eitaa logo
آفتابگردان‌ها
566 دنبال‌کننده
191 عکس
37 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به مردم مظلوم یمن و تمام مظلومان دنیا وقتی کسی حال دلش از جنس باران است هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است نسبت به اشک دردمندان بی‌تفاوت نیست این یک تفاوت بین حیوانات و انسان است! بگذار راحت‌تر بگویم مشکلم این است این روزها آدم نبودن سخت آسان است ایرانی‌ام، عشقِ وطن دارم، برای من هر جا که مظلومی به خاک افتاده ایران است از طعنه‌های این و آن باکی ندارم چون بحث سیاست نیست اصلاً، بحث وجدان است این روزها حال یمن، حال قشنگی نیست صنعا شبیه دختری گیسو پریشان است شیطان به میدان آمده با پرچمِ سبزی که اسمِ الله و رسول‌ الله بر آن است یک‌سو علی، یک‌سوی دیگر حیله‌ی صِفّین بهتر ببین! حق با کدام از این دو قرآن است؟ خان‌ها به خون‌ها تشنه‌اند و وقت رزم ماست هر کودکی که می‌دهد جان یک فراخوان است همگام مردان یمن 《جَنْبیه》* را بردار جَنْبیه خنجر نیست، امّید است، ایمان است جَنْبیه؛ ابروی هلال کودکی زخمی جَنْبیه؛ آه مادری بی‌تاب و گریان است از بس که دارد بت‌شکن خاک یمن، حتماً پایان این آتش که می‌بینم گلستان است فردای روشن می‌رسد، قدری تحمل کن فردای روشن می‌رسد هرچند پنهان است * : نوعی خنجر مرسوم مردم یمن و نماد مردهای این کشور است. @Aftab_gardan_ha
‍ درخشش آفتابگردانها در جشنواره بین‌المللی نوروزِ من سومین دوره جشنواره بین‌المللی نوروز من در شهر رباط‌کریم برگزار شد. خانم‌ها عضو و عضو و همچنین آقای عضو از برگزیدگان این جشنواره بودند. مشروح خبر را در سایت آفتابگردانها بخوانید: http://yon.ir/qjm6o @Aftab_gardan_ha
🇮🇷 عاری‌ست از معنای آزادی بیان‌هاتان افتاده بر جانِ خیابان‌ها زیان‌هاتان ما هر فراخوانِ شما را خط به خط حفظیم خط می‌دهد دشمن به این خطّ و نشان‌هاتان ما هفت‌خوان‌ها دیده‌ایم و این فراخوان‌ها این بار هم خط می‌خورد با خونِ خان‌هاتان عُمری شرابی رنگ شد پیراهن عشاق تا که مبادا بشکند تاک از تکان‌هاتان این میکده آبادتر شد گرچه چندین سال بَهرِ شکست ما به هم خورد استکان‌هاتان آنقدْر ناچیزید که حتی نیندازیم چینی به ابرو از چنین‌ها و چُنان‌هاتان ما عاشقان تا وقتِ خون بر عهد خود هستیم با «آرمان»هامان مَگو از آرمان‌هاتان دریای میهن را رها کردید و افتاده‌ست گیرِ مبارزهایِ قُلابی دهان‌هاتان آه ای سخنران‌هایِ دورِ حجلهٔ مهسا هنگامِ اشکِ آرتین‌ها کو زبان‌هاتان آری همان‌ها که براشان دُم تکان دادید یک روز می‌سازند کوه از استخوان‌هاتان این راه روشن‌تر شود وقتی که بنشیند گرد و غبار گلّهٔ جفتک‌پران‌هاتان مُرشد اگر رخصت دهد یک آن لگدکوبند زیر قدوم‌ پهلوانان قهرمان‌هاتان ما از شماها بدترش را هم ادب کردیم ما را بپرس از منبرِ تاریخ‌خوان‌هاتان 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
برای ای کاش در این سردیِ ناعادلانه می‌ماند از گرمایِ کُرسی‌ها نشانه با ظاهری سبز و دلی خون می‌خرم باز امشب برای جشنِ یلدا هندوانه سَردند مردم، آتشی در عمقِ جانم هی می‌کِشَد از بی‌زبانی‌ها زبانه پشتِ چراغِ قرمزِ اَخمویِ این شهر گُل می‌فروشد خنده‌هایی کودکانه یخ بسته روی گونه‌اش یاقوت و من هم دُر می چکد از دیدگانم دانه دانه در دست‌های کوچکَش هی می‌کشد آه چینی به ابرو دارد و لَرزی به چانه وجدان خود را ما که نشنیدیم از بس بیرون زده از قلبِ ماشین‌ها ترانه بُغضِ رَسایش را نمی‌بینند و گشته‌ست گرمِ گزارش‌های یلدایی، رسانه گفتم که این غم را خزان ای کاش باشد که رادیو فرمود خالی شد خزانه آری به جای کولهٔ تحصیل دارد بار تمام زندگی را روی شانه در حَدِّ خود مرد است و بی‌حد درد دارد از بس که سرما زد به جسمش تازیانه کو گرمیِ لبخندِ تختی بین این شهر؟ کو رسمِ گلریزان میانِ زورخانه؟ «اَلْخَيْرُ لا يَفْنی»، علی‌واران کجایند؟ خالی شدست از تیغِ عیّاران زمانه یک عمر جای آنکه دستی را بگیریم هی مُچ گرفتیم از خلایق، مومنانه «یا حرزَ من لا حرزَ له»، پروردگارا آه، ای پناهِ قمریِ بی آشیانه بی شک قنوتم را زمانی می‌خری که باشد برای یاکریمِ خسته لانه پس یاریم کن ابر باشم چون که یک ابر هرگز ندارد با نباریدن میانه دستی گره واکن نصیبم کن خدایا دستی پُر از احسان و خالی از بهانه ای کاش مُهرِ مِهر بر پیشانی‌ام بود ای کاش بذرِ بذل‌ها می‌زد جوانه شاعر! فقط از فقر گفتن که هنر نیست وقتی ندارد دست تو بوی اعانه ای شاعرِ مردم! برای کودکِ کار کی نان شده این ژست های شاعرانه؟ هی شعر از عدلِ علی گفتی ولی خود هرگز نداری کیسهٔ نان روی شانه هی ناله و هی نقد، پشتِ جیبِ پُر پول بیزارم از این چهره‌های چندگانه ما خسته‌ایم از این غزل‌های اضافی از پول بگذر! شعر گفتن نیست کافی دستت به خیر و عاری از فریادها باش هنگامِ نیکوکاری خود بی‌صدا باش این شعرهای با ریا پایان ندارد جز همدلی این دردها درمان ندارد @Aftabgardan_ha