ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ! ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ می‌شود، ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ می‌شوﺩ، ﻧﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘﻪ می‌شوﺩ، ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺧﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ می‌شود..! ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳﭙﯿﺪﺗﺮ می‌شود.. ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ‌ﺗﺮ.. و ﺍﻗﻮﺍم‌مان ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ.. ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺭﺩﻥ غذا، ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻩ‌ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ می‌شوﺩ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﻋﺸﻖ ﻗﺪﯾﻤﻢ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ! ﺍﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ‌ﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ می‌برﺩ..! ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﻮﺭ ﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ.. ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ‌ﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ‌ﺍﻡ می‌گوید ﻭ ﺍﺷﮏ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﻣﯿ‌ﺮﯾﺰﺩ..! ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ، ﻣﻦ می‌مانم ﻭ ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﻏﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ‌ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ می‌ماند.. من می‌مانم و خدا، با احساس خجالتی که ای مهربان، چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده‌اند..! #حسین_پناهی •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#خاطرات_اعضا ❤️ سلام دوستان از پذیرایی جاری گفتن،من در پذیرایی سعی میکنم در حد متعارف به مهمان احترام بگذارم و پذیرایی کنم، و خودمم بعنوان مهمان سختگیر نیستم که میزبان برای پذیرایی چه چیزهایی آورد چون اصل حال خوب در خانه میزبان برام مهمه ولی چیزی که در رفت و آمد برام مهمه اینه که رفت و آمد با بعضی آدمها فقط باعث ایجاد جنگ جهانی میشه در فامیل😔یعنی از هیچ همه چی در میارن یا دنبال حرف میگردن یا حرفها رو تعبیر و تفسیر میکنن ،یک بنده خدایی هست که من وقتی باهاش مواجه میشم سعی می‌کنم با کنار دستیم حرفی که نمیخوام اون بشنوه رو نزنم ،چرا؟؟؟؟؟چون لب خوانی میکنه😅باور کنید اینجور آدمها واجب القطع الرابطه هستند(اصطلاح جدید اختراع کردم😅😂 ) •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

❖ خودت_باش هميشه خودت را "نقد" بدان تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند... سعی كن استاد "تغيير" باشی نه قربانی "تقدير"... در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان" داری نه "احساس"... هرگز به خاطر مردم "تغيیر" نكن اين جماعت هر روز تو را "جور دیگری" می خواهند... شهری كه همه در آن "می لنگند" به كسي كه "راست" راه می رود می خندند... ياد بگير تنها کسی كه لبخند تو را می خواهد "عكاس" است كه او هم "پولش" را می گيرد... به چیزی كه دل ندارد "دل نبند"... هرگز تمامت را برای کسی "رو نكن"… بگذار کمی "دست نيافتنی" باشی... آدم ها "تمامت" كه كنند، "رهايت" می كنند... و در آخر "خودت باش" •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#خاطرات_اعضا 😂 سلام‌گلم خوبین💋💋 واااای یاد یه دزدی افتادم که جلو چشممون اتفاق افتاد از قرار ما مشهد زندگی میکنیم یک شب با مامان و زنداداشم رفتیم کوهسنگی بساط چایی و تخمه به راه بود🫖☕️ که دیدیم یک روباه🦊🦊 دزد خرامان خرامان از کنارمون رد شد ماهمه تعجب کردیم این تو این شلوغی یواشکی داره کجا میره وقتی از جلو چشممون گم شد بعد چند دقیقه دیدیم با یک لنگه کفش مردونه برگشت و دوید رفت طرف پشت کوه 🏔🗻منو مامانم اینقدر خندیدم که دیگه نگم براتون😂🤣 ولی همش باخودمون میگفتیم طفلک اون بنده خدا حالا پای برهنه با یک لنگه کفش چه جوری برگرده خونشون 🤨🧐 از قضا رفتیم یه دوری بزنیم ماهم حس کاراگاهی مون حسابی گل کرده بود از همون طرف که روباه🦊دزد رفت ماهم رفتیم تا ببینیم لنگ کفش کدوم بینوایی رو دزدیده ولی باورتون نمیشه همینکه یه خورده رفتیم جلو دیدم یه خانواده ای رو سکو قشنگ کفشاشون جفت گذاشته بودن ولی یکی نبود ولنگه کفش تنها بود منم‌نامردی نکردم به اقا گفتم کفشتون رو روباه برد اقاهه گفت روباه کجا بود گفتم پس کو لنگه کفشت 🤔🤣🤣🤣 من در تعجب بودم که چطور اون روباه رو ندیدن که کفششون هم تونسته برداره 🤣🤣 وااای اینقدر همشون خندیدن همگی دوییدن دنبال کفش 🏃‍♂🏃‍♂🏃‍♀🏃🏃🏃‍♀ شاید اون دزد تو جنگلم یک روباه بوده واقعا 🤣🤣🤣 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

. پاییز یعنی نم نم باران چای داغ بوی هیزم سوخته گاهی از همه دنیا یه فنجون چای میخوای و یه دل خوش صبح تون دل انگیز 🕊🪵🔥 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#خاطرات_اعضا ❤️ سلام بانو ودوستان🌹🌹 پیرو صبحت دوستان ازجاری گفتن :من یه جاری دارم وقتی عروسی کردن ماتوکوچه خودمون براشون خونه اجاره کردیم که نباید این کارو میکردم اشتباه محضه، دوری ودوستی. حالا دورنشیم از موضوع آقا ماهرجا میرفتیم یا هروقت میهمان داشتیم این خانم انتظار داشت حتما تشریف داشته باشه 😒😒یه روز جمعه شوهرم گفت غذا ۴نفرآماده کن بریم پارک گفتم ماکه ۲نفریم پسرم اون زمان کوچیک بود گفتش به برادرم هم گفتم بیان خلاصه من همچی رو حاظر کردم رفتیم بیرون در خونه جاری رو زدیدیم خانم با یه کیف کوچولو که لوازم آرایشیش توش بود آمد رفتیم توپارک شوهرم میخواست آتیش روشن کنه منهم کوبیده برده بودم داشتم سیخ میگرفتم برادرشوهرگفت فعلا دست نگه دارید من مهمان دعوت کردم و من😳😳یاحضرت عباس غذا فقط اندازه خودمون آوردم چرا وقتی خونه بودیم نگفتی؟ بله آقا سر خوت زنگ زده بود به پسرخاله اش بازن وبچه هاش ۴نفربودن دعوتشون کرده بود دریغ از یه حپه قند که آورده باشن😒😒خلاصه مهمانان آمدن منهم کل غذا رو گذاشتم جلو اونا خودمو شوهرم سرگرم پسرم شدیم گفتم‌ما قبل ازشما گشنه بودیم خوردیم . شما بفرمایین برادرشوهرم هم بازنش نشستن کنار اونا باهم غذا رو خوردن، ومهمانشون کار داشتن زوتر رفتن ،بعداز اونا جاری خانم فرمودن من کم خوردم ، گفتم ما خودمون به سفره هم نگاه نکردیم .مهمان ناخوانده شما بودن زودترخبر میدادی برای اونا هم تدارک میدیدم . وهمین قدر بی ملاحظه هستن این خانواده . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#آسمانی 🌤 💐برای تشخیص #انرژی_منفی در خانه از سرکه و نمک استفاده کنید🌺 🌸یک سوم پیمانه آب +یک سوم پیمانه سرکه سفید+یک پنجم پیمانه نمک دریا  رو در یک لیوان شیشه ای شفاف بریزید و بعد این لیوان و در اتاقی ک میخواین ببینین انرژی منفی داره یا نه قرار بدین.۲۴ساعت صبر کنین و بعد لیوان رو چک کنید .اگر رنگ محلول کدر شده بود، محیط آلوده به انرژی منفی بوده و اگر محلول تغییر رنگ نداده بود یعنی آلودگی انرژی منفی در محیط نبوده      🌺بهترین چیزی که اضطراب و استرس را از محیط خانه دور می کند و انسان را به آرامش می رساند 💚  تلاوت قرآن است. هر روز چند صفحه قرآن بخوانید تا #آرامش در خانه ها ایجاد شود🌷    •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

. تفاوت آدمها و انسانها : آدم‌ها زندگی می‌کنند انسان‌ها زیبا زندگی می‌کنند! آدم‌ها می‌شنوند انسان‌ها گوش می‌دهند! آدم‌ها می‌بینند انسان‌ها عاشقانه نگاه می‌کنند! آدم‌ها در فکر خودشان هستند انسان‌ها به دیگران هم فکر می‌کنند! آدم‌ها می‌خواهند شاد باشند انسان‌ها می‌خواهند شاد کنند! آدم‌ها،اسم اشرف مخلوقات را دارند انسان‌ها اعمال اشرف مخلوقات را انجام می‌دهند! آدم‌ها انتخاب کرده‌اند که آدم بمانند انسان‌ها تغییر کردن را پذیرفته‌اند، تا انسان شدند! آدم‌ها می‌توانند انسان شوند انسان‌ها در ابتدا آدم بودند! آدم‌ها آدم‌اند انسان‌ها انسان! اما آدم‌ها و انسان‌ها هر دو انتخاب دارند اینکه آدم باشند یا انسان، انتخاب با خودشان است نیازنیست انسان بزرگی باشیم،انسان بودن خود نهایت بزرگی ست . •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

❖ خودت_باش هميشه خودت را "نقد" بدان تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند... سعی كن استاد "تغيير" باشی نه قربانی "تقدير"... در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان" داری نه "احساس"... هرگز به خاطر مردم "تغيیر" نكن اين جماعت هر روز تو را "جور دیگری" می خواهند... شهری كه همه در آن "می لنگند" به كسي كه "راست" راه می رود می خندند... ياد بگير تنها کسی كه لبخند تو را می خواهد "عكاس" است كه او هم "پولش" را می گيرد... به چیزی كه دل ندارد "دل نبند"... هرگز تمامت را برای کسی "رو نكن"… بگذار کمی "دست نيافتنی" باشی... آدم ها "تمامت" كه كنند، "رهايت" می كنند... و در آخر "خودت باش" •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#خاطرات_اعضا 😂 سلام 💋❤️💋❤️ یاد یه خاطره ای افتادم گفتم به شماهم بگم عزیزان 💋💋 نوجوان که بودم لباسامو برداشتم رفتم حموم وقتی اومدم بیرون و خودمو با حوله خشک کردم لباسمو توحموم میپوشیدم دوست نداشتم با حوله برم بیرون یه پاچه ی شلوارو تا پام کردم دیدم یک ملخ 🦗🦗🦗🦗بزررررگ رو شلوارم چسبیده اول چشام اینجوری شد 😳😳😳بعدم اینجوری 😱😱😱واااای نگم براتون که چقدر ترسیدم نمیدونم این ملخ از خدا بی خبر ازکجا اومده بود من توحموم جیغ میزدم و خواهرمم اون طرف در جیغ میزد میگه چی شد چی شد آبجیییییییییی😱😱 شلوارو با هرمکافاتی بود دراوردم جیغ زنان رفتم توحموم تا مامانم اومد ملخ کشت و برد بیرون 🤣🤣🤣🤣🤣 وقتی از حموم اومدم بیرون ابجیم گفت بخدا فکرکردم جن زده شدی 👻👻👻👻 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

❖ خودت_باش هميشه خودت را "نقد" بدان تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند... سعی كن استاد "تغيير" باشی نه قربانی "تقدير"... در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان" داری نه "احساس"... هرگز به خاطر مردم "تغيیر" نكن اين جماعت هر روز تو را "جور دیگری" می خواهند... شهری كه همه در آن "می لنگند" به كسي كه "راست" راه می رود می خندند... ياد بگير تنها کسی كه لبخند تو را می خواهد "عكاس" است كه او هم "پولش" را می گيرد... به چیزی كه دل ندارد "دل نبند"... هرگز تمامت را برای کسی "رو نكن"… بگذار کمی "دست نيافتنی" باشی... آدم ها "تمامت" كه كنند، "رهايت" می كنند... و در آخر "خودت باش" •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•

#سوتی_اعضا 😂 سلامی دوباره 💋💋💋 سوتی های پسرم تمومی نداره والا 🥴🥴 ماخونمون یه اتاق داره و حموم هم داخل اتاق گاهی همسرم قبل از این که بره سرکار میره دوش میگیره🤪🤪🤪🤪 چند شب پیش خونه ی مادر شوهرم بودیم اوناهم مهمون داشتن اونم کی عمه ی شوهرم با شوهرش 🤭🤭🤭 پسرم همش از هنرنمایی هاش میگفت 🤭حالا از زبون خود پسرم : مادرجون من که شیفت صبحم بابام هر روز صبح های زود هنوز ماخوابیم میره حموم صدای آب میاد نمیدونم چرا اینقدر میره حموم 😆😆 وااای اینقدر خجالت کشیدم مادرشوهرمم خندید گفت خب حالا بیا بگو ببینم چندتا بیست گرفتی 🤣🤣🤣🤣🤪 •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈• @Adamvhava •┈┈••✾❀🕊◍⃟♥️🕊❀✾••┈┈•