشن و انصاف هم داره, خودش خونه رو تمیز کرد. اما همون غذا پختن و پذیرایی اینا هست. اگه طرف تازه عروسه سعی نکنید مثلا کار یادش بدید, یه نکاتی رو نگید که به شعور طرف توهین بشه. مثلا ما فرشمون نو بود بالاخره تازه عروس و تازه داماد بودیم, فرش هم مدام پرز میداد(بس که باکیفیت بود😄) جاریم جلو همه میگه خونه تو یه جارو میزدی. گفتم قبل اومدنتون جارو وسط بود از فرش مدام پرز درمیاد خب. اگه قراره برید خونه کسی و راهتون دوره خواهشا زودتر راه بیفتید نه که نصفه شب برسید واسه شام. مهمونای راه دور هم معلوم کنید تا کی هستید بالاخره غذا یهو حاضر نمیشه, میمونید دم غروب میخواید برید, خب میزبان غذا درست کنه اسرافه, نکنه گشنه میمونید. نکته آخر طرف به هر دلیلی دیر رسید خونه میزبان, لطفا بی احترامی نکنید بهش, فک کنید اگه خودتون از راه میرسیدید و میزبان بد برخورد میکرد ناراحت نمیشدید؟ حرف هم جابجا نکنید, مثلا یه بحث بندازید زیرزبون طرف رو بیرون بکشید بعد برید حرفا رو بگید, بدترش اینه که نگید خودتون چی گفتید که اون صحبتها شد. آفرین بهتون گلیا ❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من روزی که با همسرم عقد شدیم. بعد از اینکه مهمونا رفتن. همسرم ناهار رو خونه ما موند. بعدازظهر رفتیم بیرون ی دوری بزنیم که تا ساعت ۹ طول کشید. بابام زنگ زدن به من و گفتن کجایید شما ؟؟؟😡 همسرم هول کرد سریع ماشین گرفت اومدیم خونه. سرکوچه بودیم متوجه شدم داره باهام میاد. گفتم نکنه میخواد بیاد بمونه😥 بلند گفتم ببخشید شب نمیشه بیاین خونه ما🙄 بابام دعواتون میکنن. اصلا ما رسم نداریم که کسی شب خونمون بخوابه ... 😥 الان بعد ۱۲ سال زندگی هنوز همسرم گاهی یاد می‌کنه و میگه یادته رام ندادی خونه •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام ما یه همسایه داریم اینا یه دختر خوشگل کوچولو دارن فکر کنم 2 و نیم یا 3 سالشه😍 ماه رمضون پارسال بود. سر ظهر خواب بودم زنگ خونه رو زدند دیدم همون دختر کوچولو موچولوعه میگه :عموسلام😍 گفتم سلام عمو جون کار داشتی؟🥰 دیدم یه استکان گرفت جلوم گفت عمو میشه این شربت رو بچشی ببینی خوبه یا نه ☹️ میگم خوب چرا خودت نمیچشی😄 گفت اخه من روزه ام دارم برای عروسکام افطاری درست میکنم مامانم هم روزست گفت برو بده این همسایه روبه رویی یه نره خر دارند هیچ وقت روزه نمیگیره •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام وخسته نباشید ممنون از کانال خوبتون 🙏 و سلام ویژه به اعضای کانال. چندنکته خواستم درباره چالش مهمانی بگم البته ببخشید دیرشد 😬 اول از همه خواستم بگم که مایه دوستی داریم که هرجا بره مهمونی از راه که وارد میشه دست میکشه به بلندترین نقطه خونه مثلا ساعت تا ببینه خاک داره یا نه 😒 بعد غذاش باید حتما برنج ایرانی و گوشت گوسفند باشه 😵 بچهاشم تا ته شیرینی رو درنیارن ول کن نیستن اینا زشته خواهشا جایی میرین باخونه خودتون اشتباه نگیرین 😶 دوم اینکه به بچهاتون یاد بدین بعد بازی اسباب بازیارو جمع کنن ، تو پذیرایی وسیله نیارن من خودم حاضرم تو اتاق بم بترکونن ولی یه وسیله تو پذیرایی نیارن اعصابم بهم میریزه. سوم موقع غذا خوردن یه جور غذا نخورین حال آدم بدبشه مثلا ملچ و ملوچ نکنین، ماست و خورشتو باهم قاطی نکنین ... 😫 موقع غذا خوردن برای خودتون ارزش قائل بشین آگه بشقاب برا سالاد آوردن تو ظرف برنج سالاد نخورین. هیچ وقت جلومهمون بچهاتونو دعوا نکنید چون مهمون فکر میکنه شما از دست اونا ناراحتین احترام مهمونو نگه دارین. خواهش میکنم اگه جایی میرین تواین شرایط سخت اقتصادی زیاد نمونین حتی خونه پدرمادرتون. حتما مهمونی میرین یه دست لباس اضافه برای بچهاتون ببرین. خیلی ببخشید دست شویی میرین بعدش خوب بشورید، سیفونو بکشید😷 خانومایی که بچه شیرخوار دارن خواهشن جلو آقایون به بچه شیر ندین برین داخل اتاق لطفا. آگه یه جا به مدت طولانی موندین هرجایی موهاتونو شونه نکنید، اتاقتونو هرروز تمیز و مرتب کنید حموم مرید بعدش خوب بشورین، لباس چرکاتونو همون موقع بشورین یا بلافاصله بعد حموم بندازین ماشین 😓 خانوما اگه پریود هستین حتما موقع خواب یه ملافه چند تا بزنید بندازین زیرتون، نواربهداشتی هم حتما داخل مشما مشکی بزارین 😓 و برای اینکه بهتون خوش بگذره و بخندید کسیو مسخره نکنین باهم بخندید نه به هم😜 البته تمام اعضا خوب کانال خودشون همه چی تمومن من فقط یادآوری کردم. دوستون دارم. 😘 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام🙋🏻‍♀️ قبلا که میرفتیم شهر بازی چندتا پیچ و مهره با خودم میبردم😜🤨 ترن هوایی یا هر وسیله ای ک سوار میشدم به بغل دستیم میگفتم یا جد سادات این دیگه از کجا باز شد؟ 😂باید قیافه طرف رو میدیدی🤣قشنگ کپ می‌کرد... ولی دیگ توبه کردم اینکارو کنم چون نزدیک بود یکی سکته رو بزنه زبونشو گاز گرفته بود هیچی نمیگفت 🤦🏻‍♀️😂بعد با داد و فریاد ترن رو خاموش کردن بهش آب و شکلات دادم یکم حالش بهتر شد خیلی ترسیده بود بنده خدا☹️😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
چند وقت پیش همسایه ما اومد برای ثبت نام کلاس خیاطی ( مامانم خیاطی آموزش میده ) بعد به خواطر اینکه همسایه ما یکمی کنجکاو ((همون فوضول خودمون)) بودن مامانم به یه بهونه ردشون کرد. چند روز پیش مامان اونا اومده بود که اونا رو ثبت نام کنه برای خیاطی ما هم نمیدونستیم مامان اونا هستش بعد که همه چی اوکی شد و اون گفت عروس و دخترم میخوان بیان مامانم بهش گفت بی زحمت به اون همسایه نگین بعد اون گفت خب اون همسایه خودمم دیگه😂😂 من : 😆😆 مامانم : 😅😅 آبجیم •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳ تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام به همه ی شما خوبا من 22 سالمه همسرم 25سالشه در مورد چالش مهمانی میخواستم یه چیزی بگم که کمتر کسی بهش اشاره کرد من اهل مشهدم و فارسی زبان اصلیمه اما خانواده همسرم که شهرستان زندگی میکنن به زبان محلی صحبت میکنن و من اصلا زبونشون رو نمیفهمم البته با تلاش زیاد در حد چند کلمه رو میفهمم 🙏 خواهشم از همه خانواده ها اینه وقتی خونه کسی میرید که زبونتونو بلد نیست یا یکی که زبونتونو بلد نیست میاد خونتون شروع به صحبت کردن به زبون محلی نکنید . خانواده همسر من با این که هر ده دقیقه از تایم مهمونی یه بار میگم که فارسی حرف بزنین منم بفهمم انگار نه انگار مدام با خودشون و همسرم میگن و میخندن گاهی وسطش میگن مگه نه فاطمه و من هم گیج واگیج باید الکی بخندم و بگم آره 😬😧 حتی گاهی سوتی هم دادم بعد که گفتم آره همه برگشتن طرف منو میگن واقعا مثلا (تو بلد نیستی فلان غذا رو درست کنی؟!!!!)😱 منم که تازه میفهمم الکی حرفشونو تایید کردم کلی خجالت میکشم بعضی وقتا هم شده دور هم بودیم و با فرض این که مطمعنن من هیچی از حرفاشونو نمیفهمم شروع میکنن چپ چپ و زیر چشمی نگاه کردن به منو از اون طرف به زبون خودشون بدون خجالت تو روی خودم غیبت کردن از خانوادم و ... خواستم بگم خواهشا این کارو نکنید 🙏 چون ما هرچی هم باشه بالاخره یه چیزایی میفهمیم از حرفاتون و دیدمون بهتون عوض میشه حداقل وقتی مهمون دعوت میکنید برای احترام به شخصیت خودتون فارسی حرف بزنید چی میشه مگه با یک روز ☺☺☺ باور کنید این کار خیلی عذاب آوره کل مهمونی همش باید بپرسی چی گفتین فارسی بگین 😕😟 این کار مثل اینه که توی جمع بشینید و در گوشی باهم پچ پچ کنین و هی غیبت کنین والابوخودا 🤷‍♀🤷‍♀🤷‍♀ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم یه روش خیلی آسون برای دور کردن پشه های مزاحم 👌 ‌‌ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•