eitaa logo
افسران جوان جنگ نرم
69.8هزار دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
34.1هزار ویدیو
93 فایل
تنها کانال افسران جوان جنگ نرم در پیام‌رسان ایتا هر گونه ناهنجاری و منکری را که اطراف خود می‌بینید با ما در میان بگذارید وبسایت : https://afsaran.ir ارتباط و ارسال سوژه : @Afsaranpm تبلیغات در افسران : @afsaran_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها اول می‌فرستادنمون سر کوچه تا به راننده کامیون بگیم توروخدا نرو؛ مامانم داره کپسول میاره، سنگینه؛ الآن می‌رسه؛😁 خیلی وقتها هم خود راننده پیاده می‌شد و تا وسطای کوچه میومد و کپسولو از مامانامون می‌گرفت؛ دمشون گرم👌امّا مصیبت موقع برگشت بود که کپسول خالی رو داده بودیم و کپسول پر گرفته بودیم؛ یه طرفشو ما قِل می‌دادیم یه طرفشو مامانا! انگار که می‌خواستیم به کپسوله تاتی تاتی یاد بدیم😂 بیست و هفت هشت سالی می‌شه که دیگه صدای بوق یا آهنگ کامیونهایی سر کوچه‌ها گاز میوردن رو نشنیدم...☺️ #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها مردم اینجوری که ماشین نداشتن؛ تو هر محلّه‌ای تک و توک چند تا از اینا بود! با این موتور گازیا هم هیچ جا نمی‌شد یواشکی رفت! چون صداش مثل ارّه برقی بود!! ژیان هم که دیگه معرّفی نمی‌خواد؛ کاری، سربه‌زیر، صبور و مظلوم! وقتی روشن بود فقط در حال گریه بود؛ خیلی هم تلاش کرد ارتقاء بگیره ولی نشد.😂 و اما پژوه 504 یا همون پژو آخوندی؛ هیچ وقت نتونستم بفهمم چرا دنده‌‌ی این پژوها به جای وسط ماشین، کنار فرمون بود😂 الآنم درسته بعضی ماشینا خوشگل‌تر و پاشنه‌بلندتر شدن؛ ولی دیگه بوی نجابت و حیا و لطافت نمیدن؛ نه خودشون نه بعضی سرنشیناشون...😔 #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟🤔 اون موقع‌ها نصف آرتروز گردنا مال وایسادن تو ایستگاه اتوبوسا بود! بس که باید گردنو از لای جمعیت خم می‌کردیم تا ببینیم اتوبوس میاد یا نه؟😂 انتظار برای رسیدن اتوبوس، زیر سه ربع معنا نداشت. 😜 از اونجایی که جیبهامون کیسه‌ی هوا بودند، حتی فکر سفر با تاکسی هم برای خیلیهامون سکته‌آور بود... حالا الآن برای هر میزان هزینه‌ای که تو جیبت باشه و هر ساعتی که تو خیابون باشی، آپشن هست جهت سوار شدن... @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها این یارو اگر از شرّ اون لاک‌پشته و اون قیچیه و اون سیبه که از آسمون جوجه‌تیغی می‌انداخت، جون سالم به در می‌بُرد، می‌تونست اون قارچه رو بخوره.😂 این گیم‌دستی‌ها رو هم که تو هر حالتی می‌رفتیم سراغشون؛ گرسنگی، تشنگی، بی‌حوصلگی، عصبانیت...😂 هر کی هم که از این ساعتا دستش بود، فکر می‌کردیم مستقیم به سفینه‌های فضایی وصله😜 🔸امروز دیگه هیچ کس با حسرت به اون یکی نمیگه اون ساعت یا گیمت رو یه دقّه بده ببینم! چون همه خودشون دارن! خیلی بهترش هم دارن😊 #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها برای حموم کردن، یا توی حیاط و ایوون می‌شُستنمون یا کلّی راه با اتوبوس طی می‌کردیم تا به یه گرمابه برسیم. تو حالت اول باید یه ساعت سیخ تو آفتاب وایمیسادیم تا خشک بشیم! اگر هم خیلی می‌خواستن بهمون حال بدن، از این چهارپایه‌ها زیرمون می‌ذاشتن😂 اون نوشابه‌هایی که صاحب حمومیه از پنجره‌ی نمره‌مون می‌ذاشت داخل که زیر دوش بخوریم هم خیلی می‌چسبید😋 این روزا دیگه برای حموم کردن، نه آب تو دیگ می‌ریزیم تا بعد یه ساعت جوش بیاد نه لیف و صابون تو کیسه می‌ذاریم تا دنبال یه حموم عمومی بگردیم...🌸 #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟🤔 اون موقع‌ها تو خونه‌هامون از این چراغ گازیا داشتیم که بهشون می‌گفتن روشنایی و بیشتر به دیوار نصب می‌شدن. وقتی برقا می‌رفت، پیچ گازشو می‌پیچوندیم و با کبریت روشن می‌کردیم؛ اگه تو زمستون برقا می‌رفت، اینا به جز روشنایی، تا حدّی کار بخاری رو هم می‌کردن؛ ولی وای به زمانی که تو شبهای تابستون برقا می‌رفت...؛ مجبور بودیم شبا زیر حرارتِ اینا بخوابیم. بعد صبح که بیدار می‌شدیم، آب لازم نداشتیم؛ چون دیگه خودمون جاری بودیم رو زمین!! الآن وقتی برقا می‌ره؛ یهو می‌بینی یه نفر از تو تبلتش یه لوستر دانلود کرد و بعد باهاش کلّ خونه و محلّه رو روشن کرد...😂 #اونسsaran_ir
🔺یادتون میاد؟🤔 اون موقع‌ها روزایی که قرار بود عصرش شیر بیاد، مامان باباهامون از صبح بهمون می‌سپردن که امروز ساعت 5 باید بری در مغازه حسین آقا تو صف شیر وایسی. بعد می‌رفتیم می‌دیدیم اووووووووه، کلی پیر زن از سه چهار ساعت قبل با زنبیلاشون اومدن اونجا نشستن! 😂 چقدر یواشکی وقتی شیر می‌گرفتیم قایمشون می‌کردیم و دوباره می‌رفتیم ته صف؛ اصلا مسابقه‌ای بین بچه‌ها بود که هرکی بیشتر شیر بگیره☺️ امروز، شیر که یکی از نیازهای ضروری خانواده‌هاست، به محض اراده کردن برای خریدش، هر زمان و هر مکانی که باشیم، موجوده.👌 @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها احساس می‌کردیم با داشتن این رادیوها و واکمنا، شخصیتمون، چند مرحله رو جهشی طی می‌کنه 😂 چقدر هم استرس پیچیدن نوار تو ضبطها رو داشتیم؛ مخصوصاً زمانهایی که داشتیم یه چیزی رو برا یه جمعی پخش می‌کردیم؛ یعنی فقط نگامون به دستگاه بود که یه وقت نوار نپیچه و آبروریزی نشه؛ اما وقتی می‌پیچید، دیگه باید می‌پذیرفتیم که پیچیده! اونوقت باز کردن گره‌ها و سر هم کردنش، از عمل جراحی هم بیشتر طول می‌کشید... تازه وقتی هم که درست می‌شد، دیگه صداها مثل حالت قبل پخش نمی‌شدن و کلی کش و قوس میفتاد وسطشون!😜 🔹الآن هر فایلی که خراب باشه، تو دو دقیقه نسخه جدیدشو پیدا می‌کنیم و دانلود می‌کنیم؛ ولی اون موقع‌ها وقتی یه نوارکاست این شکلی خراب می‌شد؛ یا نسخه‌ای دیگه‌ای نداشتن یا اگر هم هم داشتن، به این راحتیا پیدا نمی‌شد. بحث پولش و توان خرید و .... هم که بماند.😊 #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها وقتی تو کوچه‌ها از اینا میدیدیم چقدر جیغ و داد و گریه می‌کردیم تا مامان باباهامونو راضی کنیم سوارمون کنن. وقتی هم که سوار می‌شدیم چنان نیشخندی می‌زدیم و لو می‌دادیم که همه گریه‌هامون فیلم‌بازی بود😂 پدر مادر بیچاره تازه می‌فهمیدن چه کلاهی سرشون گذاشتیم! گاهی وقتها حتی یک سکّه هم براشون مقدور نبود که به چرخ و فلکی بدن... امروز کشورمون در ایجاد و ساخت مراکز تفریحی، برا خودش قطبی شده؛ خصوصاً تو خاور میانه... #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir
🔺یادتون میاد؟ اون موقع‌ها گوشت و برنج و روغن و پنیر و قند و شکر و تن ماهی و حتی روغن موتور و بنزین ماشین رو هم فقط با اینا میدادن. بعد صفشون هم دو مرحله‌ای بود؛ یعنی یه روز باید کلی وقت می‌رفتیم تو صف تا بتونیم خود کوپن‌هایی که می‌خوایم رو بگیریم؛ یه روز دیگه هم باید چند ساعت صف وایمیسادیم تا اقلامی که لازم داریم و بگیریم. بعدش باید میرفتیم تو صف اوتوبوس...😂 👈امروز اگرچه خریدها سخت شده؛ اما خدا رو شکر هنوز با وضع اون موقع‌ها خیلی فاصله داریم. #اون_موقع‌ها #نوستالژی @Afsaran_ir