بر لب تپش ترانهای باشد و من
آرامش جاودانهای باشد و من
از اینهمه های و هو چه حاصل؟ ای کاش
غوغای کتابخانهای باشد و من
#سیدعلیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
ابَر ذلّت! ابر خفّت! ابر ظلمت! ابر نکبت!
کدامین ناقصالعقلی تو را خوانده ابر قدرت؟!
مگر نه کدخدای این دِهِ آشفته بودی تو!
چه شد پس آن همه صولت؟! کجا رفت آن همه شوکت؟!
تمام هیبت پوشالیات از دست رفت امروز
شدند آری! همه سرمایهداران تو بیقیمت
تو از این باتلاق تلخ بیرون میزدی بیشک
اگر میشد برایت قصهی عینالاسد عبرت
خلیج خوکها را میشناسی؟! خانهات آنجاست!
به سوی خانهات برگرد، ای دیوانه با سرعت!
نبینم این طرفها باز پیدایت شود احمق!
نبینم این طرفها باز پیدایت شود نکبت!
#سیدعلیرضا_شفیعی
@Aftabgardan_ha
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
پر از ترنم یاد خداست حافظهات
معطر از نفس انبیاست حافظهات
تو سرزمین عروج و تو وادی معراج
ولی به روی گلوی تو چکمۀ تاراج
هوا عوض شد و بادی وزید و طوفان شد
بهار دستخوش هجمۀ زمستان شد
تفنگ کهنۀ تو خالی از فشنگ مباد
در این نبرد، تو را لحظهای درنگ مباد
میان دست تو سنگی که هست سجیل است
حریف ابرههها غیرت ابابیل است
غمت مباد که زخمیست دست خالی تو
چرا که خیمه زده فتح در حوالی تو
غمت مباد که فرعون یکهتاز شدهست
که ایستادگی تو حماسهساز شدهست
اگرچه هجمۀ طغیان گرفته دریا را
بزن به نیل دوباره عصای موسی را
همیشه بر سر پیمان خود بمان، ای قدس
بمان و سورۀ «والفتح» را بخوان، ای قدس
بیا که دشمنت افتاده از نفس امروز
مبارک است! رهایی، تو از قفس امروز
ببین که نسل تو نسل قیام و فریاد است
برای چیدن زیتون تازه آمادهست
«رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند»
در آسمان تو باران نور نزدیک است
بایست! مژده که صبح ظهور نزدیک است
#سیدعلیرضا_شفیعی
@Aftabgardan_ha