دل میشکند اما اجازه توقف نداریم.
او پیروز بود و پیروز ماند و پیروز رفت.
یاران او هم پیروزی نهایی را رقم خواهند زد.
* مردی با آروزهای دوربرد
داستان اول:
حسن مقدمِ توپخانه بود، قبل از اینکه بشود حسن مقدمِ موشکی! زمان توپخانه و حتی بعد از آن، یک جا بند نمیشد. تنها توی مسیرِ جبهه-تهران هم نبود؛ مجبور بود مأموریتهای مختلف برود. یک روز به مرکز آموزش توپخانهای که در اصفهان راه انداخته بودند، سر میزد و یک روز میرفت سرکشی گروههای توپخانه در غرب و یک روز جلسه فرماندهان سپاه در مشهد.
تنها داخل ایران هم نبود. همان موقعها مجبور شده بود همراه هیئت نظامی کشور به سوریه و لیبی برود. مقامات بالاتر رفته بودند پشت درهای بسته مذاکرات محرمانه انجام دهند و حسنآقا و سایرین رفته بودند از تسلیحات نظامی آن کشورها دیدن کنند. توجه حسنآقا بیش از همه چیز به موشکها جلب شده بود و همان موقع ایرانِ موشکی شده بود یکی از آرزوهای دوربردش.
البته اولش به «فراگ هفت» هم راضی بود. دقیق شده بود توی حرفهای مسئول توضیحات سلاحها و توی ذهنش خیلی از جزئیات را به خاطر سپرده بود تا اگر روزی به یکی از آنها برخورد، مقدماتی از آن توی ذهنش باشد. توی همان سفر محسن رفیقدوست، وزیر وقت سپاه توانسته بود با زبان بازی
زیاد و دادن وعده و وعید از قذافی قول موشک «اسکاد بی» بگیرد. اسکادها بردشان از فراگ بیشتر بود و فقط داشتنشان میتوانست معادله جنگ را به هم بزند. از آن سفر که برگشته بودند، رفیقدوست صدایش زده بود و مسئولیت تأسیس تیپ موشکی ایران را گذاشته بود روی دوش حسنآقا. از اتاق رفیقدوست در حالی بیرون آمده بود که دیگر حسن مقدمِ توپخانه نبود. حسن مقدمِ موشکی بود.
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
با چفیه و جلیقه و قرآن شهید شد
یعنی که در میانهی میدان شهید شد
بیچاره آن کسی که به پیمان وفا نکرد
خوشبخت آنکه بر سر پیمان شهید شد
تسبیح و عطر، قمقمهی آب پس کجاست؟
حدست درست، با لب عطشان شهید شد
چند اسکناس، پول زیادی نمیشود
اما کسی نگفت که ارزان شهید شد
آن کس که هم کتاب دعا هم تفنگ را
با هم به جبهه برد، مسلمان شهید شد
بیعشق و بیحماسه و بیشوق و بیامید
بیجنگ و بیمبارزه نتوان شهید شد
من بی حسین ماندم و بَل هُم أضَل شدم
او عاقبت بخیر شد، انسان شهید شد
* مهدی جهاندار
#غزه
#عهد_قلم
______________________________
https://eitaa.com/Ahde_pen
و اما مبارزه ما چگونه است؟!
شاید مالی باشد؟!
شاید آبرویی باشد؟!
شاید تبیینی باشد؟!
ووو...
بله!
بیعشق و بیحماسه و بیشوق و بیامید
بیجنگ و بیمبارزه نتوان شهید شد
وظیفه را تشخیص و بدان عمل کنیم...
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔹پیام رهبر انقلاب اسلامی در پی شهادت مجاهد قهرمان، فرمانده «یحیی السنوار»
📣 حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی خطاب به ملتهای مسلمان و جوانان غیور منطقه با تجلیل از مجاهد قهرمان، فرمانده «یحیی السنوار» تأکید کردند: جبهه مقاومت همانگونه که قبلاً با شهادت برجستگان خود از پیشروی باز نماند، با شهادت سنوار هم کمترین توقفی نخواهد داشت باذنالله. حماس زنده است و زنده خواهد ماند.
👇متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
🔹️بسم الله الرّحمن الرّحیم
✏️ ملّتهای مسلمان! جوانان غیور منطقه!
مجاهد قهرمان، فرمانده یحیی السّنوار، به یاران شهیدش پیوست.
✏️ او چهرهی درخشان مقاومت و مجاهدت بود؛ با عزم پولادین در برابر دشمن ظالم و متجاوز ایستاد؛ با تدبیر و شجاعت به او سیلی زد؛ ضربهی جبرانناپذیر هفتم اکتبر را در تاریخ این منطقه به یادگار گذاشت؛ و آنگاه با عزّت و سربلندی به معراج شهیدان پرواز کرد..
✏️ کسی چون او که عمری را به مبارزه با دشمن غاصب و ظالم گذرانده است، سرانجامی جز شهادت شایستهی او نیست. فقدان او برای جبههی مقاومت البتّه دردناک است، ولی این جبهه با شهادت برجستگانی چون شیخ احمد یاسین، فتحی شقاقی، رنتیسی و اسماعیل هنیّه از پیشروی باز نماند، و با شهادت سنوار هم کمترین توقّفی نخواهد داشت؛ باذن الله. حماس زنده است و زنده خواهد ماند.
✏️ ما چون همیشه، در کنار مجاهدان و مبارزان بااخلاص خواهیم ماند؛ بتوفیق من الله و عونه.
✏️ اینجانب شهادت برادرمان یحیی السّنوار را به خاندانش، به همرزمانش، و به همهی دلبستگان جهاد فیسبیلالله تبریک، و فقدانش را تسلیت میگویم.
✏️ والسّلام علی عباد الله الصّالحین
✍ سیّدعلی خامنهای؛ ۱۴۰۳/۷/۲۸
khl.ink/f/57913
مدتهاست که دیگر هیچ کجا جای امن ندارند، ولی باید سطح آن را بدانند... .
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
"سیّد مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند."
فارغ از هر نتیجه، رسیدن و اصابت پهپاد حزبالله یعنی: حزبالله زنده است و زنده خواهد ماند.
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
از بُعد "هوشمند" در صادق ۲ به آسانی عبور نکنید. ضربهای که به آسانی ترمیم نمیشود.
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
* مردی با آرزوهای دوربرد
داستان دوم:
موشک داشتن که دردی را دوا نمیکند! تا بلد نباشی چطور آتشش کنی و بفرستی و بنشیند روی نقطهای که میخواهی، فایدهای ندارد. موشکهایی که سپاه به زور و با پیگیریهای فراوان از قذافی گرفته بود، خودشان خدمه پروازی داشتند؛ یعنی تیمی از متخصصان موشکی هم برای پرتاب موشک از لیبی آمده بودند. غافل از اینکه تا اولین محموله موشکی از لیبی برسد، حسن مقدم سیزده نفر از بچههای توپخانه را دستچین کرده و همراه خودش برده بود سوریه. توی سه ماه یک دوره فشرده طاقت فرسای موشکی دیده بودند و برگشته بودند. درسی را که سی نفر توی یک سال باید میگرفتند، سیزده نفره توی سه ماه یاد گرفته بودند. هر کدام جای دو نفر کلاس رفته بود و مطلب گرفته بود. با این حال همهاش تئوری بود و آنجا اجازه دست زدن به هیچ چیز و حتی عکس برداری از موشکها را نداشتند.
همین شد که با درایت حسنآقا، هر کدام به اسم نیروی ساده، رفتند وردست لیبیاییها و شدند کمک خدمه آن قسمتی که تخصصش را خوانده بودند. توی همان ۱۰ پرتاب اولیه که از اواخر بهمن ۱۳۶۳ تا اواخر فروردین ۱۳۶۴ صورت گرفت و جاهای مهمی مثل پالایشگاه کرکوک و بانک رافدین بغداد و ترمینال سربازان خارجی و... را هدف گرفت، فوتوفن کار دستشان آمد و قلقهایش را هم یاد گرفتند. دیگر میتوانستند به تنهایی موشک هوا کنند؛ ولی هیچ کس فکر نمیکرد بتوانند دهها خرابکاری عامدانه و ماهرانه در مورد موشکها را توی مدت کوتاهی برطرف کنند؛ شاهکاری که لیبیاییها سال ۱۳۶۵ توی خودِ موشکها و همه تجهیزات جانبیاش ایجاد کرده بودند و رفته بودند.
بعد از اینکه استفاده از موشک موازنه جنگ و تصورات غربیها را به هم ریخت، دشمن به قذافی فشار آورد و او هم خدمهٔ پروازیاش را احضار کرد. به عراق و شرکای غربی هم اطمینان داد که ایران هرگز به تنهایی قادر به استفاده از هیچ موشکی نخواهد بود. از تیم متخصصش خواسته بود موشکهای مانده را غیر عملیاتی کنند و برگردند. آنها هم کم نگذاشته و حتی قطعههای کلیدی را با خودشان برده بودند. حاج حسن گفته بود: «باید دستمون رو روی زانوی خودمون بذاریم.» توی هفده روز دهها خرابکاری پیچیده را کشف و برای حل کردنش تلاش کرده بودند.
ساعت ۶:۲۰ بامداد روز ۲۱ دی ۱۳۶۵ که یک موشک اسکاد بی به مقر فرماندهی نیروی هوایی عراق در شهر بغداد اصابت کرد، لحظه عجیبی برای سرنوشت جنگ بود. حتی خود مقامات ایرانی هم باور نمیکردند بچههای ایرانی بتوانند
نواقص را برطرف کنند و پرتاب موفقی رقم بزنند. برای همین قبل از ساعت ۱۰ صبح که رادیو عراق خبر انفجار را داد، هیچ رسانهای در ایران چنین خبری را پخش نکرده بود که ایران به تنهایی موشک هوا کرده بود.
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
{وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ}
آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد
در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را...
#اخلاق
#عهد_قلم
_______________________________
https://eitaa.com/Ahde_pen
* مردی با آرزوهای دوربرد
داستان سوم:
موشک هوا کردن برای مردی که برد آرزوهایش از موشکهایش بلندتر بود، آخر راه نبود. ایرانِ موشکی توی ذهن حاجحسن، خودش میتوانست موشک بسازد. برای همین، بعد از همان اولین محمولههایی که به دست ایران رسید و کشور روی تکتکشان برای عوض کردن سرنوشت جنگ حساب میکرد، رفته بود پیش رفیقدوست و خواسته بود دو موشک از آن چند تا را نگه دارند برای مهندسی معکوس و تا نگفته بود که اگر شهید شد، آن دنیا شفاعتش را میکند، نتوانسته بود اجازه را بگیرد.
کم کردن دو موشک از آن تعداد ناچیز، آن هم در اوج نیاز کشور تصمیم سختی بود. ولی حاجحسن گرفته بودش. تنها یک تصمیم نبود که چیزی گفته باشد و تمام. چیزی گفته بود و پایش ایستاده بود. حتی به ایستادن هم قناعت نکرده بود. رفته بود دنبالش آدمهایی از اهالی صنعت پیدا کرده بود و موشک و اطلاعاتش را گذاشته بود کف دستشان. بعد از آن هم دستشان را گرفته بود و سال به سال پا به پایشان آمده بود؛ ایده داده بود، نیازهای جدید را برایشان مشخص کرده بود؛ ایرادهایشان را برطرف کرده بود، پروژه بسته بود. در واقع حاجحسن شده بود کاتالیزور. با همان سواد مدرسهای هم
معلوم است که کاتالیزور باعث سریعتر شدن یک واکنش میشود و حاجحسن به تنهایی تمام واکنشهای مربوط به موشکی را سرعت میداد. واکنشهایی که محصولش ایران موشکی بود. تکهزمینی اسلامی که میتوانست خواب ابرقدرتهای ضداسلامی را آشفته کند.
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
توصیه حضرت آیت الله جاودان {حفظهالله}؛
برای دفع شر دشمنان بسیار و با توجه بخوانید:
اللَّهُمَّ إِنَّا نَدْرَأُ بِکَ فِی نُحُورِهِم وَ نَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِم
{وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ}
تا ز آتش عناد تو گرمست دیگِ جَهل
هرگز خِرد به خوان تو مهمان نمیشود
#اخلاق
#عهد_قلم
_______________________________
https://eitaa.com/Ahde_pen
* مردی با آرزوهای دوربرد
داستان چهارم:
هدفش موفقیت خودش و تشکیلاتش نبود، حتی هدفش سربلندی سپاه و نیروهای مسلح و ایران و خاورمیانه قدرتمند هم نبود. صاف و پوست کنده، میخواست اسلام ابرقدرت شود. میخواست دشمنان قسم خورده اسلام جرئت نکنند به مسلمانان نگاه چپ بیندازند. میخواست اسرائیل نابود شود و سرزمینهای اشغالی طعم آزادی را بچشند. آن وقت، این هدفها را مثل چیزهای لوکس و کم مصرف نگذاشته بود توی بوفه که هر از چند گاه نگاهشان کند و انگیزه بگیرد. اینها را آورده بود توی مکالمات روزمره خودش و نیروهایش. در دسترستر و کاربردیتر از چیزی که کسی بتواند فکرش را بکند. آنقدر نزدیک که با نیم ساعت صحبت با هرکسی در هر موضوع بیربطی میتوانست برسد به این اهداف و ایدههایش برای عملی کردنشان.
وقتی از این چیزها حرف میزد، لحنش حماسی میشد و برق چشمهایش آدم را میگرفت. طوری که مخاطبش هر که بود، سر ذوق میآمد و با علاقه تأییدش میکرد.
میگفت: یه روز اگه احساس کنم اینجا زیاد مفید نیستم، ول میکنم و میرم لبنان عین یه سرباز ساده میجنگم هیچ تعارفی هم توی لحن کلامش نبود. حرف کسی بود که
اسرائیل را مغرورترین و پلیدترین دشمن اسلام میدانست و توی خیلی از جلسهها میگفت: باید کاری کنیم اسرائیل با شنیدن اسم شیعه به خودش بلرزد.
شاید آن جمله معروف حاجحسن که چند ماه مانده به شهادتش توی جلسهای خطاب به بچههایش گفته بود، برای ما مردم عادی عجیب باشد، آن قدر که دیوار نوشتهاش کنیم و بشود زینت اتوبانها و نمایشگاهها و جشنوارههایمان ولی برای آنهایی که آن روز توی جلسه بودند و حاجی را میشناختند، حرف عجیبی نیامده بود، وقتی که حاجحسن دستش را مشت کرده بود و گفته بود: { من اگر مردم هم روی قبرم بنویسید: اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند.}
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
چند سؤال مهم:
چرا "عقلانیت انقلابی" مظلوم است؟!
چرا "منظومه فکری" نائبالامام غریب است؟!
چرا تحلیلگرانِ همه چیز فهم، اشتباه میفهمند؟!
چه ارتباطی میان مورد اول و دوم و سوم است؟!
#ولایت
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
عبارتی قابل توجه در کتب فقهی ما مطرح است که خصوصا در این زمان بیشتر قابل تأمل است:
{معونة الظالمین فی ظلمهم حرام بالادلّة الاربعة و هو من الکبائر}
باید مراقب بود!
هر گونه اعانت بر ظالم در همراهی، تأیید و تحسین ظلم او معصیتی کبیره و عقوبتی بس دردناک دارد؛ از هر شخص که میخواهد باشد، از هر طریقی که باشد، با هر روشی که باشد.
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
در جنگ روایتها باید روایت صحیح را ارائه کرد.
باید با "عقلانیت انقلابی" منطق نورانی دین و انقلاب اسلامی را تبیین کرد. باید به آنها که نمیدانند یا فراموش کردهاند دروغهای متعدد چندین ساله را بر ملا کرد.
از دروغ ملت بودن باند جنایتکار تا دروغ هلوکاست. از ماهیت واقعی کمپ دیوید 1978 تا اسلو 1993. و دهها و صدها مسأله دیگر که با روایت نادرست به اذهان جامعه وارد کردهاند. در جنگ روایتها همه وظیفه داریم. همه!
فکر کنیم!
وظیفه خود را تشخیص بدهیم!
تا پای جان عمل کنیم... .
#غزه
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
* مردی با آرزوهای دوربرد
داستان پنجم:
فقط شش ماه مانده بود به رژه ۳۱ شهریور. حاجی بیمقدمه وسط جلسه رو کرده بود به بچهها و گفته بود: «چه معنی داره ما هر سال تو رژه فقط دو تا سکوی موشکی میبریم؟» همه به همدیگر نگاه کرده بودند. «اون وقت دشمن فکر میکنه ما تو كل يه سال فقط همین دو سکو رو میتونیم بسازیم!» خب مگر غیر از این بود؟ سرعت ساخت موشک توی صنعت فقط همین قدر بود. سالی دو سکو.
رفته بود صنعت و ازشان خواسته بود تا شش ماه آینده تعداد بیشتری سکو بسازند. قبول نکرده بودند. ظرفیتش را نداشتند. اصرار کرده بود. «اگر خیلی اصرار دارید میتونید از سوپر بغلی تهیه کنید!» یک جورهایی راست میگفتند. سکوی موشکی آبنبات چوبی نبود که بشود توی هر مغازهای پیدایش کرد. هر کسی نمیتوانست آن را بسازد. توی جلسهٔ بعدی از بچههایش قول گرفته بود که امسال توی رژهٔ ۳۱ شهریور دشمن را از رو ببرند. دستهایشان را داده بودند به هم. به حضرت زهرا توسل کرده بودند و ثواب کارشان را پیشاپیش هدیه کرده بودند به روح حضرتش.
فرایند پیچیدهای بود. باید دستتنها و بیسروصدا سکوی موشکی میساختند، طوری که کسی متوجه نشود. حاجحسن فهمیده بود اطلاعات از جایی نشتی دارد و دشمن خیالش جمع است که از تمام فعالیتهای ساخت موشک در ایران خبر دارد. برای همین هم خودش دست به کار شده بود. همیشه همینطور بود. منتظر هیچکس نمیماند؛ مثل اوایل جنگ: آن وقتها که فرمانده توپخانه بود و احساس نیاز شدید به سلاحهای سنگین داشتند، ولی ایران نمیتوانست آنها را از خارج بخرد، اولش یک گروه تحقیقاتی گذاشته بود که ببینند امکان ساخت کدام سلاح را با امکانات ایرانِ توی تحریم دارند. رسیده بودند به کاتیوشا.
خودش رفته بود پیش شیخ حسین انصاریان و او هم مقدار قابلتوجهی کمک به جبهه از هیئتشان جمع کرده بود و به حاجحسن داده بود. همان پول شده بود بودجۀ ساخت کاتیوشا. چند تا بچه خبره و فنی هم پیدا کرده بود که بشوند همکارش. پیچیدگیها و قلقهای کار را خودشان پیدا کرده بودند و ماشینآلات ساختش را خودشان طراحی و سرهم کرده بودند. یکساله از صفر تا صد کار را تمام کرده و خط تولید سلاح را تحویل سپاه داده بود. یا مثل بعدها که دیده بود همهٔ توان مجموعه رفته روی خودِ موشک و کسی به فکر تجهیزات جانبیاش نیست، همزمان با کار عملیاتی، شده بود مسئول تجهیزات زمینی موشکی. جایگاهی که چند درجه از جایگاه فرماندهی موشکی پایینتر بود.
روز ۳۱ شهریور آن سال که برای اولین بار، ایران شش سکوی موشکی برده بود توی رژه، دهان وابستگان نظامی کشورهای خارجی باز مانده بود. خیلیهایشان از تعجب روی پا ایستاده بودند و گردن گرفته بودند که سکوهای جدید را بهتر ببینند. این تازه اول ماجرا بود. در سرتاسر دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی کرده است. همه محاسبات و برنامه ریزیهایشان هم دچار تزلزل شد. نه به خاطر چند سکوی اضافی. به خاطر اینکه فهمیدند ایران لایه های پنهانی خاصی با توانایی تولید تکنولوژیهای پیچیده دارد که آنها از آن بیخبرند.
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
اگر خسته شدیم؛
اگر خواستیم تنبلی کنیم؛
اگر از کثرت دشمنان اذیت شدیم؛
اگر اهمیت انقلاب یادمان رفت؛
و صدها اگر دیگر...
این سخنان شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی {رحمةاللهعلیه} را آرام و با دقت بخوانیم تا بدانیم چهقدر ما مسئولیتداریم و چه کارهای بزرگی کرده و باید بکنیم...
آرام و با تأمل بخوانید:
«جنبش و پیروزی کنونی ایران پدیدهای کمنظیر و کمسابقه است و آن را با هیچ یک از مبارزات گذشته این ملت نمیتوان مقایسه کرد. واقعه عظیمی است که در قالب تحلیلهای فلسفی و سیاسی رایج پیش ساخته نمیگنجد. در این همه، جای تردید نیست؛ لیکن به همین نسبت، به هدر رفتن دستاوردهای آن نیز خسارت آمیزتر و کمرشکنتر خواهد بود. این دغدغه
باید ما را به کار و تلاشی پیگیر و سکونناپذیر دعوت کند و از هر آسایش غفلتآمیزی مانع گردد. سرنوشت ما، سرنوشت همه ملتهای مستضعف این منطقه از جهان را رقم خواهد زد.
ما اکنون در برابر همهٔ این ملتها ملتزم و مکلفیم. اگر ضد انقلاب بتواند دستاوردی را که با تلاش و جهادی توانفرسا به دست آوردهایم، ضایع کند و اگر توطئهها بتوانند پایگاههای گشوده شده را از دست ملت بازستانند، تنها ما نیستیم که در آتش غفلت و شکست خود خواهیم سوخت.»
و حالا این جملات حکیمانه نائبالامام را با دقت نوشجان کنید!:
(بروید سراغ کارهای نشدنی، تا بشود. تصمیم بگیرید بر برداشتن کارهای سنگین، تا بردارید. «و لا یخشون احدا الّا الله». خب، زحمتهایش چی؟ رنجهایش چی؟ محرومیتهایش چی؟ جوابش این است که: «و کفی بالله حسیبا»؛ خدا را فراموش نکن، خدا حسابت را دارد. در میزان الهی، رنج تو، محرومیت تو، کفّ نفس تو، حرصی که خوردی، زحمتی که کشیدی، کاری که کردی، خون دلی که خوردی، دندانی که روی جگر گذاشتی، اینها هیچ وقت فراموش نمیشود؛ «و کفی بالله حسیبا»)
#ولایت
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen
دنیا به اهلِ خویش ترحّم نمیکند
آتش امان نمیدهد آتشپرست را
#اخلاق
#عهد_قلم
______________________________
https://eitaa.com/Ahde_pen
* مردی با آرزوهای دوربرد
داستان ششم:
بس که زمان جنگ توی دوربین نگاه کرده بود، افق دیدش شبیه دوربین شده بود انگار. همیشه از بقیه چند سالی جلوتر را میدید. توی مراسمهای رونمایی از موشکی که خودش به صنعت سفارش داده بود، میرفت و هنوز عرقشان خشک نشده پلهٔ بعدی را نشانشان میداد: «این که به درد نمیخوره! شما اگر بتونید موشکی بسازید که بردش بالاتر باشه و هدف گیریش دقیقتر و این مشخصات رو هم داشته باشه، من قول میدم این تعداد ازتون بخرم.» و دوباره میفرستادشان دنبال بهتر کردن و تحقیق و خودش هم میشد دلسوز پروژه.
بارها میرفت و سر میزد و نظر تخصصی میداد؛ آن هم از روی جدیدترین دانش روز. اشکالهای ریزی را که به چشم کسی نمیآمد، سریع متوجه میشد و همیشه راهحلهای پیشنهادیاش گرهگشای مسئلههای پیچ خورده میشد. استادان هوافضای بهترین دانشگاههای ایران التماسش میکردند که برود و دو ساعت اشکالات دانشجوهای دکتریشان را جواب بدهد. آخر آقا که از روی هوا حرف نمیزند. دانشمند برجستهای بود حاجحسن.
#پدر_موشکی_ایران
#عهد_قلم
_________________________________
✍ علی گلستانی
https://eitaa.com/Ahde_pen