🔹 بازگشت
🔸 محمدکاظم کاظمی
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمدهبودم، پیاده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهدشد
و سفرهای که تهیبود، بسته خواهدشد
و در حوالی شبهای عید، همسایه!
صدای گریه نخواهی شنید، همسایه!
همان غریبه که قلّک نداشت، خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت، خواهد رفت
▫️
منم تمام افق را به رنج گردیده
منم که هر که مرا دیده، در گذر دیده
منم که نانی اگر داشتم، از آجر بود
و سفرهام، که نبود، از گرسنگی پُر بود
به هرچه آینه، تصویری از شکست من است
به سنگسنگ بناها نشان دست من است
اگر به لطف و اگر قهر، میشناسندم
تمام مردم این شهر، میشناسندم
من ایستادم اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم اگر دهر ابنملجم شد
▫️
طلسم غربتم امشب شکسته خواهدشد
و سفرهام که تهی بود، بسته خواهد شد
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت
▫️
چگونه باز نگردم، که سنگرم آنجاست
چگونه؟ آه، مزار برادرم آنجاست
چگونه باز نگردم، که مسجد و محراب
و تیغ، منتظر بوسه بر سرم آنجاست
اقامه بود و اذان بود آنچه اینجا بود
قیامبستن و الله اکبرم آنجاست
شکستهبالیام اینجا، شکستِ طاقت نیست
کرانهای که در آن خوب میپرم، آنجاست
مگیر خرده که یک پا و یک عصا دارم
مگیر خرده، که آن پای دیگرم آنجاست
▫️
شکسته میگذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بیشمار شما
من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهید دادهام از دردتان خبر دارم
تو هم بهسان من از یک ستاره سر دیدی
پدر ندیدی و خاکستر پدر دیدی
تویی که کوچۀ غربت سپردهای با من
و نعش سوخته بر شانه بردهای با من
تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم
▫️
اگر چه مزرع ما دانههای جو هم داشت
و چند بتّۀ مستوجب درو هم داشت
اگر چه تلخ شد آرامش همیشۀتان
اگر چه کودک من سنگ زد به شیشۀتان
اگر چه سیبی از این شاخه ناگهان گم شد
و مایۀ نگرانی برای مردم شد
اگر چه متّهم جرم مستند بودم
اگر چه لایق سنگینی لحد بودم
دم سفر مپسندید ناامید مرا
ولو دروغ، عزیزان! بحل کنید مرا
تمام آنچه ندارم، نهاده خواهم رفت
پیاده آمدهبودم، پیاده خواهم رفت
به این امام قسم، چیز دیگری نبرم
به غیر عکس حرم چیز دیگری نبرم
خدا زیاد کند اجر دین و دنیاتان
و مستجاب شود باقی دعاهاتان
همیشه قلّک فرزندهایتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر که هست ـ آجر باد
فروردین ۱۳۷۰
#بازگشت
#محمدکاظم_کاظمی
@afghanistan_ycc
🔹 نکتههای نگارش
«اذعان کرد» نگوییم. بگوییم «اعتراف کرد»، «پذیرفت» یا هر چیز دیگری که منظور ما را میرساند.
و بسیار کلمات دیگر را هم به همین قیاس به کار نبریم بهتر است. مثلاً «قس علیهذا»، «رطب و یابس»، «وسایط» و قس علیهذا.
خلاصه چیزی بنویسیم که در گفتار هم به کار میبریم. نوشتار، سایۀ گفتار است.
#نگارش
#محمدکاظم_کاظمی
@afghanistan_ycc
✳️ چند نکته در مورد رشتهٔ فیبوناچی
(دوستانی که این بحث برایشان تازگی دارد، ابتدا میتوانند به کمک گوگل، دربارهٔ رشتهٔ فیبوناچی و نسبت طلایی جستجو کنند.)
🔻 کتابی در دست ویرایش دارم دربارهٔ آموزش ریاضی، و در آنجا به مناسبتی بحث رشتهٔ فیبوناچی به میان آمده است. به خاطرم آمد که باری من هم نکتهای دربارهٔ رشتهٔ فیبوناچی دریافته بودم که حالا میشود به همین بهانه آن را منتشر کرد. شاید برای دوستداران ریاضی جالب باشد، هرچند شاید برای خیلی از دوستان تازگی هم نداشته باشد.
🔻 مدتها پیش در ذهنم با عددهای فیبوناچی بازی میکردم که متوجه رابطهای شدم. این که اگر سه عدد متوالی از رشتهٔ فیبوناچی را در نظر بگیریم، حاصلضرب عدد اول و سوم، با توان دو عدد دوم فقط یک واحد فرق دارد. مثلاً در مورد ۳ و ۵ و ۸ مقدار، ۳×۸ مساوی ۲۴ میشود و ۵×۵ مساوی ۲۵ که فقط یک واحد اختلاف دارند. این را برای عددهای بزرگتر هم میشود آزمود مثل ۶۱۰، ۹۷۸ و ۱۵۹۷ که سه عدد متوالی این رشته هستند و ۶۱۰×۱۵۹۷ فقط یک واحد با توان دوم ۹۷۸ فرق دارد.
🔻 بعد موضوع دیگری به ذهنم آمد. اگر رشتههای دیگری «فیبوناچینما» داشته باشیم چه؟ مثلاً رشتهای که با ۰ و ۳ شروع شود و به صورت ۰، ۳، ۳، ۶، ۹، ۱۵، ۲۴ ادامه یابد. دیدم که اینجا هم توان دوم هر عدد این رشته، با حاصل ضرب دو عدد قبل و بعد آن، اختلاف ثابتی دارد که در مورد این رشته، ۹ میشود. (در واقع میزان اختلاف از نظر قدر مطلق، برابر است با توان دوم دومین عدد این رشته، که اینجا ۳ بود.)
🔻 این قضیه بهسادگی برای همه رشتههای فیبوناچی نما قابل اثبات است و من اثبات کردم. یعنی اگر رشتهای داشته باشیم که عددهای اول آن صفر و a باشند، توان دوم هر عدد از این رشته، با حاصلضرب عدد قبلی و بعدی، به اندازهٔ توان دوم a اختلاف دارد.
🔻 و نکتهٔ جالب دیگر این که همان طور که در رشتهٔ فیبوناچی نسبت دو عدد متوالی به نسبت طلایی میل میکند، در هر رشتهٔ فیبوناچینما هم همین حکم صادق است. فقط سرعت میل آن در ابتدا کمتر است. مثلاً در همان رشتهٔ ۰، ۳، ۳، ۶، ۹، ۱۵، نهمین و دهمین عددها میشوند ۱۶۵ و ۲۶۷ و نسبت اینها هم به تقریب سه رقم اعشار، تقریباً نسبت طلایی میشود.
🔻 افسونها و جاذبههای ریاضی هیچگاه مرا رها نکرده است، چه از دوران مدرسه در اوایل دههٔ شصت که کتاب «اعداد و اسرار آنها» و «یک دو سه بینهایت» میخواندم، چه الان که از ویرایش کتابی دربارهٔ آموزش ریاضی، لذت میبرم.
#محمدکاظم_کاظمی
@afghanistan_ycc
🔴 ستارۀ احمد
🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی
شب روشن است و ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است
امروز حال دهکدههامان بهاری است
حتی درختِ یخزده هم شادمان شده است
آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است
در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است
عبدالعلی به خانۀ فاروق میرود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است
اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است
(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است
این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است
دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)
*
القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است
منبر برای موعظۀ خلقِ بینواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است
دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
میگفت نیمۀ پرِ این استکان شده است
آری، در این مسابقه، صد بار دیدهایم
هر کس میان باختهها قهرمان شده است
هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است
دعوا چه میکنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است
دعوا چه میکنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است
فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی نهان شده است؟
فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بیامان شده است
وهابی از طریقی و غالی به گونهای
آمادهی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیدهاند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است
ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است
سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است
رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است
نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است
نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است
یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است
یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است
شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است
یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
*
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برآمده، رنگینکمان شده است
یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است
آیینهای شکسته و هر پارهای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است
یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است
یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
***
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است
خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است
با این همه ستارۀ پرنورِ رنگرنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است
۶ دی ۱۳۹۴
#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
✅ https://eitaa.com/Afghanistan_ycc