eitaa logo
آدم و حوا 🍎
41.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
0 فایل
خاطره ها و دل نوشته های زیبای شما💕🥰 همسرداری خانه داری زندگی با عشق💕
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی 🏹 چسبیدم به تابلو و تا تونستم اشک ریختم، شونه هام میلرزید و گلوم خشک شده بود یهو یکی
داستان زندگی 🌺 چند دقیقه بعد در باز شد و رضای من عشق همیشگی من با یه دست از بازو قطع شده جلوم وایساد نمیدونستم خوابم یا بیدار... نمیدونستم زندم یا مرده... فقط نشستم روی زمینو شروع کردم به زار زدن اونم همونجا وایساد گفت خودتی صفیه؟ گفتم آره منم... خودمم گفت پس تا حالا کجا بودی؟ گفتم شمال بودم، مگه تو شهید نشده بودی؟ گفت نه سعادتتشو نداشتم گفتم آخه مادرت نامه داده بود که شهید شدی گفته بود خونتونم عوض کردی گفت مادرم بعد از شهید شدن اصغر دق کرد و مرد، بیا تو چایی بخوریم گفتم الان نمیشه باید برم اما دلم اونجا بود دلم میخواست بیشتر پیشش بمونم گفت پس آدرستو بده بهم صفیه، من خیلی ساله منتظر توام نکنه الان بری و مثل قبل غیبت بزنه! گفتم نه من تازه پیدات کردم گفت یه سوال میپرسم راستشو بگو، عروسی کردی؟ گفتم نه من با خدا عهد کردم تو آخرت تورو نصیبم کنه گفت پس آدرستو بده، دیگه نمیزارم بینمون جدایی بیفته رضا سریع رفت تو خونه یه کاغذ آورد برام آدرسو براش نوشتم و با حال زار برگشتم خونه تا رسیدم جریانو به مادرم گفتم، سودابه هم خونمون بود مامانم گفت پس مادرش چرا برامون نامه فرستاده بود؟ گفتم نمیدونم شاید راضی به ازدواج ما نبوده نامه رو فرستاده که ازشون خبر نگیرم یهو سودابه سرشو انداخت پایین و از اتاق رفت بیرون مامانم با تعجب گفت این چش شد؟ دلت لرزید بغض گلومو گرفت، انگار قلبم فهمیده بود جریان چیه.. رفتم پیشش گفتم سودابه تو اون نامه رو از کجا آوردی؟ صورتشو برگردوند گفت پستچی آورده بود گفتم راست میگی؟ گفت چرا باید به تو دروغ بگم؟ گفتم جون رضات قسم بخور داد زد من جون بچمو بخاطر اون پسره قسم نمیخورم داد زدم بهش نگو اون پسره، اینجوری صداش نکن سریع رفت پسرشو برداشت و با حالت قهر از خونه رفت بیرون خیلی ناراحت بودم، همش به این فکر میکردم که نکنه سودابه الکی بهمون گفته باشه و این همه سال منو بازی داده باشه.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ادامه دارد •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام ، از کانال عالیتون متشکرم خوبه حداقل بتونیم از گوشی و ایتا یه استفاده ای هم بکنیم. من 29 سالمه و همسرم 35 ساله یه دختر 10 ساله هم داریم. من 17 سالم بود که ازدواج کردم چون بچه بودم چیزی از زندگی نمیفهمیدم و واقعا بهترین روزهای زندگیمو از دست دادم البته بگم من پا به پای همسرم کار میکنم وخیلی با هم دوستیم ، اما آنقدر که خودمو تو کار غرق کردم یادم رفت که مهمتر از کارم همسرمه... الان با کمک دوستهای خوبم تو این کانال تونستم کلی زندگی کنم کلی آرامش بخرم و کلی کیف کنم. الان میدونم مردها از زنهاشون چی میخوان. من زود عصبانی میشدم شبها قهر میکردم و صبح با یادآوری شب غصه میخوردم ولی باور کنین ما خودمون لحظه هامون رو میسازیم. حالا عصبانی نمیشم چون هیچ چیز ارزش خراب کردن حالمون رو نداره ولی به شوهرم میفهمونم ناراحتم اونم جبران میکنه در ضمن من خیلی شیطونم وخیلی سر شوهرم بلا میارم وقتی توحیاطه با شیلنگ خیسش میکنم اونم میاد دنبالم و این کار باعث میشه رفاقتمون بیشتر بشه ولی باتمام شیطنتهای گذشته الان میگه خانومی خوب بودی ولی عالی شدی شاید باور نکنین اما تو محل کارم این کانالو به همه معرفی میکنم وتعریفشو میکنم به نظرم تمام مشکلهای جوونهای ما واسه بی اطلاعیشونه والا اگه اطلاع رسانی بشه همچین کانالهایی دیگه حتی به جدایی فکر نمیکنن. ممنون از همتون مرسی 👍👍👍 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
ایده لاک ناخن عروس 💅 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام من بچه بودم دیدم مامان بزرگم داره با تسبیح صلوات میفرسته منم واسم سوال پیش اومد که  چیکار میکنه پرسیدم  چیکار میکنی گفت دارم صلوات میشمارم از اون روز به بعد تسبیح میگرفتم دستم و دونه دونه میشمردم ۱.۲.۳...فکر میکردم باید عدد بگم 😂😂 جالبه تا کلاس ۴ هم نمیدونستم این کارم غلطه و هفته ای چن بار انجام میدادم😂😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
💠 یَا تَامُّ فَلَا تَصِفُ الْأَلْسُنُ کُنْهَ جَلَالِهِ وَ مُلْکِهِ وَ عِزِّهِ💠 🔶هر که این اسم را تا مدت دوازده روز هر روزی هزار بار بخواند عجایب بسیار بر وی کشف شود و در پیش بزرگان و مقامات عزیز و مقبول القول و با عزت گردد.🔸•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
منم میخوام اعتراف کنم که خواهرشوهرمو تو جشن نامزدیش با واکس کفش ،موهاشو ارایش کردم اخه اون زمون واکس مو تازه اومده بود و تو شهرستان از این چیزا نبود و منم به جای واکس مو واکس کفش زدم ☺️تازه خیلیم قشنگ شد😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سبدحنامون✨ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغيير مثبت در زندگي🌹 خيلي ممنون از كانال خوبتون و خيلي خوش حالم كه با كانالتون آشنا شدم من يه خانم 21 ساله و شوهرم 28 سالشون خانوماي گل من يه تجربه اي دارم خواستم بگم شايد بتونه كمكي براتون بكنه من با شوهرم يك سال نامزد بوديم وخواهر شوهر و مادر شوهرم زياد به سليقه ي خونه اهميت نميدادن با اينكه خونه ي مجلل و قشنگي داشتن ولي چون به سليقه اهميت نميدادن زياد به چشم نمي اومد 🤔فقط به ظاهر و لباس و .. اهميت ميدادن دقيقا شبيه همون خونه ما داشتيم ولي چون مامانم به تميزي خونه اهميت ميداد خيلي خوب به نظر ميرسيد😍 منم هميشه وقتي از خونه حرف ميزديم با شوهرم من ميگفتم من دوس دارم وقتي ميريم سر خونه زندگيمون هميشه خونه تميز و مرتب باشه ولي شوهرم اينطوري نگاه ميكرد😏 يعني اينا فقط حرفه بعدا خونه نامرتب ميشه خانوما بيشتر به ظاهر خودشون اهميت ميدن ديگه به خونه توجهي نميكنن ولي بعد از يه سال وقتي ما عروسي كرديم اومديم خونمون من با اينكه دانشجو هستم ولي كارامو برنامه ريزي كردم هم درس ميخونم هم به سرو وضع خونه ميرسم و هم به ظاهر خودم اهميت ميدم و سعي خودمو ميكنم هم خودم هم خونه هميشه مرتب باشه اوايل وقتي شوهرم از سركار بر ميگشت خونه خيلي تعجب ميكرد كه چه طور هم خودش مرتبه هم خونه و هم غذا تزئين شده و حاضر هستش😳 بعد يه مدت به من گفت تو يه خانم فوق العاده اي هستي كه هميشه به تميزي اهميت ميدي بعد اون موقع خانواده شوهرم كه اومدن خونه ما رو ديدن از اون به بعد ياد گرفتن و به تميزي خونه اهميت دادن😂🙈 ميخواستم بگم خانوما با اينكه آقايون زياد از سليقه و مرتب بودن حرف نميزنن ولي خيلي اهميت ميدن(راستي شيطنت يادتون نره هميشه سعي كنين شيطون و سر حال باشين😜) من الان با چند تا كار ساده خونه شدم سوگلي شوهرم زندگيتون پر از شادي و عشق 😍❤️ •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
سلام به همه امیدوارم حال دلتون همیشه خوب باشه♥  خواهر شوهرم تعریف میکرد زمانی ک خواهرش(خواهر شوهر بزرگترم) دانشجو بود تصادف میکنه پاش میشکنه و پاشو گچ میگیرن میارنش خونه که استراحت کنه ،  خبرشو فامیلا میشنون برا عیادتش میان خونشون، این خواهر شوهر بزرگ منم که پاش تو گچ بوده جلو فامیلا میخواسته نمکشو زیاد کنه و با افراط زیاد میگه که اره نمیتونم راه برم و گفته چن ماه تکون نمیتونی بخوری و خیلی درد میکنه و فلان.... از بخت بدش یهو زلزله میشه 😁 این خواهر شوهر منم اول ازهمه فرار میکنه بیرون 🤣 🤣. خواهر شوهر کوچیکم میگه همه مرده بودیم از خنده... میگه آبرومونو جلو فامیل بردی الان میان و میگن الکی برا کمپوتا میگفتن پاش شکسته🤣😂 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
30.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍔 ✍مواد لازم برای سمبوسه پیتزایی: 🥢 پیاز متوسط یک عدد 🥢 سوسیس کوکتل دو عدد 🥢 قارچ ۸ عدد 🥢 فلفل‌دلمه رنگی یک عدد کوچک 🥢 نمک، فلفل سیاه، فلفل قرمز و اویشن میتونید به مواد میانی کمی رب یا سس کچاپ هم اضافه کنید. 🔹مواد لازم برای سس سبز : 🥢 گشنیز دو دسته (تقریبا ۳۰۰گرم) 🥢 سس مایونز یک قاشق غذا خوری سر پر 🥢 ماست یک قاشق غذا خوری سر پر 🥢 آب نصف یک لیموی تازه 🥢 روغن زیتون دو قاشق غ خ 🥢 سیر دو حبه 🥢 نمک، فلفل و پاپریکا یا فلفل قرمز •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ و تغییر مثبت در زندگی 🌹 سلام من ۲۴ سالمه و شوهرم ۲۹ سالشه. ما حدود یک ساله ک عقدیم. منو شوهرم باهم مشکلی نداریم. تنها مشکل و بحثی ک گاهی بینمون هست راجب مامانشونه. من اوایل میخواستم مثل مامان خودم باهاشون رفتار کنم... خیلی چیزا بهشون میگفتم. خیلی کارایی ک میخواستم بکنم.. بعد دیگ همش میخواستن ببینن اون جریان چی شد. خیلی وقتا مثل تیکه بهم مینداختن... این تیکه انداختن ها خیلی ادم و میسوزونه... ک ادم پیش خودش میگ چرا حرفمو جلوش گفتم ک الان سواستفاده کنه!! نکته: میخواستم بگم سعی کنید خیییلی با خانواده همسر صمیمی نباشید. مرز مشخص کنید نزارید از همه کارهاتون خبردار باشن. هر چیزی یا هر حرفی رو بهشون نزنین... نزارین در جریان همچی قرار بگیرند. اینجوری از طرف اونا کمتر دخالت یا نظر یا هرچی پیش میاد.... زنوگیتون باید شخصی باشه.. همه چیزش! خوش باشین 😊 التماس دعا🙏 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•