eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
7.2هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
۱ من و زنم سنتی ازدواج کردیم خب من به اصرار مادرم راضی به ازدواج شده بودم و چیزی از زن داری و این چیزا نمیدونستم ولی زنمو خیلی دوست داشتم حس میکردم بدون اون میمیرم به واسطه همین علاقه من به همسرم اونم بهم علاقه نشون داد و حسابی عاشق و دلبسته هم بودیم اوازه دوست داشتن ما همه جا پیچیده بود تحت هیج شرایطی راضی به ناراحتی همسرم نبودم گاهی اوقات ناراحت شدن خودمو به جون میخریدم و اصلا برام مهم نبود ناراحت بشم یا بقیه رو ناراحت کنم فقط به این فکر میکردم که همسرم غصه نخوره ادامه دارد کپی حرام
۲ خیلی برام عزیز بود هر کاری براش می‌کردم انگار که آسمون سوراخ شده و اون برای من افتاده پایین هرچی مادرم بهم می‌گفت که انقدر زن دوستی دیگه زیاده رویه و داری زندگیت رو خراب می‌کنی اما من می‌ذاشتم پای حسادت و اختلاف‌های عروس و مادر شوهری می‌گفتم مگه میشه که یه مادر زندگی بچه‌اش رو خراب کنه و چشم دیدن خوشبختی بچه ش رو نداشته باشه، همین که زنم ازم راضی بود و خوشحال کافی بود کم کم توی هر جمعی که می‌رفتیم منو مسخره می‌کردن و دست می‌نداختن بهم می‌گفتن زن ذلیل بازم من اهمیت نمی‌دادم هر چقدر همه بهم می‌گفتن تو زن ذلیلی من محل نمی‌ذاشتم تا اینکه شرایط زندگیمون عوض شد اوضاع مثل سابق پیش نرفت و یه تغییراتی توی زندگیمون ایجاد شد ادامه دارد کپی حرام
۳ توی شغلم به مشکلاتی برخوردم و فشار کاریم زیاد شد انقدر این مسائل و مشکلات زیاد شد که حسابی ذهنم رو درگیر خودش کرد نتونستم مثل سابق مسئولیت زندگی رو تنهایی روی دوشم بکشم همسرم توقع داشت که مثل قبل مدام دورش بگردم و نذارم دست به سیاه و سفید بزنه چند بار بهم اعتراض کرد و دعوا راه انداخت که تو منو دوست نداری و رفتی با یکی دیگه هر چقدر بهش می‌گفتم که اینجوری نیست بازم حرف خودش رو می‌زد تا اینکه برای اولین بار توی زندگیمون صدام رو براش بالا بردم و گفتم که شغلم داره اذیتم می‌کنه و باید این شرایط رو پشت سر بذاریم مسئولیت‌های خونه و زندگیمون افتاد روی دوش همسرم زنی که تا الان تا سر ظهر می‌خوابید و وقتی از خواب بلند می‌شد می‌دید قبل از اینکه برم سر کار ناهارش رو حاضر کردم و رفتم حالا مجبور بود اول وقت بیدار بشه کارای خونه رو بکنه و ناهار هم درست کنه به علاوه شام، اعتراض می‌کرد و می‌گفت من تحت فشارم تا اینکه یه روز دیگه طاقت نیاوردم و بهش گفتم ادامه دارد کپی حرام
۴ پس زنای مردم دارن چیکار می‌کنن اونا هم مثل تو، از صبح که از خواب بیدار میشن به علاوه زندگی داری بچه داری هم می‌کنن شوهراشونم بهشون کمک نمی‌کنن و زنا هم توقعی ندارن اما تو انقدر که من بهت محبت کردم عادت کردی که تمام مسئولیت زندگی روی دوش من باشه از غذا پختن و نظافت خونه بگیر تا لباس شستن که با ماشین لباسشوییه هیچ کاری نمی‌کنی الان که من توی یه شرایط بد گیر کردم و نیاز به کمک تو دارم به جای اینکه منو درک کنی بدتر داری اذیتم می‌کنی توام مثل بقیه زنا که دارن زندگی رو می‌چرخونن باش چرا همش من باید مسئولیت زندگی رو به دوش بکشم شروع کرد به داد و بیداد که تو زیر سرت بلند شده گفتم نه اتفاقاً تازه آگاه شدم ادامه دارد کپی حرام
۵ انقدر که من به تو محبت کردم تو اشتباهی متوجه شدی که وظیفمه و به جای اینکه دنبال درست کردن این زندگی باشی داری بدتر شونه خالی می‌کنی خیلی از زنا هستند که بدون مرد دارن با چند تا بچه تنهایی یه زندگی رو می‌چرخونن اما تو هیچ مسئولیتی جز نظافت خونه برای دو نفر نداری و از زیر اینم داری شونه خالی می‌کنی من از این به بعد هیچ کمکی برای تو نمی‌کنم اگر می‌تونی زندگی کنی که بمون و با هم زندگی می‌کنیم اگرم نمی‌تونی پس برو اما قرارم نیست که من بخوام دوباره مثل قبل باهات زندگی کنم خوبی که ازت بگذرد نادان خیال بد کند همسرم اون روز خیلی بهش برخورد تا چند روزم با من قهر بود و هیچ کاری نکرد اما به مرور زمان متوجه شدم داره کارهاش رو انجام میده، زن داری بلد نبودم و باعث شدم که زندگیم به این شکل در بیاد الان چند تا بچه داریم همسرم تمام کارای خونه رو خودش انجام میده گاهی اوقات که ببینم کارش زیاده بهش کمک می‌کنم اما نه اونقدری که بخواد دوباره بد عادت بشه پایان کپی حرام