eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.8هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴سربه راه شدن فرزند یا همسر نااهل🔴 اگر در خانه جوان نااهل یا همسری دارید که به حرف شما گوش نمیدهد و از نماز و دعا فاصله گرفته و شب دیر وقت به خانه میآید و باعث پریشانی و آزار شما شده است ،برای اصلاح شدن و تغییر رفتارش به طوری که مطیع شما شود و حرف شما را گوش بدهد تنها یک راه قطعی و موثر وجود دارد.در یک اتاق تنها بنشینید و بدون اینکه با کسی حرف بزنید ۳۶۰ مرتبه این دعا را بخوانید....👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db خیلیا با این دعا سربه راه شدن😍👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگه نمیخوای همیشه کسل و بی حوصله باشی همیشه عرق بیش از اندازه کنی همیشه حس گرمای بیش از اندازه کنی صبح ها دهانت تلخ و بد بو باشه ریزش مو داشته باشی معده ات همیشه عذابت بده همیشه سنگین باشی اگه نمی خوای همیشه پرخاش گر باشی و نگران ابتلا به دیابت نوع دو کبد چرب رو جدی بگیر و درمانش کن درمان ۱۰۰٪ تضمینی https://formafzar.com/form/w2sq7 ✅گرید ۱ ✅گرید ۲ ✅گرید ۳ زیرنظر وزارت صنعت معدن و غذادارو و استاندارد برای پاکسازی کبد فرم زیر را پر کنید https://formafzar.com/form/w2sq7 https://formafzar.com/form/w2sq7
: ایت الله خوانساری در روی کره زمین از نظر تقوا نظیر ندارد. ✨ یکی از علمای تهران درباره آیت الله العظمی سید احمد نقل می‌کرد که در اواخر عمر ایشان که دچار کسالت بودند به عیادتشان رفتم. ایشان به من فرمود :در یکی از روزها شخص ناشناسی پیش من آمد و گفت: من هستم. گفتم: برای قبض روح آمده‌ای؟ گفت :نه..... ادامه داستان درکانال زیر 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/584450927Cd9c1eaa1ea
🍁✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍂✨آیت الطاف خداے ڪریم 🍁✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍂✨نص صحیح است وڪلام حڪیم 🍁✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍂✨طایرفرخندہ وحے قدیم 🍁✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🍂✨ڪعبہ جان و دل اهل نعیم 🍁✨خــــدایــــا بــــہ امــیــد تــو سلام صبح تون بخیر ونیکی 🌸 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام به همگی! من همه ی تجربه ها رو خوندم. واقعا بسیار مؤثرن 😊 ولی خانمای عزیز مؤثر ترین چیزی که توی زندگی باعث حل مشکلات، بالا رفتن صبر و موفقیت ما میشه، ایمان ماست. من برای حل مشکلاتم از هر راه و ایده درستی استفاده میکنم 😀 ولی میدونم نماز اول وقت، کلید حل مشکلاته. اطمینان داشته باشید اگه با خدای بزرگ دوست باشید و رضایتش رو به دست بیارید، مشکلاتتون رو حل میکنه. 😍 بیاید از همین امروز امتحان کنید. هرکسی با هر مشکلی تا چهل روز نمازتون رو اول وقت بخونید و نتیجه اش رو ببینید. 😍 بعد از چهل روز دیگه نماز رو کنار نذارید وبدونید زندگیتون به عسل تبدیل میشه ❤️😋 خداوند خودش فرموده هرکس رابطه اش را بامن اصلاح کند من رابطه اش را بامردم اصلاح خواهم کرد ❤️بدونید هرکسی که آخرتش رو بسازه به بهترین شکل دنیاش رو خدا درست میکنه شک نکنید عزیزان 😀 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
دعای بعدی: ♦️این دعا را با زعفران روی کاغذ بی خط چهارشنبه بنویسید وداخل آب حل کنید و به همسر بخورانید.🔻 💠بسم الله الرحمن الرحیم 💠 بسا انی مه علیها صم بکم عمی فهم لا یبصرون یا حی یا قیوم ولاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم💠 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلامدوستم تعریف می کرد که با خانواده رفته بودن مشهد، ورودی حرم امام رضا، اینا واسه بازرسی وایساده بودن. خانومه که بازرسی میکرده دستشو دراز کرده بوده علامت میداده که اینا برن جلو بگردتشون. بعد خواهر دوستم فک میکنه خانومه میخواد باهاش دست بده، دستشو دراز میکنه با خانومه دست میده😂 بعد ول نکرد که، روبوسی و... خانمه بنده خدا هنگ کرده بود😂😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی مادر لبخند ریزی زد و گفت امروز سر ماه بود و کبری خانم اومد خونمون .. میدونی که اون ا
داستان زندگی اسد بلند خندید و گفت همچینم بی همه چی نیست .. یه خواهر همه چی تموم داره فقط اسد میتونست در هر شرایطی حالم رو خوب کنه لبخندی زدم و گفتم آخه حرف من به خواهرش چه ربطی داشت .. چشمکی زد و گفت خواستم خبر دار بشی و زیاد پا رو دمش نزاری .. خدا رو چه دیدی یهو برادر خانومه بنده شد ... با صدای بلند خندیدم و گفتم خداشاهده که پام رو تو عروسیت نمیزارم .. با توقف ماشین همایون متوجه شدم که رسیدیم .. زیر لب گفتم چه زود رسیدیم .. اسد سیگاری روشن کرد و گفت با من متوجه ی گذشت زمان نمیشی آقا یوسف .. ولی حیف که قدر نمیدونی ... هوای عالی پای کوه و سرسبزی اطراف و صدای پرنده ها حال هر آدمیزادی رو خوب می کرد .. همایون پیاده شد و به سمتمون اومد و بعد از احوالپرسی گفت یوسف منوچهر مثل داداشم میمونه و تو هم رفیقمی به پر و پاش نپیچی یه وقت ... زدم رو شونه اش و گفتم نه کاری ندارم .. فقط از دفعه ی بعد خواستی اونو بیاری به من نگو .. همایون سرش رو تکون داد و حرفی نزد .. با پارچه ها کنار دو تا درخت چادر مانندی درست کردیم و بساط چای و میوه رو مهیا کردیم .. غیر از سلام خشک و خالی سعی میکردم با منوچهر هم صحبت نشم .. من و همایون و منوچهر زدیم به دل دشت تا واسه بساط کبابمون شکاری پیدا کنیم .. همایون زودتر از ما بزکوهی کوچیکی شکار کرد و با افتخار صداش رو تو گلوش انداخت و گفت همین برای ناهارمون بسه .. خودتون رو خسته نکنید .. نه من نه منوچهر قبول نکردیم .. همایون شکارش رو انداخت روی دوشش و به طرف چادر برگشت .. هنوز چیزی به تورمون نخورده بود که صدای کله ی گوسفند شنیدیم .. به طرف صدا برگشتم .. چند تا بز و گوسفند همراه چوپانشون به سمت ما میومدند .. منوچهر از پشت تخته سنگ پرید بیرون و گفت جونمی جون شکار با پاش داره میاد .. گره ای بین ابروهام انداختم و گفتم با مال مردم کاری نداشته باش .. منوچهر پوزخندی زد و گفت تو هم با کارهای من کاری نداشته باش .. طبق قولی که به همایون داده بودم جوابی ندادم و برگشتم و ازش فاصله گرفتم .. چند قدم دور نشده بودم که صدای جیغ زنونه ای میخکوبم کرد ... سریع برگشتم .. چوپان دختر جوونی بود که جلوی منوچهر ایستاده بود و نمیزاشت آسیبی بهشون بزنه ... از دیدن دختری با اون سن و سال تو اینجا تعجب کردم .. با عجله به سمتشون رفتم و از پشت بازوی منوچهر گرفتم و گفتم داری چه غلطی میکنی؟ دستم رو محکم از خودش دور کرد و گفت یه بار بهت گفتم پا رو دم من نزار .. راهت رو بکش برو پی کارت .. نگاهی به چشمون درشت و سیاه دختر انداختم .. دختر مثل ببر زخمی با چوب دستی که دستش بود به پای منوچهر زد و گفت ببین لندهور مگر از رو نعش من رد بشی بخواهی به گوسفندام دست بزنی .. هررری... منوچهر ناگهان با پشت دستش توی صورت دختر کوبید .. نتونستم بی تفاوت بشم و دستش رو گرفتم و به پشتش پیچیدم .. منوچهر زیر پام زد و تعادلم رو از دست دادم و افتادم زمین .. منوچهر هم افتاد روم و با مشت میخواست بزنه صورتم که با ضربه ای که دختر بهش زد دستش رو گذاشت پشت سرش و غلت خورد روی زمین ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
یکی از دوستای مشترک منو مامانم تازگیا ازدواج کرده با شوهرش زیاد راحت نیستیم آخه غریبست... همیشه پشت گوشی که با دوستم حرف میزدم میگفتم شوخرت کجاست میگفت سره کار و بیرون و... یه روز دره خونمونه و زدن رفتم باز کردم دیدم دوستمه سلام کردم و پرسیدم شوخرت کجاست😁 یهو دیدم از پشت در اومد رو به روم و گفت منه خرم اینجام 😒 دلم میخاست زمین دهن باز کنه برم توش از بسکه خجالت کشیدم 🤦‍♀🤦‍♀😬 حالا خداروشکر آدمی نبود به دل بگیره ولی هنو میبینمش ازش خجالت میکشم☹️😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی🌹 من و همسری اکثر کارامون رو با هم انجام میدیم و تنها چیزی که تو زندگیمون معنایی نداره گوشی و ایناس. شدیدا بهم داریم. جوری که یه بار گوشیش زنگ خورد و چون خونه نبودن مجبور شدم جواب بدم و یه خانمی بود که کارشون داشت. وقتی همسرم امد بهش گفتم. بعد که متوجه شد کی بوده، گف تو حتی نمیخوای بدونی این زن کی بود؟ هرکس دیگه ای جا تو بود الان راه مینداخت. منم گفتم اگه مرد دیگه ای جا تو بود حتما دعوا راه مینداختم ولی میدونم که تو چقدر اقایی! بعدا بهم گف که کی بود و چکارداشته و اصلا چیز خاصی نبود ولی با این کاری که کردم همسرم شدیدتر از قبل دوسم داره. ✍ شما به همسرتان، وفاداری او را تضمین میکند. •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
روی لیوان سرامیکی همسرتون با ماژیک سی دی یا غیروایت برد یه جمله بنویسید تا هر موقع نوشیدنی مینوشه یادتون بیفته♥️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•