❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهدا
خستگے نداشت. مے گفت؛
من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون
مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين،
بعدے ادامہ بدہ...
اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو
جبهہ گذاشتنش بيسيم چے.
بيسيم چیِ شهيد پور احمد...
اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود.
بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ
اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے،
خودش عزيزت مے ڪنہ...
آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا
عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ.
#شهید_امیر_حاج_امینی🌷
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔸ایتا افلاکیان:
💠http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
💠 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهدا
داشتیم پیڪر شـــــهدامون رو با
کشته های بعثی تبادل میڪردیم
که ژنـرال «حسـن الدوری» رییس
ڪمیته رفات ارتش عـراق گفت :
«چند تا شهید هم ماپیداڪردیم،
تحویلتون میدیم تا به فهرستتون
اضافه کنید.»
یکی ازشهدایی که عراقی ها پیدا
ڪردند پلاڪ نداشت .
سـردار باقر زاده پرسـید: ازڪجا
میدونید این شــــهید ایـرانـــیه؟
این ڪــــه هیچ مـدرڪی نداره!
ژنرال بعثی گفت : با این شـــهید
یه پارچه قرمز رنگ پیدا ڪردیم
ڪه روش نوشته بود:
« #یاحســـین_شـــهیـد»
فـهمـیدیم ایــرانــیه...
#لبیڪ_یا_حســـین
#ســـلام_بر_محـرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔸ایتا افلاکیان:
💠http://eitaa.com/joinchat/4274782212C7b80c7b8ed
🔹تلگرام افلاکیان:
💠 http://t.me/joinchat/AAAAAEGv-0hTEteqZEa2og
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
#طنز_جبهه
#خاطرات_شهدا
🏍 موتور سواری 🏍
فرمانده با شور و حرارت مشغول صحبت بود، وظایف را تقسیم می کرد و گروه ها یکی یکی توجیه می شدند. یک دفعه یادش آمد باید خبری را به قرارگاه برساند. سرش را چرخاند؛ پسر بچه ای بسیجی را توی جمع دید و گفت : «تو پاشو با اون موتور سریع برو عقب این پیغام رو بده.»
پسر بچه بلند شد. خواست بگوید موتور سواری بلد نیستم، ولی فرمانده آنقدر با ابهت گفته بود که نتوانست. دوید سمت موتور، دسته های موتور را توی دست گرفت و شروع کرد به دویدن. 😂
صدای خنده همه رزمنده ها بلند شده بود.😁
____📚اینجا #مدرسه_عشق است👇____
📮@Aflakiyan0