eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 بی امرِ عشق، گوش به فرمان نمی‌دهیم تا مرگ می‌رویم ولی جان نمی‌دهیم دنیا دو بار عمرِ گران را به ما نداد ما هم دلِ عزیز خود ارزان نمی‌دهیم جمع است خاطرِ دلِ ما در مسیرِ عشق دل را به غیرِ زلفِ پریشان نمی‌دهیم مردن به پای دوست هنوز آرزوی ماست حتی به مرگ، فرصتِ جولان نمی‌دهیم موجیم موج، پا به سرِ صخره می‌نهیم کوهیم کوه، خاک به توفان نمی‌دهیم مردانِ مرد، اهلِ امان‌نامه نیستند جان را به جز به راه شهیدان نمی‌دهیم افراسیاب‌ها چه به سر پرورانده‌اند؟ تا زنده‌ایم مُلک به توران نمی‌دهیم مردِ مُروّتیم ولی در شبِ نبرد حتی به خصم، جُرأتِ میدان نمی‌دهیم ما وارثانِ خونِ سلیمانیِ عزیز این خاک را به مُلکِ سلیمان نمی‌دهیم گوید اگر کسی بدِ ما را به این و آن ما عاقلیم و گوش به نادان نمی‌دهیم حتی اگر تمامِ جهان را به ما دهند یک نیم ذرّه خاک از ایران نمی‌دهیم 🇮🇷 @Aftabgardan_ha
سپاه برگ برنده‌ست در برابر غرب همیشه حکم کننده‌ست در برابر غرب برای حمله به دشمن همیشه آماده‌ست شبیه شیر که در کنج بیشه آماده‌ست زمان جنگ به صف می‌کند نفرها را زمان سیل به جان می‌خرد خطرها را همیشه در غم و شادی کنار مردم هست و با تمام توان پای کار مردم هست قسم به نور که دوریم از سیاهی‌ها که هست حبٌ علی در دل سپاهی‌ها که ما فدایی اولاد حیدریم همه ابوذریم همه، مالک‌اشتریم همه در انتقام به جنگاوری مختاریم بگو به خصم که ما از حماسه سرشاریم که در وجود کسی جرئت مقابله نیست اگر که پا به زمین نبرد بگذاریم خوشا میانۀ میدان شهید عشق شدن در آرزوی رسیدن به وصل دلداریم هراس کشته شدن نیست در دل ما، هان! بیا ببین چه شهیدانه گرم پیکاریم به چشم روشن ما التماس بی‌معناست و در مقابل دشمن، هراس بی‌معناست به سمت حادثه پا در رکاب، ما هستیم همیشه هم‌قدمِ انقلاب، ما هستیم به این امید که در راه حق شهید شویم که رو سیاه نمانیم، روسفید شویم که نیست هیچ مسیری از این مقدس‌تر مباد اینکه بمیریم گوشۀ بستر @Aftabgardan_ha
به روشنایی سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان سلام بر سخن حق، سلام بر قرآن به هفت آیۀ سَبعُ المَثانی‌ات سوگند تمام رحمت محضی، قسم به اَلرّحمن مُعَلَّقات، معلّق شد و به زیر آمد همین که نور تو آمد در آن زمان به میان خِرَد به عمق تو هرگز نمی‌رسد دستش هزار معنی نازک شده‌ست در تو نهان اگر که چهره بدون نقاب بنماید کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران نسیم جنت حق می‌وزد ز آیاتش بهشت را به تماشا نشین در این بستان خزان گذشت بر اوراق خلق و کهنه شدند گذر نکرده بر اوراق او غبار خزان به پیش هیبت «فَأتُوا بِمِثْلِهِ»، فُصَحا گرفته‌اند سرانگشت عجز را به دهان زبان به کام گرفتند جمله لال شدند چو گفت «فَاسْتَمِعُوا لَه وَ أنصِتُوا» یزدان بشر کجا و توان سخن چو او گفتن؟ زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان نگاه کن وَ بدان «اُنزِلَ بِعِلمِ الله» اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان نشسته‌اند همه انبیا بر این سفره به لقمه‌ای که بگیری از آن، شوی لقمان فدای نثر روانش شود هزاران نظم که داده است پریشانی مرا سامان هزار عمر شده صرف فهم او و هنوز بدیع مانده معانی او و نحو بیان هزار فتنه بیاید هزار فتنه روَد به زیر سایۀ قرآن نمی‌شوم نگران چنان پر است کتاب خدا ز وصف علی شود علی، بشود این کتاب اگر انسان ببین به غیر علی کیست باء بسم الله؟ ببین شده‌ست علی بر کتاب حق عنوان بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟ علی‌ست مُظهِر قرآن و معنی تبیان خطاب آمده «بَلِّغ»: «علی ولی الله» که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان به برکت علی «اَکمَلتُ دینَکُم» آمد که با ولایت او کامل است این بنیان خلافت است فقط لایق علی آری «لَقَد تَقَمَّصَها» دیگری که وای بر آن کسی که شیعۀ او نیست، غرق می‌گردد علی‌ست کشتی نوح و علی‌ست کشتی‌بان هر آنچه گفته نبی در حق علی، وحی است مُطَهّر است نبی از خطا و از هذیان بدون حب علی راه بدتر از چاه است به کعبه نه، که رسد آخرش به ترکستان عَلَی الصَّباح قیامت خدات می‌پرسد چه شد که بعد نبی اِتَّبَعتُم الشَّیطان؟ علی‌ست باب ورودی علم پیغمبر گمان مکن که بوَد شهر بی در و دربان علی‌ست سِرّ «يَدُ اللهِ فَوقَ أَيديهِم» که اوست آیت عظمای حق به عالمیان علی‌ست علّت جمع ضمیر «أَنفُسَنَا» به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان؟ علی‌ست هادی امت پس از نبی به صراط صراط نیست برای مُحبّ او لغزان علی‌ست وجه خداوند «ذوالجلال» بلی در آن زمان که شود «كُلُّ مَن عَلَيهَا فَان» علی‌ست ساقی کوثر، علی‌ست رحمت محض و غیر اوست سرابی که یَحسَبُ الظَمئان علی‌ست صاحب علم کتاب و شاهد وحی کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟ علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند به جز حسین و حسن نیست لؤلؤ و مَرجان قسم به آیۀ «تَبّت یَدا» بریده شود دو دست هر که زند دست جز بر این دامان اگر ‌که تیغ به رویم کشند می‌مانم نمی‌شوم ز مسیر غدیر رو گردان بگیر دست مرا بی‌قرارِ نام توام کویر خشک منم من، تویی تویی باران سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم عطش چه کرد که صَارَ السَّماء مثل دخان رسیده است خطاب «اِرجِعی الی رَبّک» خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان فدای قاری قرآن که تشنه‌لب بود و نداد جرعۀ آبی کسی به آن عطشان آهای شمر! تو را ذره‌ای طهارت نیست مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن @Aftabgardan_ha
برای ❤️ امام مثل کدام از شما رئیسان بود؟ سوال می‌کنم، آیا امام این‌سان بود؟ شریک کاخ‌نشین بود و یا که کوخ‌نشین رفیق میزنشینان و یا شهیدان بود؟ خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام شبیه چشمهٔ جاری، شبیه باران بود امام در همهٔ لحظه‌های قدرت خود نه فکر رشوه، نه فکر بگیر و بستان بود امامِ خانه‌ٔ مستأجری، نه فکر شمال نه در خیال خریداری لواسان بود امام، رونق شب‌های تار عصر قیام امام نور حسینیه‌ٔ جماران بود خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام نه گنبدی‌ست طلایی، که یک شبستان بود دلم چقدر به یاد ضریح سادهٔ اوست همان ضریح که مانند یک گلستان بود خمینی‌ای که من از کودکی شناخته‌ام رفیق مردم و در فکر مستمندان بود امام در کلماتم نمی‌شود تعریف سلیس و ساده بگویم امام انسان بود برای آنکه ندیدم امام را هرگز، درون سینه‌ٔ من حسرت فراوان بود پدر که سرفه‌ٔ او یادگار والفجر است پدر که در عملیات فتح مهران بود برای آنکه بفهمم امام را، می‌گفت: شبیه سیدعلی بود، مرد میدان بود @Aftabgardan_ha
به روشنایی ای پُر سرود با همۀ بی‌صدایی‌ات با من سخن بگو به زبان خدایی‌ات در عرصه‌عرصۀ ملکوتی کزانِ توست پَر ده مرا، به بال بلند رهایی‌ات فرخنده طالعی که گُزیده‌ست گوشه‌ای در سایۀ خجستۀ فرّ همایی‌ات ای مُعجز پیمبر مکّی که هر فصیح خیره‌ست در فصاحت مُعجزنمایی‌ات در تو چه آیتی‌ست که هر کس به گوش جان، یک‌بار چون شنید تو را، شد هوایی‌ات؟ پر می‌زنند در تو ملائک که صد بهشت بالیده در کرانۀ قدسی‌سرایی‌ات چون یافتم کلید تو را، مهربان‌تری با من ز هرچه، با همه دیرآشنایی‌ات گفتا بخوان به نام خدا تا که پا نهد روح‌القدس به حاشیۀ هم‌نوایی‌ات اینک وضو گرفته به دیدارت آمدم تا سر نهم به سجدۀ مُشکل‌گشایی‌ات جان جهان فدای تو باد ای کتاب عشق وی بی‌شمار چون منِ عاشق، فدایی‌ات @Aftabgardan_ha
تقدیم به ای ریخته نسیم تو گل‌های یاد را سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را افراشته ولای تو در هشت سالگی بر بام آسمان، عَلَم دین و داد را خورشید، فخر از آن بفروشد که هر سحر بوسیده آستان امام جواد را خورشیدِ بی‌غروب امامت که جود او آراسته‌ست کوکبهٔ بامداد را جود و سخا جواز تداوم از او ستاند تقوا از او گرفت ره امتداد را آن سرخط سخا که به جود و کرم زده بر لوح آسمان رقم اعتماد را بیرنگ کرده بددلی دشمنان او افسانهٔ سیاه‌دلی‌های «عاد» را تنگ است دل به یاد امام زمان، مگر بوییم از امام نُهم عطر یاد را وقتی که نیست گل ز که جوییم جز نسیم عطر بهارِ وحدت و باغِ وداد را؟ جز آستان جود و سخایت کجا برم این نامهٔ سیاهِ گناه، این سواد را؟ بی یاری شفاعت تو چون کشم به دوش بار ثواب اندک و جرم زیاد را؟ خط امان خویش به ما ده که بشکنیم دیوارِ امتحانِ غلاظ و شداد را ای آنکه هرگز از درِ جودت نرانده‌ای دلدادگان خسته دلِ نامُراد را بگذار تا به نزد تو سازم شفیع خود جدّت امام ساجد زین‌العباد را تا روز حشر، یار غریبی شوی که بست از توشهٔ ولای تو زادالمعاد را @Aftabgardan_ha
. آمدم اما ندانستم کجاها آمدم آمدم سوی تو و جد تو آقا آمدم سبز هستید و بلند و ‌آسمانی در زمین من به شوق دیدن آن باغ بالا آمدم خسته و آشفته مثل کوچه‌های کاظمین با غمی نارُفته من آن کوچه‌ها را آمدم نیزه‌ها در خاطرم، سرهای مردان روی نی چون اسیران رو به صحنت خار در پا آمدم خار در دل، خار در پا، چشم بر روی شما تا مگر در سایه‌ات یابم تسلا آمدم آمدم در صحن چرخیدم دلم بی‌تاب بود بچه‌ها در صحن جاماندند و تنها آمدم بچه‌ها پیش شما بودند و خاطرجمع من بر مزارت بی خیال هر دو دنیا آمدم گم شدم چون بچه‌ها در صحن پیش چشمتان گم شدم یک عمر آقا جانم اما آمدم یافت عطر تربتت آخر مرا زین خاکباد یافتم خود را و در چشم تو بینا آمدم خاکبادک کرد عمری طبع من در کوچه‌ها آخر اما شاعر دربار مولا آمدم هرچه دارم از جواد و جود بی‌پایان اوست در سخن هم از عنایاتش توانا آمدم @alimohammadmoaddab
30.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواننده:سید یعقوب کریمی تنظیم :پویان رمضانی شعر:محمد رضا طهماسبی محصول تولیدی باشگاه های @hhmusic
به خاک پای امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) در چشم تو شهود شگفتی هست، آن را به جز شهید نمی‌فهمد آیینه نیز قصد تماشا داشت، وا کرد چشم و دید نمی‌فهمد از کوهسار معرفتت آری این سیل حکمت است شده جاری* هرکس که دل نداد نمی‌نوشد، هرکس که دل برید نمی‌فهمد عمری اگرچه غرق شد آنگونه در واژه‌های معجزه‌آمیزت دریای اشک‌های تو را حتی ابن ابی الحدید نمی‌فهمد گفتی که تن به سجده نمی‌دادم معبود را اگر که نمی‌دیدم** گفتی و قرن‌هاست که حرفت را عرفان بوسعید نمی‌فهمد شیرینی شروع تو را آری غیر از خدای کعبه نمی‌داند شهد شهود «فزت و رب»ات را بی‌ شک به جز شهید نمی‌فهمد * قال امیرالمومنین(ع): يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ . (نهج البلاغه، خطبه ی شقشقیه) **قال امیرالمومنین(ع): ما كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ. (اصول کافی، کتاب التوحید) @Aftabgardan_ha
تقدیم به حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام به پا خیزید ای عشاق، عشق اولین اینجاست دلیل خلقت نور سماوات و زمین اینجاست کسی که آسمان را کرده روشن برق چشمانش کسی که بر خلایق می‌شود حصن حصین اینجاست کسی که حضرت الله روز خلقت عالم به خود گفته پس از پایان خلقش آفرین اینجاست همان که نام زهرا بوده نقش روی سربندش همان که بوده بهر فاطمه نقش نگین اینجاست خدا یکتای بی‌همتاست، یعنی قدرت محض است کسی که بوده دستان خدا در آستین اینجاست قلم اینجاست، لوح اینجاست، روح اینجا و عشق اینجاست دلیل و حجت و برهان رب‌العالمین اینجاست بشیر اینجا، نذیر اینجا، سراج اینجا، منیر اینجا ولی اینجا، وصی اینجا، امام راستین اینجاست شفاعت می‌کند یک رشته از عمامه اش ما را تمام معنی عرفانی حبل‌المتین اینجاست شروع و آخر عرفان مطلق وصف روی اوست که هم علم‌الیقین، عین‌الیقین، حق‌الیقین اینجاست می‌آید جبرئیل و می‌گذارد دست بر سینه هلا آموزگار حضرت روح الامین اینجاست شروع عاشقی از گوشه‌ٔ ایوان طلای اوست قرار اول حجاج یوم الاربعین اینجاست @Aftabgardan_ha