هدایت شده از شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
❌ یه نیت بکن بعد بخون 👇
🔸یه حکمتی بوده که الان این پیام رو میبینی📿
⭕️ تخلیه رحم نکنید 😳
🔸بهبود دائمی فیبروم،تنبلی و کیست✔️ تخمدان،کیست سینه،عفونت و سرد مزاجی،ناباروری و ...
با طب سنتی و مکمل های گیاهی✅
👩🏼⚕@dr_emami
جهت درمان ریشه ای و قطعی این بیماری ها،سریعا روی این لینک بزنید رضایت ها رو ببنید 😍
https://eitaa.com/joinchat/2190410487C4cb4edc66b
فرم ویزیت 👇
https://formafzar.com/form/bx0dz
💟 شد بـاز به روی خلق بـاب بـرکات
❇️ خواهی تو اگر ز درگه دوست برات
💟 بفرست ز جان و دل به آوای جلی
❇️ بر خاتم انبیاء محمد (ص) صلوات
💖بر احمد و بـر جمال حیدر صلوات
💚بـر فاطمه پـاک و مطهر صلوات
💖بـر مهرِ و جودِ یازده نـور جلی
💚بـر جمله شافعین محشر صلوات
💖اللّهـُمَّ صـَلِّ عَلیٰ مُحَمـَّدٍوَ آلِ مُحَمَّـدٍوَ
💖عَجِّلْ.فَرَجَهُم وَاَهْلِکْ.اعْدائَهُم.اَجْمَعِین
💖اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدو💚ٍَ
💚آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم💖
💖(🌸)اللّهُمَّ
💖(🌸)صَلِّ
💖(🌸)عَلَی
💖(🌸)مُحَمَّدٍ
💖(🌸)وَ آلِ
. 💖(🌸) مُحَمَّدٍ
💖(🌸)وَ عَجِّلْ
💖(🌸)فَرَجَهُمْ
💖(🌸)وَ اَهْلِکْ
💖(🌸)اَعْدَائَهُمْ
💖(🌸)اَجْمَعِین
💚اللهـم صل علی محمد و💜
💜آل محمد وعجل فرجهم💚
🕊️🕊️🌾🌸🌾🕊️🕊️
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام و خسته نباشید به همه اعضای مهربون کانال همسرانه.
من چند وقت پیش راجع به #خیانت به شوهرم #شک کردم و کار بدم این بود که بهش گفتم:
❌ بهت اعتماد ندارم.
خانما هیچ وقت اینو به شوهراتون نگید. حتی اگر چیزی هم دیدید انقد بهش #محبت کنید و ازش #تعریف کنید و غیر مستقیم بگید:
خیلی دوستت دارم چون غیر من به هیچ زن دیگه ای نگاه نمیکنی.
بذارید اگر چیزی هست #شرمنده بشه و طوری #رفتار کنید که بترسه از فاش شدن کارش.
بگید تو فقط مال خودمی. مرتب باشید، لباس تمیز و ... بذارید نازتون رو بکشه.
اونوقت چشمش سیر میشه و دیگه به کسی نگاه هم نمیکنه.😍
✍ امام علی (ع) :
گاهی خود را تغافل ( ندیدن و نشنیدن ) بزنید ، که این برای شما بهتر است .
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
پسر کوچیکه همسایه رفته بودن باغشون یه سطل از این دلو ها که باهاش از چاه آب میکشن رو پر از سیب های کوچیک که بعضی هاشون هم لکی و سوراخ بود کرده بود و برامون آورد. منم ازش تشکر کردم گفتم خودت هم از این سیب ها بخور عموجون، گفت نه همش مال شماس ما از این سیبا زیاد داریم میدیم گاوامون بخورن 😂😂😂😁
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
به وقت #خاطرات خاستگاری
سلام
من ی دختر عمه دارم چن ماه پیش براش خاستگار اومد..بعد عمم اینا تو خونشون ی کمد دارن قفل درش خرابه و تقریبا لبه ی مبلشون تا در چن سانتی فاصله داره....
اقا این خاستگارا اومدن و داماد دقیق رفت نشت بغل درب کمد چن دقیقه گذشت و داماد که داشت چایی میخورد این درب کمد باز شد و همهی پتو ها ریختن سر داماد😂😂
هیچی دیگه هنوزم خانواده داماد رفتن تا جواب بدن
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
#داستان_زندگی 🎀 به اصرار مامان چند قاشق غذا خوردم و دراز کشیدم .. چشمهام میسوخت و فقط میخواستم ب
#داستان_زندگی 🌸🌺
یاد حرف قاضی افتادم اگر واقعا عاشق زنتی اجازه بده که اون هم بره و مادر بشه..
سرم رو خم کردم و دست پسرم رو بوسیدم، بغض راه نفسم رو بسته بود
مامان پرسید دادگاه چی شد .. نتونستم جواب بدم ترسیدم اشکم بریزه بدون جواب به اتاق خواب رفتم و نفس بلندی کشیدم و همزمان به اشکهام اجازه ی بارش دادم سرم رو بالا گرفتم و زیر لب گفتم خدا.. چی میشد به من و مریم بچه ی سالم میدادی من بچه میخواستم ولی نه اینطوری بچه ام بی مادر بزرگ بشه زنم رو، عشق جوونیهام رو از دست بدم .. دلم برای مریم ، برای خندیدنش ، برای اون چشمهای درشتش یه ذره شده بود ..
چند ماه از جدایی من و مریم میگذشت.. مریم حتی یک دونه از جهیزیه اش رو نبرد و خونمون دست نخورده مونده بود، منم بدون مریم نمیتونستم تو اون خونه دووم بیارم و بعد از کار به خونه ی مامان میرفتم.
مدت صیغه ی بین من و نرگس تموم شده بود.. نرگس به خونه ی خودش برگشته بود و هرروز به دیدن پسرمون میومد
اون روز هم وقتی از سرکار برگشتم و ماشین رو پارک میکردم نرگس رو دیدم که از خونه ی مامان بیرون اومد
موقع شام بابا گفت عباس اینطوری که نمیشه ، اومدی ابروش رو درست کنی زدی چشمش رو درآوردی خواستی زندگیت شیرین و گرم بشه الان خودت بی سر و همسر ، یه بچه ی بی مادر هم مونده رو دست مادرت
قاشق غذا رو پایین آوردم و گفتم دیگه همه چی از دست من خارج شده نمیدونم باید چه خاکی به سرم بریزم..
بابا دستش رو گذاشت روی زانوم و گفت خاک ریختن نداره .. مادر این بچه رو بگیر لااقل بچه ات پیش مادرش بزرگ بشه ..
مامان بلند داد زد دیگه چی.. اون لیاقت پسر منو نداره..
بابا که همیشه آروم رفتار میکرد داد بلندتری زد و گفت بسه دیگه.. بسه اینقدر گفتی و گفتی این شد حال و روز پسرت .. چطور لیاقت داشت بشه مادر نوه ات ؟ لااقل دلت به نوه ات بسوزه زن..
آروم گفتم برای من بعد از مریم فرقی نداره چه نرگس چه زن دیگه ای..
بابا همونطور که با اخم به مامان خیره شده بود گفت برای ما هم فرقی نداره ولی حتما واسه پسرت فرق داره
بلند شدم و گفتم تا ببینم چی میشه..
بابا گفت مامانت فردا با نرگس حرف بزنه؟
مامان صورتش رو جمع کرد و گفت من این کار رو نمیکنم ..
بابا جواب داد خودم حرف میزنم
نمیدونم بابا چی گفت و چه کار کرد که مامان خودش چند روز بعد با نرگس صحبت کرد و رفتیم محضر و عقد کردیم ..
نرگس خیلی خوشحال بود طوری به من و پسرمون محبت میکرد که گاهی خسته کننده میشد ولی زندگی تو اون خونه برام سخت بود و جای جای خونه منو یاد مریم می انداخت ..
خونه رو گذاشتم برای فروش و تو کوچه ی مامان یه آپارتمان خریدم پسرم مبین دوساله بود که بچه دوممون هم به دنیا اومد...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#عکس_شما
گل خواستگاریم قشنگه؟🥺
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
سلام خيلي ممنون از كانال قشنگتون و مرسي از تجربه تون دوستان ❤️
شوهرم امسال به خاطر حجم کارهاش #دیر خونه میاد. بعد از این همه مدت دیروز بهش زنگ زدم و #درخواست کردم بریم بیرون.
ولی اون مثل همیشه گفت که کلی #برنامه دارم!🙄
منم بهش گفتم: عیبی نداره عزیزم. درکت میکنم.
ساعت 4 بعدازظهر بود که یهو درو باز کرد و اومد خونه!!! دستم رو گرفت و گفت: امروز مرخصی گرفتم. 😍
گفت: چون تو #سکوت کردی و منو #درک کردی، هر طور شده می خواستم بیام پیشت. ☺️🙏
یه روزم بود قرار بود #تنها برم شهرستان و خیلی #ناراحت بودم ولی هرچی ابراز #احساسات میکردم همسری توجه نمیکرد!
قبل از رفتن پشت #لیست خرید، یک #نامه #عشقولانه براش نوشتم.😍 اینکه چقدر دوستش دارم و اون به من بی توجهی می کنه اون وقت این احساس به من دست میده که زودتر می خواد من برم تا یه نفس راحت بکشه ولی با تمام اینها من منتظرم که زودتر برگردم و ببینمش.
فرداش زنگ زد که فردا دوستش بلیط برگشت را به من میده که یه دفعه صدای زنگ اومد، همسرم بود. شب گذشته ش 10 ساعت رانندگی کرده بود که بتونه خودش را برسونه شهرستان!
باورم نمیشه. این نامه عاشقانه معجزه میکنه. 😘
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام ب دوستانم
من نوزده سالم ک بود .. ماشینمو گذاشته بودم برای فروش.
یکی زنگ زد گفت بدون رنگه ؟ گفتم: نه ، خاکستریع . گفت : نه، منطورم اینه رنگ شدگی داره ؟ با یه حالت عاقل اندر سفیه ای گفتم : معلومه ک داره . ماشین بی رنگ اساسا وجود نداره . همه رو رنگ میکنن . ماشین منم خاکستریه .
گفت : گوشی رو بده ب بابات .
حاجی در اییییین حد تباه بودم 😂😂😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی🌹
الهی به امید تو ❣
من 22 و همسرم 26سالشه.
من اوایل زندگیم خیلی #مشکلات داشتم و مقصر خودم بودم. مدام #دعوا می کردم و با جنگ حرفم رو میزدم و #لجبازی میکردم.
اما خدا رو شکر تصمیمم عوض شد.☺️ با خوندن تجربه هاتون فهمیدم #مقصر خودمم.
الان به شوهرم #پیام میدم، پیامای عاشقانه تون😍 رو ویرایش میکنم اسمم یا اسم شوهرمو مینویسم و براش میفرستم، اونم با استیکر یا پیام عاشقانه جوابمو میده 😍
از بانو های عزیز میخوام بیشتر تجربه هاشون بفرستن، من که عاشق خوندن پیاماتونم. ممنونم.
❤️آرزوی سلامتی و سربلندی برای همه شما .🙏
✍ این خانم با پذیرش اشتباهاتش و استفاده از ایده پیام های عاشقانه تونستن زندگی شون رو از نو بسازن.
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•