با سلام و آرزوی قبولی عبادات
بانوان پذیرفتهشده در نهمین دوره آموزشی شعر جوان کشور (آفتابگردانها) مشخص شدند
اطلاعات بیشتر 👇👇👇
https://aftabgardanha.com/Content/ID/2599/بانوان
دفتر شعر شهرستان ادب
@Aftab_gardan_ha
چیزی نمیدانی از این اندوه پنهانم
من نیز از غمهای تو چیزی نمیدانم
تو اهل باران و بهارانی و من اما
از روزهای سرد بیرحم زمستانم
ای آشنای موجها، ای لنگر تسکین(۱)
من در کنار تو رها از بیم توفانم
بنگر مرا، بنگر به اندوه غزلخیزم
من آشنای زخمهای ارگ ویرانم
لبخند تلخی بر لبم جاریست چون قیصر
در خلوتم شعری از او آرام میخوانم:
اینروزها، اینروزها، اینروزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمیدانم(۲)
۱و۲: اشاره به قسمتهایی از شعرهای قیصر امینپور.
#ابوالفضل_حمامی
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به یاد #قیصر_امینپور
کاش دیده بودمت
کاش دیده بودمت
آری
ای عزیز
بارها و
بارها
دیدهام تو را
دیدهام تو را
ولی به خواب!
دیدهام تو را و
با تو
خوابهای من
_خوابهای بی خیال،
خوابهای نامنظم شلوغ _
شاعرانه میشدند!
کاش...
((ای دریغ و حسرت همیشگی))
تا هوای صبح
با تنفس سلام تو
بهاری است،
تا زبان عشق
با سرود شاعرانههای تو
مثل چشمه، مثل رود
در زمانه
جاری است،
تا چراغ کوچه،
چشم آینه
از نگاه آفتاب ناگهانی تو
روشن است،
تا همیشهی خدا
حسرت ندیدن تو
با من است
#سید_علی_لواسانی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #صبح_زود
نشر #شهرستان_ادب
@Aftab_gardan_ha
#ویژه_نامه_شعر_رمضانیه_آفتابگردانها
تقدیم به حضرت خدیجه سلام الله علیها
میان خانه بهشت معطری دارد
ز جنس بال مَلَک سایهی سری دارد
چه ثروتی به کف آورده تاجر مکه
چه همسری و چه تابنده گوهری دارد
در این معامله شاهد خداست، کالا عشق
از این معامله مقصود دیگری دارد
به وقف ثروت او دین ز مکه جاری شد
که رودخانه هم از خویش بستری دارد
خوشا به امّ ابیها چه مادری دارد
خوشا به مادر زهرا چه دختری دارد
نبیست دار و ندارش چه غم که وقت وفات
ز ارزش کفنی مال کمتری دارد
خدیجه نیست و از او چه مانده؟ خیر کثیر
خدیجه هست که جاری کوثری دارد
#محمدصادق_میرصالحیان
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژه_نامه_شعر_رمضانیه_آفتابگردانها
تقدیم به امام حسن مجتبی علیهالسلام
چشم عالم به وفور از تو کرامت دیدهست
جز کرامت به خدا! از تو کسی نشنیدهست
واژههایم همه شیرین شدهاند از لطفت
شعر هم از نفسِ گرم تو خرما چیدهست
نیمهی گمشدهی ماه خدا! آمدی و
با تو هر لحظهی افطار و سحر چون عید است
ماه تااینکه خودش را به تو تشبیه کند
چهارده بار به دور سر تو چرخیدهست
در حریمت شده مأمور فراوان، یعنی
دشمن از جسم علیوار تو هم ترسیدهست
کاش در کنج سکوت حرمت جان بدهم
گرچه آواز دلم در دو جهان پیچیدهست
#رقیه_هژبری
#دوره_هفتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
حق را بلد بودند؟ ایمان را بلد بودند؟
این بیوفایان عهد و پیمان را بلد بودند؟
راز میان حنجر و خنجر چه بود آیا؟
سرّ نگاه سربداران را بلد بودند؟
یار علی بودند و آرام دل مالک؟
یا با فریب نیزه قرآن را بلد بودند؟
کی صبحدم والفجرشان خطّ مقدم بود؟
کی نیمهشب آیات باران را بلد بودند؟
اینها که سنگرگاهشان میز ریاست بود
یکلحظه عاشورای میدان را بلد بودند؟
هرگز به کوه و دشت و صحرا راهشان افتاد؟
هرگز عطشخیز بیابان را بلد بودند؟
جغرافیای رنج تحمیلی به انسان را،
تاریخ دردآلودِ ایران را بلد بودند؟
هربار حرف زور بازو شد عقب رفتند
تنها گدایی کردن نان را بلد بودند
در کوچههای تنگ غفلت گم نمیشد عشق
اینها اگر راه شهیدان را بلد بودند
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
یک
این گفت: عدمسازِ غمانگیزی بود
آن گفت: سبکتازِ ستمخیزی بود
پاییز گذشته بود و حیران بودم
جز جذبهی چشم تو مگر چیزی بود؟
دو
یا قاصدکی در تلهی پرچین است
یا با دل غنچه، عقدهای دیرین است
باران یعنی از تپش دلتنگی
در گوشهای از جهان، کسی غمگین است
سه
با هرچه بلاست روبهرو بعد از تو
سرگشتهی شهر، کو به کو، بعد از تو
من با غم بیکسی ولی میسازم
آه! این دل تنگ را بگو، بعد از تو
چهار
هر لحظه دچار امتحانی دیگر
دلخوش به عبور کاروانی دیگر
در هر راهی که میروم میبینم
چاهی دیگر، برادرانی دیگر
پنج
ورد سحرم، ذکر شبانگاهم کو؟
سوزم، اشکم، آینهام، آهم کو؟
من کی؟ وَ کجا؟ چگونه اینگونه شدم؟
آن من، منِ خوبِ ناخودآگاهم کو؟
شش
سیل هیجان، میل تماشایم کو؟
ذوق ضربان، شوق سراپایم کو؟
در خاکیِ کوچه، از پی پاکی خویش
میگردم و نیست، کودکیهایم کو؟
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه رباعی #خوابنما
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چه حرفهای زلالی که رودهای روانند
چه نورها، چه سخنها که با تو در جریانند
چه چشمههای حیاتی که از لب تو تراوید
چه مهربان کلماتی که آفتابْنشانند
بیا و خطبه بخوان بر فراز منبر تاریخ
که واژههای تو نهجالبلاغههای جهانند
اگر نگاه جهانی به دستخط تو باشد
اشارههای تو مولا، هنوز نامهرسانند
غزل به سجده میافتد در آستان کلامت
که جمله های قصار تو قلّههای زبانند
هزار دفتر اگر سیّدِ رضی بگشاید
ثنای مرتبهات را چکامهها نتوانند
تو کیستی که شبیهت نیامدهست به عالم
تو کیستی که برایت نبوده هیچ همانند
تو بوترابی و آن نفحههای در کلماتت
به قلبها همه نور و به جسمها همه جانند
قدم گذار در این کوچههای حزن و خموشی
که گامهای تو بر خاک مرده چون ضربانند
چنین که درگهِ تو ذرّهپرور است در آفاق
بعید نیست مرا هم به آسمان برسانند
#فائزه_زرافشان
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به بهانهء زخم تازهء کابل
شعر کهنه، به افغانستان عزیزم:
یک کوه درد با تو برابر نمیشود
آری، بخند، زخم تو بهتر نمیشود
از روزگار تلخ خودت شکوه کن، وطن!
هرگز نترس، گوش فلک کر نمیشود
تاریخ، باز مرثیهات را مرور کرد
با روضهی تو، چشم کسی تَر نمیشود
وقتی جهان به پیش دو چشم تو تار شد
کابل، دوباره آینهای از غبار شد
این روزها نمیرود از یاد دِهمزنگ
لعنت به زخمِ دوم مرداد دِهمزنگ
در راه روشنایی شبهای بامیان
خاموش میشوند چرا این ستارگان؟
تو درد میکشیدی و درمان نداشتی
پاییز میشدی و بهاران نداشتی
تو آبِ دیدهی خود از آمو گرفتهای
وقت قیام، دست به زانو گرفتهای
من عهد میکنم که بیایم به کشورم
یک روز میرسد که در آغوش مادرم...
آن روز ناله کن به زبان دَریِ خود
آرام گریه کن به تَی چادَریِ خود
#عاطفه_جعفری
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به همسایهی دیوار به دیوار وطنم؛ افغانستان
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
گنجشککان به مرگ پر و بال دادهاند
دردا که شعلهور شده باز آشیانتان
نامهربانی از همه عالم چشیدهاید
ای من فدای داغ دل مهربانتان
سر رفته است از لب دیوارتان غروب
در خون تپیده باز افق آسمانتان
کو فرصت درخشش ماه و ستارهها؟
کو چشمروشنی شب بامیانتان؟
کو گونههای سرخ و سفید زنان شهر؟
کو خندهی عروسکی کودکانتان؟
دستش به آبیاری گلها نمیرود
همدست خارهاست مگر باغبانتان؟
این بیبهار ماندن گلخانه تا کجا؟
تا کی ادامه داشته باشد خزانتان؟
عمری ببارد آه که طغیان کند مگر
یک روز رودخانهی اشک روانتان
ما غمشریک حادثههایی پر از دریغ
ما در مرور ثانیهها همزبانتان
بعد از هزار و یک شب رنجی که بردهاید
آخر کجاست فصل خوش داستانتان؟
ای کاش سرنوشت کمی ساده میگرفت
تا سختتر از این نشود امتحانتان
#فاطمه_عارفنژاد
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
به دخترکان شهیدهی کابل
بگو چه شد، چه خبر از کبوتران؟ کابل!
که رنگ خون شده چشمان آسمان، کابل
کدام تیر و کمان بال پر زدن را چید؟
که بال و پر همهجا ریخت ناگهان، کابل
به موی دخترکان غنچه غنچه گل بستند
گلی به سرخی خون گلویشان، کابل
زمین سرخ پر از برگ برگ دفتر مشق
مگر وزیده به سرسبزیات خزان، کابل؟
چه شد به آنهمه لبخند دخترانهی سبز؟
چه شد به آنهمه آغوش مهربان، کابل؟
بپرس جرم کبوتر چه بود جز پرواز؟
سکوت میکند این بار هم جهان، کابل!
صدای دخترکی میوزد شبیه نسیم
دوباره پر شدی از شعر نيمهجان، کابل
دوباره نوبت دلشورههای یک مادر
رسیده دختر من، یا....؟ دعا بخوان کابل
به گوشوارهی خونی رسیده روضهی تو
دوباره سینهزن ایران و روضهخوان کابل
تو چشم آبی اگر نیستی، دلت آبیست
سلام آبی دریای بیکران! کابل!
برای تسلیت این بار شعر آوردم
فدای قلب تو، همسایه، همزبان، کابل
قسم به دخترکانت که صبح نزدیک است
قسم به ضجهی آن مادر جوان، کابل
بخوان دعای فرج را، بهار میبارد
در این هجوم خزان، زندهتر بمان کابل
#فائزه_امجدیان
#دوره_هشتم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
🥀 #یک_عکس_و_دو_بیت
از قیل و قال رسته، با دستهای بسته
بر خاطرات ویران، در آشیان نشسته
با چشم باز، انگار، در خوابِ باغ رفته
چون میوهای رسیده، بر شاخهای شکسته
🥀
از همه اهالی #شعر و ادب دعوت می کنم در پویش "یک عکس و دو بیت شعر فلسطین" شرکتکنند. هر کدام از دوستان عکسی از وقایع اخیر فلسطین انتخاب کرده و دو بیت شعر بسرایند و منتشر کنند و اگر بنده را تگ کنند بنده هم استوری میکنم.
#فلسطین #غزه #palestine
https://www.instagram.com/p/CO218YzJ3_P/?igshid=1ur87i1d8lt31
@Aftab_gardan_ha
من در فراق روی تو کم غم نداشتم
غم، در فراق روی تو من کم نداشتم
گر مِهر تو نبود و اگر قهر تو نبود
تصویری از بهشت و جهنّم نداشتم
از عشق من به تو، تو فقط باخبر شدی
غیر از خودِ عزیزِ تو، مَحرم نداشتم
روزی نشد که «آه» مرا همنفس نبود
شامی نشد که گریهی نم نم نداشتم
با این همه همین که غمت بود، خوب بود
کاری به کار عالم و آدم نداشتم ...
#جواد_شیخالاسلامی
#دوره_اول_آفتابگردانها
از مجموعه غزل #بی_تو_نبودن
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
#ویژهنامه_شهادت_سردار_قاسم_سلیمانی
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
اگر سرم، کلمه کلمه شورم! اگر دلم، واژه واژه جنگم
بگو که من هرچه شد میآیم، مرا رها کن به خود میآیم
برای فتح احد میآیم، میافتد این قلّه هم به چنگم...
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
مرا ندیده مگیر، امّا برادرم را ندید دادم
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
سرم شکستهست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسهی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بیخروش باشد
خدا کند بادهنوش باشد، رفیق اگر میدهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی، برادرم قاسم از تفنگم
#حسن_خسرویوقار
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
پیروز این میدان تویی، والتين و الزيتون
هموار خواهد شد به زیر پای تو صهيون
آری برادر «انتم الاعلون» بیتردید
«لا تحزن» از فریاد این آهنگ ناموزون
تكرار كن تكرار کن سنگت اثر دارد
سنگیندلان را بشکند تکرار این مضمون
از پشتِ سر خنجر اگر خوردی، مبادت غم
شمشیر را مغلوب سازد اقتدار خون
پیروز این میدان تویی سوگند بر سنگت
پیروز این میدان تویی، والتين والزيتون
#احد_ارسالی
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #آیینهکاری_سکوت سروده #نیلوفر_بختیاری نشر #شهرستان_ادب #دوره
در زندگی چیزی ندارم جز همین عکس
لبخند محوی در دل فوریترین عکس
در کودکیهایم دوباره جشن برپاست
تا سر بجنبانم گرفته دوربین، عکس
خوشعکس یعنی با خودم هرگز نگویم
ای کاش میشد که چنان بود و چنین عکس
با خاطرهبازی دلم را خوش نگهدار
دیوار را پر کن، بچین روی زمین عکس
تاریکخانه میشود گهگاه دنیا
تا خوبتر ظاهر شوم در قاب این عکس
#نیلوفر_بختیاری
#دوره_چهارم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #آیینهکاری_سکوت
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
برای #بقیع
زائری در پشت این دیوار، تنها مانده است
قطرهای در حسرت آغوش دریا مانده است
کاش ابری میشدم اینجا فرو میریختم
در گلویم بغضها و درد دلها مانده است
بیسبب هم نیست ماوای کبوترها شده
آسمان است این که بر روی زمین جا مانده است
روشن و بیپرده تا صحبت کند با آفتاب
چند روزی هست پلک پنجره وا مانده است
چون نسیمی عاقبت رد میشوم از لای در
بر لب من آیهی «انّا فتحنا» مانده است
#عاطفه_جوشقانیان
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
چند نکته درباره کانال آفتابگردانها:
۱. کانال آفتابگردانها به ارائه اشعار و آثار و اخبار آفتابگردانها (اعضای ادوار مختلف دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب) اختصاص دارد.
۲. گروه داوری اشعار کانال آفتابگردانها متشکل از جمعی از آفتابگردانهای ادوار مختلف است که برای دورههای سهماهه انتخاب میشوند و در هر دوره تعدادی از این اعضا تغییر میکنند.
۳. آفتابگردانهایی که برای حضور در گروه داوری کانال تمایل و فرصت کافی دارند به نشانی زیر پیام بفرستند.
@office4poem
۴. آفتابگردانهای ادوار مختلف میتوانند بهترین شعرهای خود و دیگر آفتابگردانها را نیز از طریق همین نشانی برای ما بفرستند.
@office4poem
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
نوزدهمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود.
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
نوزدهمین «ماهشعر آفتابگردانها» برگزار میشود. #ما_همه_آفتابگردانیم @Aftab_gardan_ha
نوزدهمین جلسه از سلسله نشستهای ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماهشعر، به مناسبت دهسالگی شهرستان ادب، با اجرای #میلاد_عرفانپور، برگزار میشود.
مهمان ویژه نوزدهمین جلسه:
#علیمحمد_مودب
همراه با شعرخوانی#آفتابگردانهای_ادوار_مختلف
زمان: دوشنبه ۱۰ خرداد ماه ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۰۰
به صورت زنده به نشانی اینستاگرامی
@milad.erfanpour
@aftab_gardan_haa
#همه_آفتابگردانها_دعوتند
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
به #امام_خمینی
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمیدونست خاک تشنه میشه
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب، نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو میگفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره
تو از نسل حسینی، راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سربازِ تو گهوارهای که
خودت گفتی بهم امیدواری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم
رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی
هنوزم کوچهی قاضی به یادت
پر از حسرت، پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمهشبها
به یاد پونزده خرداد خونده
#سمانه_خلفزاده
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #حاشا سروده #رضا_یزدانی نشر #شهرستان_ادب #دوره_دوم_آفتابگردان
به #امام_خمینی
کفبین نبود اما
آینده را شبیه کف دست میشناخت
پیری ندیدهایم
آنسان زمانشناس که او بود
با اینکه در نظر
مشغول درس و بحث و سؤالات خویش بود
اما هزار سال
از مردم زمانهی خود پیش بود
ما فکر کرده بودیم
آمیزهی کنایه و شعر و اشارهاند
هربار گفته بود:
سربازهای من
در گاهوارهاند
#رضا_یزدانی
#دوره_دوم_آفتابگردانها
از مجموعه شعر #حاشا
نشر #شهرستان_ادب
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
خط به خطّ صفحهی پیشانیات اشراقی است
صبح صادق در همین تصویر معنا میشود
فیلسوفان را اشارات تو عاشق میکند
آرزومند شفایت ابن سینا میشود
مست از یاقوت سرشار کلامت میشویم
با جواهرهای نابت فقه پویا میشود
از حدیثت عالمان اعجاز را آموختند
هر که یک دم با تو بنشیند مسیحا میشود
احسنالصدق است هر بیتی که در وصف شماست
شعرهای صادقانه بهترینها میشود
#محمدمهدی_خانمحمدی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha
تو نیستی؟ یا این که کمسویند چشمانم؟
دنبال تو این سو و آن سویند چشمانم
با دانههای اشک، شبهایی که دلتنگم
نام تو را تسبیح میگویند چشمانم
سهم دو چشمم از نبود تو مساوی بود
دو کفّهی خیس ترازویند چشمانم
کوری برایم بهتر از دوریست، باور کن!
غیر از تو را هرگز نمیجویند چشمانم
معذورم از این سر به زیریهای ناهنگام
در پیشگاهت سخت کمرویند چشمانم
دیگر نمیآید کسی جز تو به چشم من
دیریست سیر از چشم و ابرویند چشمانم
#رحیم_کریمی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانيم
@Aftab_gardan_ha