eitaa logo
آدم و حوا 🍎
40.5هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
3هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
👈ب عنوان ی خانم لطیف از کلماتی مث خاک تو سرم..ای وای باز یادم رفت ..چرا من دست و پا چلفتیم و.....جلوی دیگران بخصوص همسرتون استفاده نکنین..احترامتون میاد پایین..و باعث میشین دیگران همینطوری شمارو ببینن 👈سعی کنین ب پوشیدن انواع کفش پاشنه دار..اسپرت ..عروسکی و...عادت بدین...مخصوصا کفش پاشنه بلند..حتما تو خونه تمرین کنین..تا قشنگ راه برید 👈از کلماتی مث لطفا و متشکرم در صحبتاتون با هر شخصی استفاده کنین 👈آقایون از شلوار چسب خوششون میاد شلوار ازاد رو بذارین واسه زمانی ک همسری نیس 👈به جای خداحافظ بگیم خدانگهدار تاثیر کلماتی مث چشم و هر چی تو بگی از دوستت دارم برای شوهر دست کم نگیرید 👈اقایوون عاشق تشویق و تعریفن اگه لباسی میپوشه و شما دوس ندارین..نگو این چیه پوشیدی..من دوست ندارم..ب جاش با ناز و عشوه بگین..مثلا پیراهن قبلی بیشتر بهت میاد...وای چ خواستنی میشی.. قربون آقام برم ک بدنش خوش فرمه فدای بازوهات برم ک امنترین جای دنیاس برای من و... 👈واسه همسری برقصید اگه یاد ندارین..یاد بگیرین ..اگه هم استعداد ندارین..ایراد نداره..ادا در بیارین باهمسری رقص تانگو برید...برقصین..بخندین..شاد باشین.. اگه..اما.....نداریم هااااااا... 👈واسش گاهی اوقات میوه پوست کنین تو جمع.. زمانی ک نیس..از قبل اماده کنین...سالاد میوه..انواع میوه رو اسلایس کنین..تو ی طرف خوشمل واسه همسری بیارین همه این راهکارا رو یدفعه باهم و پشت سر هم انجام ندین •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من میخواستم به اون دوستی که گفتن با خانواده ی شوهرشون تو یه خونه زندگی میکنن و اذیتن بگم شرایط منم مثل ایشونه. منم باهاشون تو یه خونه ام. از اول ازدواج همه ی کارای خونه خودم و مادرشوهرم رو انجام میدادم حتی شستن لباس زیرشون. همه جوره میذاشتم ولی بازم طعنه و کنایه و رفتار بد مادرشوهرم ادامه داشت. سالهای اول زندگی هر چی میشد و با همسرم میکردم. همسرم بیشتر حق رو به اونا میداد و این باعث میشد که رابطه ی بین ما بد بشه. بعد تصمیم گرفتم خودم مشکلم رو حل کنم و اوقات همسرم رو تلخ نکنم. کم کم از کارایی که واسشون انجام میدادم کم کردم. مثلا: هرروز من رختخواب اونا رو جمع میکردم. یه مدت این کارو انجام ندادم و به کنایه ها هم توجهی نکردم. حتی همسرمم شکایت میکرد. سخت بود. همه اعتراض داشتن ولی تحمل کردم. انجام ندادم. وقتی دیدن با این کار آبروشون میره. مثلا ممکنه مهمون سرزده بیاد دیگه یواش یواش مجبور شدن خودشون انجام بدن. همینطور خیلی از کارهای دیگه که به دور از انصاف بود رو حذف کردم. الآنم با مادرشوهرم مشکل دارم. اصلا خوبیهای منو نمیبینه ولی بی احترامی بهش نکردم. الان که 9 سال از زندگیم میگذره رابطم با همسرم بهتره. به اونا هم فهموندم که اگر کاری براشون انجام میدم لطفمه. الان دیگه قبول میکنه که مادرش مقصره ولی خب اقدامی هم برای شدن نمیکنه😔😔😔 دوست خوبم! خواستم بگم که ما خودمون تعیین میکنیم که با ما چطور رفتار بشه. اگر همیشه کنی در مقابلشون، مطمئن باش اونا هم همیشه بهت زور میگن. پس با و رفتار بالغانه کاری کن که حد خودشون رو بدونن. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔹برای جلو گیری از طلاق آیه چهارده آل عمران هفت بار به نمک خوانده در هنگام آشپزی درون غذا ریخته زن و شوهر از آن غذا میل کنند از طلاق به وفاق میرسند آیه این است: 🌛زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ🌜 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی _حق نداری برگردی، حتی اگه بمیری هم برنگرد، تو از ما نیستی نازی، بابا به ما نون حلا
داستان زندگی ننه جون یه انگشتر دستم کرد و گفت خوشبخت بشی دختر، من باید برم تا کسی نفهمیده اومدم اینجا، بچه هام بفهمن دمار از روزگارم درمیارن.. دوباره نشستیم ترک موتور و برگشتیم سمت خونه حمید اینا که توی یه محله بودیم، در واقع مادر حمید بخاطر مال و منال پدرم و زیبایی من توی خوابم نمیدید که بخوام عروسش شم... اما حالا که از سمت خانوادم طرد شده بودم و میدونستن بی پشت و پناهم کلی بهمون تیکه انداختن که دخترتون از اولشم خراب بود شما انداختینش به ما... قبل از اینکه وارد خونه بشیم حمید گفت ببخش نازی ولی مادرم خیلی از تو عصبیه.. با تعجب گفتم از من؟ گفت اره دیگه فکر میکنه تو برای من تور پهن کردی.. خیره نگاهش کردم گفت اینجوری نگام نکن، ثابت کن تو از هرچی عروسه بهتری، ثابت کن تو زن زندگی ای، دستشو اگه اورد بهت دست بده ماچش کن چشمام گرد شد و گفتم ولی... که گفت ولی بی ولی مگه چی ازت کم میشه؟ انقد غرور خوب نیست، قبول کن دیگه.. گفتم فقط بخاطر تو حمید گفت افرین بخاطر من اصلا، برای اینکه کمتر به من غر بزنن.. دهنشو باز کرد و گفت ببین همون شب زدنم این دندونم خورد شد، میخوام با خوبیات حالشونو بگیری... حمید حسابی جوگیرم کرد، بعد کلید انداخت و در باز شد، قبلا گاهی که رد شده بودم و گوشه درشون باز بود یه چیزایی دیده بودم اما هرگز تصور نمیکردم بخوام اینجا زندگی کنم فکر میکردم حمید میره سرکار و یه خونه خوب برام میگیره و ما فقط پنجشنبه ها به این خونه خواهیم اومد ولی الان تقدیر باعث شده بود من اینجا باشم... حیاط پر از خاک بود و اصلا اسفالت یا موزاییک نبود، گوشه حیاط یه تیکه سیم کشیده بودن و توش کلی مرغ لول میخورد، یهو حمید گفت زبون بسته ها امروز در اینو باز نذاشتید بیان بیرون هوا بخورن و رفت درش رو باز کرد، یهو هرچی مرغ بود حمله کرد بیرون، یه طرف دیگه حیاطم یه قفس دیگه بود، رفتم نزدیکش تا توش رو نگاه کنم حمید گفت بیا اینور مال داداشمن ناراحت میشه روشون حساسه.. سریع خودم رو کنار کشیدم، توی حیاطشون بوی چلغوز و پهن میداد... انگار که صد سال جارو نخورده بود..! ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام ویژه و پر انرژی ب همه 🌹🥀🌺 من۱۸سالمه و عشقیم ۲۷. 2 ماه مونده به عروسی متوجه مریضی پدر همسرم شدیم. بیماری غیرباوری که روحیه همه خراب شد. 😓 استرس روحی همسرم غیرقابل وصف بود. هزینه سنگین عمل، سلامتی پدر، نگرانی بابت عروسی. 🙄 خدا اون روز ها رو برنگردوونه😭 چون خانواده همسرم مجبور بودن برن یه شهر دیگه واس درمان، عشقم تنها بود. منم غذا درست کردم واسش و زنگ زدم. باورش نمیشد. 🙃 یه یادداشت عاشقانه و تشکر 💌 هم توی کارت خوشگلی نوشتم و گذاشتم تو یخچال و گفتم: اقایی میشه دلستر رو از یخچال بیاری؟ 😜😉 اووون قد خوشش اومده بود که کارت گذاش رو اپن خونه و هی میخوندش. بعد ناهارم گف با این کارات دیونه ام کردی و... 🙈😎 ⭕️ خانوما من کار عجیبی نکردم. فقد تاج سرمو درک و حالشو خوب کردم. طوریکه خودشم اعتراف کرد که تو ارومم کردی. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ تو سختی هوای همسرتونو داشته باشین که بعدا جبران میکنن. دعا کنین همه مریضا شفا پیدا کنن. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یبار همه خانواده پدریم خونه مادربزرگم جمع بودن من میخواستم یه چیزی گفته باشم گفتم شما اصلا خونه ما نمیایین مارو دوست ندارین بعد گفتن فردا شب می‌آیم خونه شما فکر کردم الکی میگن روز بعد همه ریختن خونمون گفتن فلانی شکایت داشته که ما نمیایم حالا بخاطرش اومدیم، خلاصه کتکی که بعدش خوردم حقم بود😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
جناب آقای آقامون😍 شما در قبال این همه دوست داشتنی بودن موظفید جهت حفظ جان و ارامش اینجانب سرکار خانوم خانومتون که در سلسه مراتب فوق امنیتی مواظب خودتون باشید. عاشقتم❤️ ✍ ایده های متن رو نوشته و داخل کفش ، کیف ، جیب ، پشت در اتاق ، داخل یخچال و ... بزارید لحظات هیجان انگیز و پرانرژی از همسرتان دریافت میکنید 😍 الهی خوشبختی بچسبه به تن و جانتون •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
رفته بودم خواستگاری، دختره خیلی صورت خوشگلی داشت ولی یکجوری نشسته بود که هیچی از اندامش دیده نمی‌شد، بعد بابا هم نداشت، منم دیگه اعتماد به نفس پیدا کرده بودم بدون ترس حرف می‌زدم، وسط همین شوخی‌هام به دختره گفتم میشه پاشی حداقل قشنگ ببینم تیپ و هیکلتونو ، مامانش بلند شد چهار تا چک بهم زد و از خونه‌شون انداختنمون بیرون :)) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام . مامانم چند روز پیش داشت برام خاطره تعریف میکرد .😁 میگفت روز مراسم ختم بابابزرگش یه لباس مشکی و دامن دار پوشیده بود . اون موقع خونه اون مرحوم زمینی بود مامانمم دم در حیاط نشسته بود و هرررکاری میکرد حتی یه قطره اشک هم پایین نمیومد گفت یهو من دیدم یه چیزی از کنار پام رد شد رفت تو دامنم 😐و اون چیزی نبود جز یه سوسک زشت و سیاه 😂 گفت من یهو بلند شدم رو هوا میپریدم جیغ میزدم و خودمو تکون میدادم از ترس که سوسک بره و بقیه که تو جو مراسم بودن فکر میکردن من یهویی برای بابابزرگم دلتنگ شدم گریشون شدیدتر میشد 😂💔 گفت هر چی جیغ میزدم میگفتم مامااااان به دادم برسسسس فقط بقیه زنا میومدن پیشم میگفتن عزیزم اینقدر خودتو اذیت نکن روح مرحوم راضی به این نیست 😐😂 تا اینکه سوسک از دامنم میپره بیرون و زنا که میبیننش میفهمن بدطاقتیم برا مرحوم نبوده و تا میتونستن بهش تیکه میندازن🤦🏻‍♀😑😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
اگر همسرت کم محبت است ویا بهانه گیر است: ✅این آیات رابنویسد: 🌛زُیَّنَ لِلناسِ حُبُ الشَّهواتِ مِنَ النِّساءِ وَالْبَنینَ وَالْقَنٰاطٖیرِالْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاَنْعٰامِ وَالْحَرْثِ ذٰلِکَٔ مَتٰاعُ الْحَیٰوةِ الدُّنْیٰا وَاللهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَٔابِ(سوره آل عمران/۱۴) سُبْحٰانَ الَّذٖی سَخَّرَلَنٰا هٰذا وَمٰا کُنّٰالَهُ مُقْرِنٖینَ🌜(سوره زخرف/۱۳) 📌رابنویسد وباخود دارد ودرهنگام نوشتن ۱۳۲صلوات بفرستد ودر پایان بگوید : اَللَّهُمَّ اَلقِ مَحَبَّتٖی فی قلب فلان بن فلان(نام مطلوب با پدرش راببرید) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ من و همسرم مثل دوتا دوست صمیمی هستیم. راحت با هم درد و دل میکنیم و همین باعث صمیمت بیشترمون میشه.❤ عزیزان! سعی کنید تو همه کارها داشته باشین. همه چی سر جاش باشه. خودتون مرتب و تمییز، خونه تمییز، دستپخت و غذای خونگی، اینا مواردیه که همسرتون رو به خونه جذب میکنه. 🤗 شوهرتونو حفظ کنید. با صدای آروم، هاتونو مطرح کنید. یه خانوم با شخصیت جیغ و داد نمیکنه. موقع بیرون رفتن از منزل حتما از آقایی اجازه بگیرین. 💏 به خانواده همسر بی احترامی نکنید 💟 از دستوری حرف زدن با همسر و خوداری کنید. 👩 بدونید مردی که همه جوره از خانومش راضی باشه هیچ وقت از ایراداتش به خانوادش نمیگه. اگر این اتفاق واستون افتاد حتما تو رفتاراتون با همسر تجدید نظر کنید. 😘 من خودم این موارد و تو زندگیم انجام میدم و شکر خدا ما از هم خیلی راضی هستیم. 🌹 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🌺🌼🌺🌼🌺🌼 ✳️ یه روز دلم تخم آفتاب گردون میخواست😂🙈 میتونستم عادی بگم و اونم برام میاورد ولی خواسته ام رو با سیاست گفتم: 😁😜 آقا خوشتیپه یه ندایی از درون بهم میگه الان که عاقات داره میاد، تخمه با خودش میاره😋😁 خواستم در جریان باشی 😛 وقتی اومد و بهم داد کلی ذوق کردم حتی واسه یه تخمه🙈😍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•