7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹بهترین بنده خدا در یک خرابه!!!!!!
🌱استاد دانشمند
https://eitaa.com/joinchat/2172911817C67eb483b53
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐شیخ رجبعلےخیاط:
«در عالم معنا به من توصیه کردهاند
که زیارتعـاشـــــورا بخوان.
تا زنده اید زیارت عاشورا را از
دست ندهید
22.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمکدوووووون😍😍😍❤️❤️❤️
❤〰〰💙
@zibaroon
❤〰〰💙
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️موضوع: دنیای آباد با آخرت آباد همراه است...
سخنران استاددانشمند 🎤
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عوامل بی حیایی انسان
دانشمند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☄ به کجا میرویم....
یه زمانی۱۴ ساله داشتیمو الانم ۱۴ ساله داریم...😔
❤️شهدا شرمنده ایم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✋۵ اسم خدا که هر روز باید بگی؛
🌺یا الله
🌺یا قادر
🌺یا رازق
🌺یا رافع
🌺یا سمیع یا بصیر
#نانحلال 2
ماشین پدرم خیلی قدیمی و فرسوده بود اون موقعی که پدرم به رحمت خدا رفت سعی کردم که بفروشمش حداقل میتونستم با پول فروشش یه کاسبی را بندازم که از پسش بر بیام اما کسی حاضر نبود که بخرش! یا اینکه قیمت خیلی پایینی میدادند.
بیخیال فروش ماشین شدم و خودم با ماشین مسافرکشی میکردم اوایل برام خیلی سخت بود .
حتی چند باری خواستم بیخیالش شم اما به خاطر مادرم مجبور بودم که کار کنم. خانم نسبتاً جوان چادری مسافرم بود به نظر خیلی مضطرب میرسید و تمام صورتش کبود شده بود!
نیم نگاهی بهش انداختم که متوجه شدم کیف مشکی که دستش بود رو محکم گرفته بود
رفتاراش اصلاً عادی نبودن نگرانی بیش از حد تو نگاهش موج میزد به آدرس که رسیدیم ایستادم.
خانم با ترس خیره به نقطهای شد همونطور ماتش برد رد نگاهش رو گرفتم و به مردی رسیدم که جلوتر ایستاده بود و به ماشین ما خیره بود.
ادامه دارد.
کپی حرام.
#نانحلال 3
اون آقا با عصبانیت به سمت ماشین اومد که خانم جیغ کشید_ تو رو خدا خانم جون برو التماست میکنم برو تا شوهرم نرسیده .
منم که ترسیده بودم مضطرب گفتم_ خانم چی میگی؟ چرا میخوای منو قاطی دعوای زن و شوهری کنی؟
شوهرش که به ماشین رسید درو باز کرد و گفت _ پیاده شو زنیکه از صبح کدوم گوری رفتی؟
از ماشین به زور پیادش کرد و داد زد _طلاهاتوهم که با خودت بردی زنیکه! اون طلاها حق منن حالا میخواستی با طلا فرار کنی و از من طلاق بگیری؟
ترسیده بودم اما نمیتونستم ببینم که داره اون زن رو اونطوری کتک میزنه ؟
از ماشین پیاده شدم و عصبی بهش گفتم _آقا چیکار میکنی؟ کشتی بنده خدا رو! داد زد_ به هیچکی ربطی نداره زن خودمه!
بعدش دستش زنشو گرفت و به زور برد و سوار ماشین کرد.
دلم برای اون زن کباب شد اما چه کاری از دستم بر میومد؟ زن و شوهر بودند سوار تاکسی شدم و به خونه رفتم.
ادامه دارد.
کپی حرام.