برای #مادر❤
در سر شُکوهِ صبح، پر از شاعرانگی
پیچیده مِهر را به دل کیکِ خانگی
در هم تنیده بوی هِل و نور و زعفران
عطر گلاب میوزد از سمتِ استکان
در استکان چای، نشانده بهار را
از دل گرفته خنده قندش، غبار را
او کیست؟ او که سر به قدم در لطافت است
از تار و پود روشن نور و نجابت است
بر لب بهار دارد و بر دستها حریر
در چشمها ستاره هفتآسمان کویر
او پرنیانِ روشن باران و نور و مهر
نامش دوباره آمده روی زبان شعر
او شاعر است؟ نه! که خودش شعر روشن است
تهمینهای که گرمی قلب تهمتن است
افسانه نیست، گوهر پاکی که بین ماست
آری زن است؛ مظهر زیبایی خداست
عطر خداست، رایحهای از تبار گل
ریحانه است، آینه بیغبارِ گل
خالی مباد گوش جهان از ترانهاش
هم لحن دلبرانه و هم مادرانهاش
#معصومه_مهبودی
@Aftabgardan_ha