تجربه ازدواج :
سلام به همگی دخترم ۲۹
من گهگاهی نظرات و میخونم میبینم که بعضیاتون میگین ازدواج کنین و تنها بودن خیلی سخته
من ۳ سال پیش کسیو که عاشقش بودم از دست دادم و فوت شدن :))
۳ سال با هم زندگی کردیم و باید بگم واقعا عاشقانه همو دوست داشتیم و خب بچه ندارم
من هنوزم کنار خودم حسش میکنم
شاید جسمش نباشه ولی روحش کنارمه و همین برام کافیه
از لحاظ شغلیم خداروشکر همه چیو میتونم فراهم کنم و میتونم راحت زندگیمو داشته باشم کساییم هستن که روم فشار میارن برای ازدواج مجدد متاسفانه
حالا واقعا هنوزم میگین باید حتما ازدواج کرد؟ خب اگه من نخوام و نتونم عاشق کسی بشم چی
اگه اینجوری بمونم مگه چشه :)
ادمین: تجربه های شخصی قابل تعمیم به جمع نیست ، افراد روحیات متفاوتی دارند ، ضمنا هر آدمی ی روز از این دنیا میره ، اما زندگی ادامه داره، باید امیدوار بود و زندگی کرد، شما با یک دوره مشاوره نظرتون تغییر خواهد کرد.❤️
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحانه
حلوا
این ترکیب مقوی میتونه یک صبحانه ویایک میان وعده کامل باشه که خیلی مقویه شکرهم نداره و برای کم خونی،پوکی استخوان ،تقویت حافظه،افزایش وزن بچه ها عالیه
ارده کنجد دوسوم لیوان
شیره انگور دوسوم لیوان
شیرخشک قنادی حدودایک لیوان
#صبحانه
#حلوا
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام
با تشکر از کانالتون
من و همسرم تقریبا هم سن و مهندس بودیم و دوست مشترکمون معرفی کرده بود و تقریبا کاملا از اخلاق و رفتار و ظاهر هم راضی بودیم و خودمون رو واسه یه زندگی کاملا ایده ال و موفق آماده کرده بودیم اما خبر از نامردی فامیل و مادر عزیز همسرم نداشتیم.دختر خاله همسرم با اینکه یک سال از همسرم بزرگتر بود و نتونسته بود باهاش ازدواج کنه با حمایت های مادرش و خاله اش و سکوت های مادر شوهرم در یک سال عقد و چند ماه اول زندگیمون دست به هر کاری می زد تا ما طلاق بگیریم و صاحب زندگیمون بشه به لطف مادر شوهرم هر روز تو زندگیمون دعوا بود و طرف اونا رو می گرفت و
منم چون به خودم ارزش می دادم تن به هیچ خاری ندادم و از خودم و زندگیم دفاع کردم
🌹همیشه عشق و محبتم رو به همسرم ابراز می کردم
🌹همیشه بعد از هر دعوایی که اکثرا همسرم مقصر بود که جلوی مادر و فامیلش نمی ایستاد و منم کوتاه نمی یومدم باز من پیش قدم می شدم واسه آشتی🌹همیشه با همسرم صادق بودم🌹 همیشه با آغوش باز بعد از یه روز کاری ازش استقبال کردم🌹همیشه بهترین غذاها رو واسش مهیا کردم🌹همیشه مشوق و همراهش بودم تو زندگی کاری و خصوصی🌹هرچند که منم چون انسان هستم کمی و کاستی های تو اخلاق و رفتارم داشتم
ولی چون همسرم و زندگی ام رو دوست داشتم شکر خدا تونستم از عهده همه مشکلات بر بیام و همسرم بیش از پیش در کنارم هست و زندگی خوب و آرومی رو به لطف خدا داریم سپری می کنیم.💐💐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
سلام
من وقتی کوچیک بودم برای عروسکام به اصطلاح خودم تله میزاشتم و وقتی میخواستیم بریم بیرون در اتاقمو میبستم و وقتی که برمیگشتم خیلی آرون اول از زیر در و سوراخ در نور مینداختم داخل اتاق که ببینم اثری ازشون هست یانه و بعد خیلی بااحتیاط در اتاقو باز میکردم و یهو لامپو میزدم😐 و متاسفانه این نقشه بار ها و بارها تکرار شد و هربار شکست خورد(کارم به جایی رسیده بود براشون غذا میزاشتم🥲)
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این ترفندا برای تمیز کردن لک های لباس عالیه
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
سلام به همه خانومای محترم و ادمین این کانال خوب
من و همسرم از اول همدیگرو خیلی دوست داشتیم ولی بعد از ازدواج به دلیل افسردگی های من و دخالت های مادرشوهرم که ملاحظه سن من را نداشت شوهرم ازم سرد بود خیلی به حرفم اهمیت نمیداد به من خیلی ارزش قائل نمیشد و این شده بود که مادرشوهرم بیشتر احساس غرور میکرد و #نفوذش بیشتر شده بود ولی بعد از دو سال من کم کم #محبت کردم به همسرم تاحدی که خونه جدا گرفتیم و از اونا جداشدیم ؛ همسرم اوایل اصلا دوست نداشت جدا بشه ولی با محبتای من این کارو کرد😍
با این کار مادرشوهرم خیلی ناراحت شده بود ولی ببینید خانوما با محبت چکارا میشه کرد ؛ الان برعکس شده همسرم دیگه ب حرف من گوش میده کلا اختیار زندگیم دست خودمه هرکاری دوست داشته باشم میکنم هر جا دلم بخاد میرم هرچی بخام ازشوهرم تقریبا براورده میکنه و میخره قبلا اصلا اینطور نبود امیدوار نبودم ، البته اینم بگم اون اوایل من خیلی غرغرو و بداخلاق بودم همش از خانواده ش انتقاد میکردم با لحن بد ، دعوامون میشد
حرف اصلیم اینه تو زندگی #احترام همه رو حفظ کنید ولی بیشترخودتونو شوهرتون مهم باشه خودتونو مهم بدونید
ببخشید که طولانی شد
امیدوارم همه تو زندگی خوشبخت باشن
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
🔴سربه راه شدن فرزند یا همسر نااهل🔴
اگر در خانه جوان نااهل یا همسری دارید که به حرف شما گوش نمیدهد و از نماز و دعا فاصله گرفته و شب دیر وقت به خانه میآید و باعث پریشانی و آزار شما شده است ،برای اصلاح شدن و تغییر رفتارش به طوری که مطیع شما شود و حرف شما را گوش بدهد تنها یک راه قطعی و موثر وجود دارد.در یک اتاق تنها بنشینید و بدون اینکه با کسی حرف بزنید ۳۶۰ مرتبه این دعا را بخوانید....👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
خیلیا با این دعا سربه راه شدن😍👆
#اعتراف
یه بار زمستون آخرشب از حموم در اومدم کنار بخاری ایستادم تا یکم گرم بشم یهو پام خورد به بخاری داغ بد سوختم همزمان اومدم جیغ بزنم دیدم بابام خوابه صدامو خوردم اما 💨 یهو بابام بیدار شد همونجور ک دراز کشیده بود چشم تو چشم بودیم و به هم خیره شده بودیم و هیچکدوم کوتاه نمیومدیم از خجالت فرار کردم تو اتاقم بابامم با صدای بلند گفت خیلی بیشعوری، اگه بجای تو ی بزغاله بزرگ کرده بودم الان روزی ی لیوان شیر تازه میخوردم
هیچی دیگه تا دو روز وقتی بابام خونه بود از اتاق بیرون نمیومدم😐😐
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندتا راه کار برای از بین بردن لکه ها ....👍
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
آدم و حوا 🍎
داستان زندگی ❤️🌸 دور تا دور چشمم به اندازه یک مشت بالا اومده و سیاه شده و اصلا دیده نمیشد ، بیشتر ا
داستان زندگی 🍀🌱
شروع کردم به سرفه کردن و روی زمین بالا آوردن از شدت سرفه نفس کشیدن برام سخت شده بود...
وقتی مهموناشون رفتن احمد اومد تو اتاق از ترس یه گوشه جمع شدم که اومد جلو دستشو گذاشت رو سرم و گفت درد داری هدی؟ تو که میدونی من چقدر عاشقتم چرا باهام اینجوری میکنی ؟
دستشو فشار داد روی ورم سرم و گفت درد میکنه ؟ میخوای ببرمت دکتر ؟
با شوق گفتم آره ، آره، که احمد رفت از تو جیب شلوارش یه قرص درآورد و گفت بیا اینو بخور خوب میشی .
قرص و که خوردم نمیفهمیدم احمد چی میگه، واقعا انگار آب روی آتیش بود و همه دردام از بین رفت ، احمدم دو تا قرص خورد و بعدشو اصلا یادم نمیاد...
نفهمیدم چقدر خوابیده بودم ولی چشامو که باز کردم اتاق تاریک بود و همه دردای عالم ريخته بودن توی جونم .
آرزو کلافه در اتاق باز کرد و منو که دید اومد جلو و گفت بیدار شدی ؟ پاشو آب بخور راه برو چی داد بهت کشیدی ؟ خدا لعنتش کنه واسه چی کشیدی ، میخوای بدبخت بشی مثل خودش روانی بشی ؟
گفتم درد دارم آرزو ،
آرزو گفت پاشو ببرمت حموم اینجوری حالت بهتر میشه ،
کف حموم نشسته بودم و به کبودیای یک تیکه بدنم نگاه میکردم و اشک میریختم که آرزو گفت خودم بهت مسکن میدم دیگه از احمد چیزی نگیر، سرشم داد نزن باهاش آروم صحبت کن وگرنه به قصد کشت کتکت میزنه، مادرم وقتی بچه بود یه بار اونقدر کتکش زد که خون بالا آورد..از بچگی از مادرم کتک خورده و الانم ازش میترسه و هر چی اون بگه گوش میده .. اصلا سر احمد داد نزن هدی ..
باشه ای گفتم و آرزو بدنمو شست و رفتم تو اتاق خوابیدم با مسكنایی که خورده بودم دردم کمتر شده بود .
احمد آخر شب اومد پیشم دراز کشید و وقتی دید دیگه خبری از جیغ و داد نیست خودشو بهم نزدیک کرد و گفت بوهای خوب میدی
حداقل اون روز دیگه کتک نخوردم ، از روزای بعد سعی میکردم کمتر جیغ و داد کنم تا کتک نخورم و اوضاعم بهتر بشه تا بتونم یه فکری بکنم برای خودم .
روز بعد همین که آرزو ظرف غذا رو آورد جلوم گذاشت با اشتها شروع کردم به خوردن، نزدیک یک هفته خورد و خوراکم شده بود کتک خوردن و نمیتونستم رو پای خودم وایستم ، حتى نون کنار بشقاب برنجمم خالی خالی خوردم و وقتی سیر شدم یه گوشه خوابیدم ،
احمد عصری اومد پیشم و گفت حالت بهتر شده ؟
آره ای گفتم که گفت بقیه پولو دادم به مادرم میزاره برامون بانک فردا روز بچه دار شدیم یه پس اندازی داشته باشیم ...
ادامه دارد
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
#اعتراف
چند سال پیش مامانم چندتا قابلمه روحی داشت ک هیچوقت ازش استفاده نمیکرد منم بردم فروختمشون هنوز که هنوزه میگه نمیدونم قابلمه هام چیشدن میترسم بهش بگم کار من بوده از ارث محرومم کنن😕😕
ادمین: خدا لعنتت نکنه از قابلمه مامان ت هم نگذشتی تو؟😂
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈
✳️ #تجربه و تغییر مثبت در زندگی 🌹
من 29سالمه و همسرم 33ساله هشت ساله ازدواج کردیم نقص و بدیهای همسرم خیلی مرا ازار میداد دوست داشتم کامل ترین همسرو داشته باشم و از همه لحاظ بی عیب ،
همش تو جمع در حال #مقایسه با بقیه اقایون بودم و فقط عیب های همسرمو میدیدم تا اینکه انقدر سرد شدم که این سردی یواش یواش دو طرفه شد من فقط از دید خودم به زندگی نگاه میکردم تا اینکه دیدم یه مشاوره جدی نیاز داریم شروع کردم یه کاغذ گرفتم تمام عیبهاشو که دوست داشتم اصلاح بشه رو نوشتم یه شب داشتم میخوندموشون پیش خودم گفتم من هیچ وقت خوبیهای اونو ندیدم همش دنبال عیب و ایراد بودم
⚠️ اگه اونم بخواد ایرادامو بنویسه و با خانومهای دیگه منو مقایسه کنه شاید از این کاغذ بیشتر بشه
تصمیم گرفتم کاغذمو پاره کنم و فقط از خوبیهای همسرم بنویسم در کمال ناباوری دیدم خوبیهاش انقدر زیاده که قابل مقایسه با ایراداش نیست .
خانومای عزیز خوبیهای همسرتون کم نیست که خیلی از اقایون اونو ندارن و شاید خامومای دیگه دوست داشتن همسرشون مثل همسر شما باشه ، پس لطفا نیمه پر لیوانو هم ببینین
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•
@Adamvhava
•┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•