eitaa logo
عهد قلم
392 دنبال‌کننده
0 عکس
1 ویدیو
2 فایل
با افتخار یک طلبه و البته امیدوار به شهادت ✍ ان شاءالله خالصانه و متقن ؛ محلی برای تفکر ... * بنای زیاد نوشتن نیست! #عهد_قلم
مشاهده در ایتا
دانلود
برای سپاه مقتدر و «ارتش قهرمان» دعا کنیم. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
در ایام اربعین سید خدا و فرمانده قهرمان مقاومت، گالانت رفت تا هم او و هم دنیا بداند: "حزب‌الله زنده و روینده است." او رفت... اما حزب‌الله قهرمان هست. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
مکمّل اتفاق عجیب و مهم در غرب آسیا یعنی خلعِ سرعت‌گیرِ نخست‌وزیر، اتفاق مهم دیگری در غرب آتلانتیک است که منتظر آن هستیم. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
با اتفاق رُخ داده در غرب آتلانتیک، فروپاشیِ نظم آمریکایی، زودتر از آنچه تصور میشود تسریع پیدا میکند. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
* استاد داستان دوم/ دانشجو: گمان کنم سال ۸۰ بود؛ سال‌های اول کارشناسی در دانشگاه امیرکبیر. عضو بسیج دانشجویی بودم و در شوق و شور فعالیت‌های خالصانه دانشجویی. متأسفانه کامپیوتر اتاقمان به اینترنت وصل نبود. اتاق بسیج، کنار دانشکده فیزیک بود و همگی به این نتیجه رسیدیم تنها جایی که می‌شود از طریق آن برای گرفتن اینترنت اقدام کنیم، همان دانشکده فیزیک است. آن زمان، دکتر شهریاری مسئول سایت دانشکده فیزیک هم بود. من ایشان را نمی‌شناختم. به بچه‌ها گفتم: «خودم میرم و باهاشون صحبت میکنم.» اولین دیدارم با دکتر، از آن عصر پاییزی شروع شد. توی اتاقش نشسته و سخت مشغول کارهای خودش بود. در زدم؛ سرش را بالا آورد و با لبخند دعوتم کرد. سرش پایین بود و کاملا با توجه و دقت به حرفم گوش میکرد و لبخند میزد. حرف‌ها که تمام شد، شروع کرد به صحبت کردن. از زندگی آدم‌ها گفت و تأثیرشان بر مردم و دنیای اطرافشان؛ خیلی حرف‌ها زد که برایم جالب بود. یادم هست اسم چند انسان بزرگ از جمله آیت الله دستغیب را آورد که چقدر برای دنیای اطرافشان مفید بودند. بعد، از فعالیت‌هایمان در بسیج پرسید. حدود یک ساعتی توی اتاقشان بودم. در آخر هم با کمال رضایت گفت که برایمان یک پورت میگیرد و کارمان را راه می‌اندازد. پیش بچه‌ها که برگشتم، با هیجان از دکتر برایشان گفتم. ترم بعد هم بالاخره موفق شدم با او درس بردارم. و چه با اشتیاق سرکلاس حاضر میشدم. کلاس خشک الکترونیک، انگار در نظرمان ساده میشد. دکتر با یک آرامش خاص، مفاهیم را چنان منظم و طبقه‌بندی شده توضیح میداد که کامل در ذهنمان جا می‌افتاد. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
🌹 اسعدالله‌ایامکم سال‌ها و بلکه قرن‌ها باید فکر کرد تا شاید این جمله درک شود: {أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ} و البته بعد از تأمل، پاسخی جز عجز از فهم و درک این کلام نورانی و متعالی وجود ندارد. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
همیشه نباید تأسف خورد! گاهی باید تفکر کرد! شرمنده بی‌بی هستیم که نتوانستیم او را الگوی حقیقی، واقعی و همه جانبه خود قرار دهیم. امام سجاد {علیه‌السلام}: {إنَّ عَمَّتی زَینَبَ مَعَ تِلکَ المَصائبَ و المِحَنِ النّازِلَةِ بِها فی طَرِیقِنا إلَى الشّامِ ما تَرَکَتْ [تَهَجُّدَها] لِلَیلَةٍ} عمّه‌ام زینب، با وجود همه مصیبت‌ها و رنج‌هایى که در مسیرمان به سوى شام به او روى آورد، حتّى یک شب اقامه نمازشب را ترک نکرد. * بحار الأنوار، ج ۳۵، ص ۴۴۱   همیشه نباید تأسف خورد! گاهی باید تفکر کرد! تصمیم گرفت...! _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
تن اگر بیمار شد، بر سر میاریدم طبیب ای عزیزان کار تن سهل است، فکرِ دل کنید ______________________________ https://eitaa.com/Ahde_pen
نمیدانم فرصت و توفیقی خواهد شد که به صورت مفصل به بیانات نائب‌الامام در دیدار دست‌اندرکاران همایش بین‌المللی حضرت جعفربن‌ابی‌طالب {علیهما‌السلام} و دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری بپردازیم یا خیر؛ اما حداقل یک‌مرتبه آن را ببینید/ استماع کنید/ بخوانید. نکات مثل همیشه دقیق و حکیمانه... . بعید است از گذاشتن وقت در این زمینه پشیمان شویم!! * همایش بین‌المللی: (فیلم/صوت/متن) * دیدار خبرگان: (فیلم/صوت/متن) _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
✍ برخی همراهان محترم چند مرتبه نکته‌ای را متذکر شده‌اند و آن، ابهامِ برخی مطالب است. لازم به تذکر است همچنان که در قسمت توضیحات کانال آمده، اینجا موضعی برای «تفکر» است؛ ابهام در برخی مطالب تعمدی و به جهت تلاش برای و است. البته سعی شده/می‌شود با قرینه حالیه یا مقامیه کمی از ابهام متن کاسته شود. با تشکر از اهتمام همراهان محترم التماس دعای عاقبت‌بخیری
* استاد داستان سوم/ دانشجو: بعد از انتخابات سال ۸۸ بود. شرایط و اوضاع سیاسی دانشگاه و خوابگاه و كل شهر بهم ریخته بود. همه نگران بودیم... نزدیک امتحانات پایان ترم بود، ولی اصلا آرامش و شرایط امتحان دادن نداشتیم. خوابگاه امن نبود، همه نگران بودیم اتفاقی بیفتد. با هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم برویم با اساتید صحبت کنیم امتحانات را عقب بیندازند تا شرایط بهتر شود. دکتر ما را توی راهرو دید و دعوتمان کرد به اتاقش. آن وقت با خونسردی برایمان صحبت کرد و همه‌مان را به آرامش دعوت کرد. وقتی از دفترش بیرون آمدیم، حس خاصی داشتم. هم آرام‌تر شده بودم و هم به شدت عذاب وجدان داشتم، احساس میکردم خیلی بد و عصبی و هیجانی با دکتر حرف زدم، ولی ایشان اصلا آرامشش را از دست نداد و توانست ما را هم آرام کند. از خودم خیلی خجالت کشیدم. آن شب یک ایمیل برای دکتر فرستادم و به خاطر رفتار تندم، معذرت خواهی کردم. ولی ایشان هیچ وقت آن ایمیل و رفتارم را به رویش نیاورد. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
اتفاق امروز پاکستان، پرداخت بهای همکاری امنیتی با جمهوری اسلامی به ISI بود. و دشمن همین‌قدر خبیث است... . _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
* استاد داستان چهارم/ دانشجو: دکتر و همسرش، بچه‌ها را به ازدواج ترغیب می‌کردند. سال ۸۷ بود و نزدیک دفاع ارشدم. می‌خواستم ازدواج کنم. پیش دکتر رفتم و تصورم این بود که الان میپرسد: تو کار داری؟ خونه داری؟ ماشین داری؟ اگه نداری پس برای چی میخوای ازدواج کنی؟ ولی دکتر خیلی استقبال کرد. بعد هم تعریف کرد که خودش در دوران دانشجویی ازدواج کرده است. گفت: «طبیعیه که اولش مقداری سختی می‌بینی، ولی هر چیز که میخری برایت لذت بخشه. من اون موقع با سختی و رنج، یه کاسه بشقاب می‌خریدم، الان شدم استاد دانشگاه و خریدن برام کاری نداره، ولی چشمم که به اون بشقاب اول میفته، میگم چقدر سخت خریده بودم و با مشقت؛ و این خیلی لذت بخشه. برای شما هم همین طوره و تا زمان در رفاه رفتنتون، سخت پول درآوردن و چیزی خریدن، خیلی بهتون می‌چسبه.» تعریف کرد در خانه‌ای زیر شیروانی زندگی می‌کردند که سقفش آب می‌داده و کاسه زیرش می‌گذاشتند و قطرات آب تویش می‌چکیده و... با تدریس و کار دانشجویی زندگی را اداره می‌کردند. با دکتر که صحبت کردم رفتم و هفته بعدش با شیرینی برگشتم پیش او! بعد از آن روز، با خنده به همه می‌گفت: «این آقا اومد با من حرف زد. فرداش زن گرفت!» آخر انتخابم را کرده بودم و فقط می‌خواستم تأیید نهایی را از دکتر بگیرم. خب بعد از راهنمایی‌های دکتر هم بسم‌الله را گفتم و ازدواج کردم. من، هم کار دانشجویی می‌کردم و هم تدریس. بعد از دو سال به خوابگاه دانشجویی رفتیم. سخت بود، اما دکتر تشویقمان می‌کرد و می‌گفت: «سخته، ولی جا نزنید. بعدا خوب میشه.» همین طور هم شد. هم من و هم خانمم، هر کاری برای ازدواج کردیم، خودمان کردیم و روی پای خودمان بودیم. به هر ترتیبی بود، دوران سختی را کم کم پشت سر گذاشتیم. خیلی به یاد دکتر هستیم؛ خیلی. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
آن‌ها که مردم را نگران می‌کنند، حجتی دارند؟! حداقل سخنان دوره‌های قبل را هم ملاحظه کنید تا بگونه دیگر قضاوت نمایید... . _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
* استاد داستان پنجم/ همکار: چیزی که همیشه به آن غبطه می‌خوردم، رسیدگی دکتر به پدر و مادرش بود. درسش را در خارج ادامه نداده بود و یکی از دلایلش، رسیدگی به پدر و مادرش بود؛ مادری که دکتر تسلیمش بود. کمتر آدم تحصیل کرده‌ای را داریم که اینگونه باشد. دعای مادر، هنوز هم پشت سرش هست. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
◾️ ۲۱ آبان‌ماه، سالروز شهادت بزرگ‌مرد ایران، افتخار جهان اسلام، پدر موشکی ایران شهید حسن طهرانی‌مقدم * پیام تسلیت کم‌نظیر نائب‌الامام در پی شهادت آن مجاهد نستوه و همراهان عزیزش: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون حادثه‌ی خونین در یکی از مراکز پشتیبانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به شهادت جمعی از عناصر ممتاز آن سازمان و در پیشاپیش آنان سردار عالی‌قدر، دانشمند برجسته و پارسای بی‌ادعا، سردار حسن مقدم انجامید، واقعیتی تلخ و اندوهبار بود. آن جان‌برکفان نستوه با سینه‌ی گشاده و عزم راسخ همواره به پیشباز خطر شتافته و در دوران دفاع مقدس و پس از آن، هرگز احساس خستگی به خود راه ندادند. شهادت، بی‌شک برترین آرزوی آنان بود. لیکن فقدان مردان بزرگ در هر کشور و جامعه‌ئی برای آن مردم و آن کشور خسارت و تأسف‌بار است. ما همه در غم این عزیزان با خانواده‌های گرامی آنان شریک و همدردیم. خدا را شکر که محصول تلاشهای آنان هم‌اکنون در اختیار مردان جهاد است و تربیت شدگان آن مجموعه، از کفایت لازم برای ادامه‌ی آن خط نورانی برخوردارند. عزیزان من؛ امیدوار به تفضل بی‌انقطاع حضرت حق، و با استمداد از ارواح شهیدانتان، تلاش و همت را دو چندان کنید تا همه بیش از پیش بدانند که شهادت برای ما توفیق الهی و مایه‌ی برکت و عروج برتر است. تسلیت صمیمانه‌ی خود را به بازماندگان و دوستان و همکاران این شهدا تقدیم میدارم. سیدعلی خامنه‌ای ۲۵/آبان/۱۳۹۰ ______________________________ https://eitaa.com/Ahde_pen
۲۱ آبان‌ماه سالروز شهادت بزرگ‌مردی با آرزوهای دوربرد...؛ سردار عالی‌قدر، پدر موشکی ایران شهید حسن طهرانی‌مقدم. اگر تمایل دارید به نیت شادی روح مطهر شهید و قدردانیِ ناچیز از خدمات خالصانه او اقدامی انجام دهید، پیشنهاد میشود پیام بعد را به دوستان و بستگان خود هدیه بدهید! 👇👇 الگوهای برجسته خود را بشناسیم و معرفی کنیم‌...
💔 سالروز شهادت مردی با آرزوهای دوربرد 🚀 زندگی پر افتخار پدر موشکی ایران 1⃣ داستان اول 2⃣ داستان دوم 3⃣ داستان سوم 4⃣ داستان چهارم 5⃣ داستان پنجم 6⃣ داستان ششم 7⃣ داستان هفتم 8⃣ داستان هشتم 9⃣ داستان نهم 🔟 داستان دهم 1⃣1⃣ داستان یازدهم 2⃣1⃣ داستان دوازدهم 3⃣1⃣داستان سیزدهم 👈 نامه مهم حاج‌حسن به آقا: (اینجا) _______________________________ https://eitaa.com/Ahde_pen
اگر باند جنایتکار در لبنان پیروز شد، در سوریه هم پیروز خواهد شد. هیچ تردیدی نیست که گشودن جبهه جدید قطعا به ضرر او تمام‌ خواهد شد. او به راستی با حماقت خود، مرحله به مرحله پازل اشتباهاتش را تکمیل می‌کند. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
هر چقدر جبهه‌های بیشتر گشوده شود، در دام بیشتری می‌افتد؛ آبروی او و روایت‌سازی نادرست او در طول سالیان گذشته، مرحله به مرحله در حال تغییر و پاک شدن است. برای مثال: اتفاق چندی پیش در آمستردام بسی مهم بود؛ بیانگر آن بود که فارغ از تحولات میدان، پروژه ریزشِ انگاره مظلومیت یهود در نسل Z غربی به خوبی در حال پیش‌روی است. مطلب دقیق و قابل تأملی است که شاید در زمان دیگر، بیشتر نگاشته شود. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
* استاد داستان ششم/ دوست قدیمی: حواسش به همه چیز بود. یک‌بار پدرم در تهران بستری شد، سریع آمد عیادتش. یا مثلا به مادرم رسیدگی می‌کرد که هنوز هم به خوبی از مجید یاد می‌کند. نفوذش به دلیل ایمانش بود و مربوط به سن و دوره خاصی نبود. یک بار در دوران مجردی، مرا به زنجان برد. عین یک آدم پنجاه، شصت‌ساله، حواسش به همه چیز بود. یادم هست چندتا یادگاری و سوغات برای خانواده‌ام داد. مثلا چاقوی زنجان برای مادرم. در برهه‌ای هم که دور شده بودم و ارتباط سخت بود، نامه‌نگاری را شروع کرد و با نامه با هم ارتباط داشتیم. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
از بُعد روانیِ عملیات 8 ساعته بر CVN-72 نمی‌توان غفلت کرد. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
این نکته را قبلا هم دو مرتبه تأکید کردیم؛ باید بدانند: درگیری با کسانی که خنجر، جزئی از آداب و اعتقادات جدی آن‌هاست، بی‌هزینه نخواهد بود. _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen
یک‌بار برای همیشه... هم آن آقایی که برداشت نادرست از سخنان ولیّ داشت و قلوب مؤمنین را نگران کرد، اشتباه برداشت کرد و هم آقای دیگری که درباره کریمه بیت آقا خبر تولید کرد! اشتباه گفت. اشتباه گفت. اشتباه گفت. تمام! _________________________________ ✍ علی گلستانی https://eitaa.com/Ahde_pen