خدا کند که دلم پای عهد خویش بماند
از او همیشه بگوید، از او همیشه بخواند
سپردهام به دل خود که جای غیر نباشد
خدا کند بپذیرد، خدا کند بتواند
به سوی پنجرهای میروم که باد سحرگاه
غبار غصه و غم را ز شانهام بتکاند
نسیم رقصکنانی رسیده از طرف او
خدا کند که سلام مرا به او برساند
خدا کند که بیاید پر از شکوه و شکوفه
و طعم صلح و صفا را به عالمی بچشاند
کجاست خانهی محبوب من؟ برای دل من
چه غم فراتر از این که نشان دوست نداند؟
#فاطمه_معصومه_شریف
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
چند وقت میشود
حرف تازهای نگفتهام به هیچ کس
واژه واژه، خط به خط
منتظر نشستهام
کنج یک قفس
چند وقت میشود نیامدی به خانهام
من همان رفیق روزهای دور
در کتابخانهام
باز هم به دیدنم بیا که با نگاه تو
غرق خنده میشوم
با دو بال کاغذی
پرنده میشوم
#سیده_حدیثه_هاشمی
#دوره_پنجم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
شعرخوانی #مینا_شیرخان شاعر عضو #دوره_پنجم_آفتابگردانها به مناسبت سالروز ورود حضرت معصومه (س) به قم را در آپارات آفتابگردانها تماشا کنید.
https://www.aparat.com/v/tHPb6
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
پرسیدم از پاییز:
《دل کندن آیا هست کار سخت و دشواری؟》
برگ از درخت افتاد
گفت: 《آری》
#سیده_سارا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
داخل کوچه راه میرفتم
کوچهای با دلی پر از فریاد
کوچهای که قدم قدم با آه
خبر از خاطرات خود میداد
پشت بنبست کوچهمان مردی
باغ زیبا و باصفایی داشت
باغ در خانهها قدم میزد
با نسیمش برو بیایی داشت
زندگی در حیاط ما میزیست
با درختان تاک و توت و انار
حوض و ماهی گلی، کبوتر و مرغ
با گلستانی از تبار بهار
با دوچرخهسواری و تیله
با شنا توی حوض و گل کوچک
کودکیهایمان ورق میخورد
با مجلات رشد یا پوپک
زندگی مشکلات خود را داشت
همه جویای حال هم بودند
هیچکس از نفس نمیافتاد
چون که همواره بال هم بودند
درد دل را برای همسایه
که غریبه نبود میبردند
جای غم در حیاط خانه ما
مینشستند توت میخوردند
مرد بقال کوچه با نسیه
نقد میکرد مهربانی را
پدرم در کلاس قرآنش
یاد میداد جاودانی را
زندگی میگذشت مثل قطار
که سر کوچه رفت و آمد داشت
یاد دارم که ذوق میکردیم
لحظاتی که بوق ممتد داشت
تا رسیدم به خانه فهمیدم
خاطراتم... گذشت، ویران شد
هر کسی رفته توی لاک خودش
باغ هم کوچه شد، خیابان شد
کاش میشد دوباره میدیدم
زندگی با طراوت و زیباست
کوچهی ما هنوز بنبست است
دل ما هم به وسعت دریاست
#محمدحسین_فیض_اخلاقی
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
تاریکی شبهای بیرویا به هم ریخت
عشق آمد و دیدم که یک دنیا به هم ریخت
امروز و فردا کردن دل، بیدلیل است
ترتیب تقویم من از حالا به هم ریخت
امواج، از دریا به ساحل میرسیدند
این قاعده معکوس شد، دریا به هم ریخت
از دست تو ای عشق! ای اهل هیاهو!
آخر سکوت سربهزیر ما به هم ریخت
با من بیا پرواز کن تا قاف این عشق
هرچند کوه از دیدنت، زیبا! به هم ریخت
#سپیده_ترابی_فر
#دوره_سوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یک لحظه نگاه، کار دستم داده
تغییری در هرآنچه هستم داده
گفتم همهعمر دل نمیبازم، باز
دیدم چشمان تو شکستم داده
#رضا_ابوذری
#دوره_دوم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
یک
روز آمده است و همچنان بیخبریم
از بارش نور در جهان بیخبریم
ما مردمِ سر به زیرِ خاکی هستیم
از حال و هوای آسمان بیخبریم
دو
این خانه پر از در است باید برویم
در مرگ شناور است باید برویم
کوتاهتر از همین رباعیست جهان
این مصرع آخر است باید برویم
#محمد_علی_درریز
#دوره_ششم_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
برای اندوه کارگران خوزستانی
یک
بیخوابی تا سحر چه میدانی چیست؟
شرم پدر از پسر چه میدانی چیست؟
یک عمر حقوق تو نجومی بودهست
تو غصهی کارگر چه میدانی چیست؟
دو
آرامش و آب و نانتان را بردهست
زالوصفتی که دل به حق نسپردهست
از سفرهی رانتخواریاش سیر نشد
این است اگر حقّ شما را خوردهست
#سید_علیرضا_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
آفتابگردانها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #خواب_نما سروده #امیر_مرادی نشر #شهرستان_ادب #دوره_اول_آفتابگر
یک
این گفت: عدمسازِ غمانگیزی بود
آن گفت: سبکتازِ ستمخیزی بود
پاییز گذشته بود و حیران بودم
جز جذبهی چشم تو مگر چیزی بود؟
دو
یا قاصدکی در تلهی پرچین است
یا با دل غنچه، عقدهای دیرین است
باران یعنی از تپش دلتنگی
در گوشهای از جهان، کسی غمگین است
سه
با هرچه بلاست روبهرو بعد از تو
سرگشتهی شهر، کو به کو، بعد از تو
من با غم بیکسی ولی میسازم
آه! این دل تنگ را بگو، بعد از تو
#امیر_مرادی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha
برای زندگی عاشقانهی من و تو
چه بوده غیر تو و من بهانهی من و تو؟
چنین که یکدل و یکرنگ، غرق ما شدنیم
کجاست مرز من و تو؟ نشانهی من و تو؟
چه بغضها که به این دو پناه آوردند
دو سرپناهِ صبورند شانهی من و تو
چه دردهای بزرگی خدا به ما بخشید
در آن گم است غم آب و دانهی من و تو
چه روضهها که در آن چشمِ خانه روشن شد
به اشک ریختنِ دانه دانهی من و تو
بهشت چیست جز آنجا که عطر او باشد؟
بهشت کوچک دنیاست خانهی من و تو
چه داده هدیه به ما لطف مادر و مولا؟
دو شاهبیت برای ترانهی من و تو
گل همیشهبهارم! دمی نیفتد کاش
به دست باد خزان آشیانهی من و تو
#سید_محمد_مهدی_شفیعی
#دوره_اول_آفتابگردانها
#ما_همه_آفتابگردانیم
@Aftab_gardan_ha