eitaa logo
افسران جنگ نرم انقلاب اسلامی
11.1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
16.4هزار ویدیو
62 فایل
وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ ارتباط با آدمین 👇🏻👇🏻 @ir_husseini
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خامنه ای : 🕊بسیجی اصلاً احتیاجی به محافظه کاری ندارد ، و به دنبال از دست دادن چیزی نیست ، یک کارت عضویـت در بسیج دارد ، که آن هم سند شهـادتـش است…🌹 آری برادر ما سند شهادت در دست منتظر فرمان ولی امر هستیم منتظریم تا به یک اشارت چشم فرزند زهرای مرضیه جهانی را دگرگون سازیم عاشق است عاشق عاشق عاشق سید_علی و این عشق است که اورا سرپا نگه داشته باران رحمت است کوه غیرت است بوقت دفاع سایه ابرش همه را در بر میگیرد فرقی ندارد چپ و راست او است مدافع_حرم است او بزرگ شده مکتب و است او یاد گرفته در پای دینش جان دهد و در همه عالم میدانند که ❁❅❁❅❁❅❁❅❁ 🔵 کانال *افسران جنگ نرم انقلاب اسلامی* https://eitaa.com/joinchat/2070216742Cfb46d21fc0
✅بخونیــد خیـــلی قشنــگه👇 ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگه: توی جنوب مشغول نبرد با بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است . شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ وقتی داستان مربوط به کارت و پلاکش رو برایم تعریف کرد ، مو به تنم سیخ شد پسرم گفت: من رو یه جوون ایرانی و خوش سیما اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخای. اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه میشم، قراره توی در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... 📚منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه ❁❅❁❅❁❅❁❅❁ 🔵 کانال *افسران جنگ نرم انقلاب اسلامی* https://eitaa.com/joinchat/2070216742Cfb46d21fc0
‌•°پاتوقِ‌دخترانـے‌کهـ‌از‌راھ‌‌ میانبر‌بهـ‌خدا‌رسیدند🍀!' - - - - - - - - - - - - - - - _معدن‌‌استوری📸🎈] 📿؛ 💣؛ ♥️؛ 🌸؛ °•🌼➺Eitaa.Com/Hour313 °•⚡️➺Eitaa.Com/Hour313 °•🔥➺Eitaa.Com/Hour313 _دخترڪ‌های‌عاشقِ‌شھادتـ _حتمــــــاً‌عضـــــو‌بشیـــــدˇˇ🌹!'''