تقدیم به شهید مظلوم؛
میرزا یونس استادسرایی
(میرزا کوچکخان جنگلی)
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشهی زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
تنها، به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
اینسو به دریا میرسم، آنسو به کوهستان
جمع تبرها، ارهها، ارابهها جمع است
این سالخورده سرو تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند، کوچکخان
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تقدیم به حضرت موعود
تو را باران کنم چون اشک یا جاری کنم چون رود؟
الا ای بغض دردآلود من! ای بغض دردآلود!
اگر ابریست چشمانم در این صبح فراموشی
تو را گم کردهام در سایهروشنهای نامحدود
به دنبالت نمیگردیم، ننگا بر من و ما ننگ،
تو را تنها رها کردیم - تنها ماندهی مطرود - *
به زیبایی تو هستی برتر از زیبایی یوسف
به آرامش صدای توست سر از نغمهی داوود
بیا فرزند آدم! وارث موسی و ابراهیم!
که این دنیا پر است امروز از فرعون و از نمرود
نیازِ بودنت را دیر فهمیدیم، خیلی دیر
تو اما میرسی از راه خیلی زود، خیلی زود
من از این انتظار سخت میفهمم که میآیی
تو ای آیندهی قطعی! تو ای آیندهی موعود!
تو میآیی و چشمان جهان از این نظر روشن
به این امید روح عاشقان از هر نظر خشنود
بشارت میدهد ابری، که باران میرسد از راه
جهان در انتظار لحظهی موعود خواهد بود
*اصبغ بن نباته میگويد از حضرت علی عليه السلام شنيدم كه در مورد امام زمان فرمودند:
« صاحب هذا الامر الشريد الطريد الفريد الوحيد»
صاحب این امر آواره و طرد شده و تك و تنها است.
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
از ابتدای خلقت انگور، پیدا نشد شرابتر از تو
پیدا نمیکنند خلایق، هرگز شراب نابتر از تو
ای شعر! ای بداعت ذاتی! تو خواندنیترین کلماتی
در محفل کتابترینها پیدا نشد کتابتر از تو
تو پاسخی و پرسش محضم، هرگز مباد صفحه به صفحه
پیدا کنی سوالتر از من، پیدا کنم جوابتر از تو
مانند تو خیال ندیدم، مانند تو زلال ندیدم
آری کجاست خوابتر از تو؟ آری کجاست آبتر از تو؟
گفتند چیستی و کجایی؟ گفتند نیستی، ننمایی
گفتیم راستی خودمانیم، داریم آفتابتر ازتو؟
#مجتبی_حاذق
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز 🇮🇷
من و تو قصهٔ یک روح در دوتا بدنیم
که در مواجهه با هم به فکر ما شدنیم
و سرنوشت من و تو به هم گره خوردهست
اگرچه پیر و جوانیم، اگرچه مرد و زنیم
به دست حادثه از هم اگرچه دور شدیم
برای هم شیرین... مثل جان خویشتنیم
به حرف هیچکس این خانه را رها نکنید
که در محاصرهٔ گرگهای خوشسخنیم
اگرچه گربهٔ خوابیدهایم در ظاهر
میان معرکه شیریم اگر قدم بزنیم
هراس مرگ کجا ملت شهادت را؟
که ما همیشه مرید شهید بیکفنیم
شهید مردن ما کار سخت آسانیست
خوشا به ما که به فکر شهید زیستنیم
به آش نذری مادربزرگها سوگند
که ما امیر جهان و گدای پنجتنیم
به نام ما که رسیدید، مصرعی کافیست:
مدافع حرمیم و فداییِ وطنیم
#مجتبی_حاذق
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز
برای میرزا کوچک خان جنگلی 🇮🇷
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
«تنها» به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
این سو به دریا میرسم، آن سو به کوهستان
جمع تبرها، اَرّهها، اَرّابهها جمع است
این سالخورده سرو، تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند؛ کوچکخان
#مجتبی_حاذق
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
میرود از آن سَرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد بال در میآورد
شعر در وصف تو یعنی اشک، یعنی اشک، اشک
شاعر این ابیات را با چشم تر میآورد
مصرع اول اگر از «در» بگوید با خودش
مصرع دوم سر از دیوار در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر، این روزگار
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟
در جواب این که در کوچه چه آمد بر سرش
فاطمه هر بار اما و اگر میآورد
دست او بالا نمیآید، ولی این روزها
نام ما را در دعایش بیشتر میآورد
#مجتبی_حاذق
@aftabgardan_ha
هدایت شده از آفتابگردانها
#ویژهنامه_ایران_قوی_ایران_عزیز
برای میرزا کوچک خان جنگلی 🇮🇷
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
«تنها» به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پس و پیش مرا بنبست میبینند
این سو به دریا میرسم، آن سو به کوهستان
جمع تبرها، اَرّهها، اَرّابهها جمع است
این سالخورده سرو، تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند؛ کوچکخان
#مجتبی_حاذق
#ایران_قوی #ایران_عزیز 🇮🇷
@Aftabgardan_ha
به نفسهای بیقرار سلام
به خبرهای داغدار سلام
ای اناری که دانهدانه شدی
ای شهیدان بیشمار، سلام
خونتان رود رود در جریان
رودهای ادامهدار؛ سلام
ما از این چیزها نمیترسیم
به گلوله، به انفجار سلام
به مزار شهید قدس درود
به شهیدان این مزار سلام
#مجتبی_حاذق
@Aftabgardan_ha