#اعتراف بچه که بودم یه بار با دوتا پسردایی هام داشتیم بازی میکردیم بعد خیلی گشنه بودیم بهشون گفتم خوراکی میخواید؟ اونام که از خداشون بود گفتن اره اونموقع کنار خونمون یه مغازه ی کوچیک بود رفتم اونجا و هرچقدر میتونستم خوراکی جمع کردم بعدش با لبی خندان رفتم پیش پسر دایی هام تا خوراکیارو تقسیم کنیم یهو دیدم یه صدایی میاد و صاحب مغازه با داد و فریاد افتاده بود دنبالمون ماهم مثل چی بدو بدو از دستش فرار کردیم رفتیم خونه اصلا هم نفهمیدیم چی به چیه خلاصه رفتیم خونه یه گوشه نشستیم سه تایی خوراکی خوردیم تا اینکه مامانم اومد گفت وااااای اینارو با چی خریدید؟؟؟ منم گفتم یعنی چی با چی خریدیم برداشتیم اومدیم دیگه😂 مامانم گوشمو چنان گرفت پیچوند هنوز دردشو یادمه😭😂 اون موقع بود که فهمیدم برای خریدن خوراکی باید پول بدی اینجوری نیست که هرچی میخوای برداری🤣 مامان بدبختمم مجبور شد پول اونهمه خوراکیو بده😂😂 عین کیسه بوکس کتک می‌خوردم بچگی سر همین کارام😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#دسته‌گل‌عروس 💐 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

من یه برادر شوهر دارم که شهر خودمون نیست دو سه هفته پیش از شوهرم پرسیدم فلانی(برادرشوهرم) برای چهارشنبه سوری میان اینجا؟؟ خیلییییی جدی برگشته میگه اگه جمعه باشه و تعطیل بشن اره میاد😧😧😧😧 من که پخش شدم از خنده خودش هی میگفت چیه مگههه چی گفتم..بهش گفتم سوتیشو دیگه مگه میشد جمعش کرد..خودش سه ساعت به سوتیش میخندید •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

🍔#ران_مرغ_شکم_پر •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹 سلام‌خدمت خانومای گل💐 من چند تا #ایده داشتم ک دوست دارم به اشتراک بذارم❤️ ⏪ من برای انتخاب #طرح و #رنگ لباسم همیشه با همسرم‌ میریم #بازار. یا حتی لباسها رو گاهی از روی ژورنال انتخاب می کنیم.😉 ⏪ برای #تفریح و #خوشگدرونی دنبال #مسافرت رفتن نباشید چون مسافرت همیشه پول و وقت میخواد. اما تو طول سال چند تا تفریح ارزون مثل #کوه رفتن ک من و همسرم عاشقشیم و #سینما رفتن که تو روزای سه شنبه نصف قسمته و بلیطش ۳ یا ۴ تومن بیشتر نیست خیلی خوبه. بعضی وقتا هم شامو درست میکنم با میوه و چای میریم تو #پارک میخوریم هم اب و هوامون عوض میشه هم ی تنوعی هستش👌 اگر کسی تو این زمینه #ایده ای داره حتما بگه که استفاده کنیم. ⏪ از خانومی ک گفتند #نماز رو به همسر #اقتدا کنیم تشکر میکنم ایده جالبی بود. به نظرم حتی دفعات کمش تو هفته هم قشنگه. من بین نمازها کلی به همسرم محبت میکنم و میگم چقدر قشنگ نماز میخونی. همسرمم میگه: خانوما بشینید انقدر امام جماعتو لوس نکنید😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

🍔#تاکو_مرغ_و_قارچ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

🔴بلایی که سر دختر پنج ساله امد🔴 «من مادر دو دختر بچه هستم، دو شیفت کار می کردم که بتونم معاشمون رو تأمین کنم. چون همسرم فوت کرده بود شرایطمون خیلی سخت بود. هرشب توی مسیر محل کارم دخترهام رو میذاشتم پیش یکی از همسایه ها، اون شب ، همه چیز به نظر عادی می اومد.دخترم ملیکا کاملا سالم بود. اما اواسط شب، از طرف اون خانم یه پیامک برام اومد که داره ملیکا رو می بره بیمارستان. موقعی که من رسیدم بچه م تموم کرده بود .فقط پنج سالش بود. وقتی علت مرگ بچه م رو از زبون پزشک شنیدم پام سست شد و محکم افتادم روی زمین😔👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db مادرها حتما بخونن👆❌

⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 عالیه این دعا 😳👆

⭕️😃۵ راه جالب برای لاغری بدون رژیم و ورزش!! چی ؟؟؟ مگه میشه بدون ورزش و بدون رژیم لاغر شد؟!😳 ✅بله که میشه اینجا رو ببین😉👇 https://eitaa.com/joinchat/2874343430Ce27f6a3da2 📣کافیه فقط این کانال رو دنبال کنی 💪👌 ⚠️تا یکبار برای همیشه بدون استفاده از قرص و دارو و دمنوش لاغر بشی و لاغر بمونی 😱📛اینم کامل‌ترین و پیشرفته ترین آزمون. برای مزاج شناسی در سطح کشور که کاملا رایگان ه👇👇👇 شناسایی مزاج،تخمین سن بیولوژیکی و تغذیه مناسب هر فرد

‍ ‍ 🌹 🌸✨صبح چهارشنبتون متبرک به ذکر پرنور🌸✨ 🌸صلـوات🌸 بر حضرت محمد (ص) و آل مطهرش🌸 🌾🌸اَللّهُمَ 🌾🌸صَلَّ 🌾🌸عَلی 🌾🌸مُحَمَّدٍ 🌾🌸وَآلِ 🌾🌸 مُحَمَّد 🌾🌸وَعَجِّل 🌾🌸فَرَجَهُم 🌾🌸وَ اَهلِک 🌾🌸عَدُوَّهُم... 🌾🌸 اَللّهُــــمَّ 🌾🌸عَجـِّل لِوَلیِّکَ 🌾🌸الفَـرَج 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊

#اعتراف سلام من یه اعترافی باید بکنم این قضیه برمیگرده به ده سال قبل که من تازه ازدواج کرده بودم  تازه عروس بودم باشوهرم رفتیم خونه پدر شوهرم که روستا بودن 22سالم بود همون نشسته بودیم از همه جا حرف میزدیم که یه دفعه اذان مغرب شد همه ساکت شدن، صدای کسی که اذانو میگفت خیلی خش دار بود منم اومدم خودشیرینی کنم خیلی صریح و رک جلوی همه گفتم این مرده چه صداش بده کاش یکی دیگه اذان میگفت یهو همه به من نگاه کردن دو تا خواهر شوهرام خندشون گرفت و در رفتن شوهرم از خنده قرمز شده بود مادر شوهرمم به بهانه وضو فرار کرد پدر شوهرم همچنان مات داشت منو نگاه می‌کرد که یکدفعه شوهرم باخنده عمومه:/ پشت سرش پدر شوهرم گفت داداشه بزرگمه دخترم:/ تو اون لحظه دوست داشتم یه دکمه میزدم یهو میرفتم۱٠٠ متر زیر زمین محو میشدم ولی حیف ک همچین چیزی هنوز اختراع نشده:) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•