🥀🇮🇷🕊🌹🕊🇮🇷🥀
#خاطرات_شهدا
همراه با
#هادی_دلها
#شهید_والامقام
#ابراهیم_هادی
با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم که ابراهیم را برای عزیمت بسوی جبهه به ترمینال غرب برسانیم.
در راه یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد و خانمی که کنار راننده نشسته بود و حجاب درستی نداشت، نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد.
ابراهیم گفت: "سریع برو دنبالش" و من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل ، با خودم گفتم: "این دفعه دیگه یه دعوای حسابی رو میبینم" اتومبیل کنار خیابان ایستاد. ماهم کنار درب راننده ایستادیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم اما او همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد.
راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش رو دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی نداشت. بعد از جواب سلام به ابراهیم گفت: "چی شده آقا؟"
ابراهیم گفت: "من خیلی معذرت میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. میخوام بدونم که..."
راننده که توقع چنین برخورد خوبی رو نداشت. حرف ابراهیم رو قطع کرد و گفت: "خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد"
ابراهیم گفت: "نه آقا اینطوری صحبت نکن. من فقط میخوام بدونم حقی از ایشون گردن بنده است، یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردن!".
راننده که فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم پیاده شد . صورت ابراهیم رو بوسید و گفت: "نه دوست عزیز شما هیچ خطائی نکردی ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمندهایم" و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم آن هم در آن مقطع زمانی خیلی برای ما عجیب بود ولی با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به دوستان نشان میداد.
🌹 #سالروز_شهادت_شهید_ابراهیم_هادی گرامی باد🕊
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@AhkamStekhare
#خنـــــد😂
پیک واسم پیتزا آورد دیدم عه یارو قبلا معلمم بوده، گفتم چی شد به این روز افتادی؟!
گفت: دلیلش بی کفایتی مجریان، و دخالت عوامل بیگانست.. 😂😂
بعدا فهمیدم مشکل اخلاقی داشته😐😁
(خواننده گرامی: این فقط یک مثال است و توهینی به شغل شریف و جایگاه با ارزش معلمی نمی باشد)
#لبخنـــــد😌
مردم کشور ما واقعا ماهن اما گاهی آدما از روی نا آگاهی هر اتفاقی براشون میفته زود فحش به نظام میدن. مثلا تو چاله میفته فحش میده یا انتن گوشیش خرابه فحش میده. هم وطن من، ما که مملکت معصوم نیستیم. درسته گرونی هست. اما برخی فقط قیمت ثابت کبریت یا خودکار زمان شاه رو دلیل صدق ادعاشون برا تورم می دونن! این یک طرفه به قاضی رفتنه. ایا میدونستین طبق گفته ها و اسناد خود درباریان، زمان محمد رضا شاه تورم ۳۰۰درصد بوده!!! و خیلی اقلام مثل لوزام ساخت و ساز یا گوشت و..در طول یک سال سه برابر شدن!
روز۱۹ بهمن رهبرمون تو صحبتهاشون تٵکید کردن برجهادتبیین. و در صحبتهای قبلشون هم فرمودن بدترین اتفاق اینھ که دستاوردها رو نادیده بگیریم...
ایران ما الان در خیلی جاها برترینهای جهانه در حالی که اون موقع مردم عزیزما فقط تحقیر میشدن! درسته شرایط سخته. اما منصف باشیم و اگر ضعفها رو می بینیم نقاط قوت رو هم ببینیم.
@AhkamStekhare
11.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📢 پیشنهاد دانلود
✅*واکاوی فقهی ترزیق واکس، فصد، و معالجات مشاب*👆👆
👈حتما ببینید
@AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ویژه سالگرد شهید ابراهیم هادی
📹 ببینید | رهبرانقلاب: تا مدتی دلم نمیآمدم کتاب "ابراهیم هادی" را از روی میز کنار بگذارم
🌟 جاذبهی شخصیت ابراهیمهادی انسان را میخکوب میکند
@AhkamStekhare
■□○●■□●○■□●○■□●○■□●○
✔️پاداش تحمل مشکلات در زمان غیبت
💭رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش فرمودند :
⏳زمانی فرا رسد که برای هر یک از آنها( مومنان دوران غیبت ) پاداش پنجاه نفر از شما خواهد بود.
‼️اصحاب باتعجب گفتند :
ای پیامبر ما!
ما در بدر و احد و حنین با شما بودیم و آیات قرآن در مورد ما نازل شد!
💭حضرت فرمودند :
شما تاب و توان مشکلاتی که آنها تحمل میکنند و صبر و بردباری آنها را ندارید.
📓غیبت شیخ طوسی ص ۱۶۶
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر
...........................................
🌺🌿
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
بسم رب العشق #قسمت_شصت_وپنجم_وشصت_وششم - 😍 #علمدار عشق😍# تو راهرو داشتم کفشام میپوشدم + زهراجان
بسم رب العشق
#قسمت_شصت_وهفتم -
😍 #علمدار عشق 😍#
#راوی نرگس سادات#
با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم
یه ربع مونده به اذان صبح
از خوابی که دیده بودم
استرس داشتم
رفتم سمت مرتضی منتظر موندم
سجده آخر نمازش بره
- 😭😭😭😭مرتضی
+ جانم چرا گریه میکنی خانمم
- ببخشید منو
خیلی بد رفتار کردم
+ نه جانم
من بهت حق میدم
سرم کشید تو آغوشش
+ چی شده ساداتم
چرا بهم ریختی
- مرتضی 😭😭😭
یه خواب دیدم
+ چه خوابی
- خواب دیدم
تو یه صف طولانی وایستادم
نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود
یه آقای خیلی نورانی نشسته بود
پرونده ها نگاه میکرد
بعدش امضا میزد
اما من نه تنها به آقا نزدیک نمیشدم
بلکه هی دور میشدم
یهو یه نفر گفت
خانم حضرت زینب داره با یارانش میاد
مرتضی😭😭😭
توام تو جمع یاران خانم بودی
اما
یه دستت نبود
اومدی سمتم گفتی
صبرکن میرسی اول صف
بعدش رفتی
اما اون آقای نورانی انگار ازمن ناراحت بود
+ ان شاالله خیره
فردا صبح برو پیش استاد احدی
تعبیر خوابت بپرس
- حتما
+ پاشو نماز بخونیم
نویسنده بانو ....ش
بامــــاهمـــراه باشــید
🌹@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
بسم رب العشق #قسمت_شصت_وهفتم - 😍 #علمدار عشق 😍# #راوی نرگس سادات# با استرس از خواب پریدم به ساع
بسم رب العشق
#قسمت_شصت_وهشت -
😍 #علمدار عشق 😍#
ساعت ۷ صبح بود از خواب پاشدم مرتضی نبود
چادر و روسریمو سر کردم رفت تو پذیرایی
- سلام مادرجون
مادر: سلام عروس گلم
صبحت بخیر
- ممنون
مادر مرتضی کجاست ؟
مادر: رفته دعای ندبه دخترم
گفت بیدارشدی بری پیش
حاج آقا احدی حتما
- آره دارم میرم همون جا
مادر: بیا سوئیچ گذاشته بدم بهت
ماشین روشن کردم تا گرم بشه
شماره استاد احدی گرفتم
استاد: الو بفرمایید
- سلام استاد
استاد: سلام دخترم خوبی؟
پدر خوبن؟
آقامرتضی خوبن؟
- همه خوبن سلام میرسونن
خدمتون
استاد شرمنده مزاحمتون شدم
استاد : مراحمی
کاری داشتی؟
،- بله استاد یه خواب دیدم
میخاستم بیام پیشتون
استاد : بیا چهار انبیا
من جلسم یه نیم ساعت طول میکشه
باید منتظر بمونی
- اشکال نداره
میرسم خدمتون
استاد: یاعلی
جلسه استاد تموم شد
- سلام استاد
استاد: سلام دخترم
چی شده
انگار خیلی ملتهبی
،-استاد یه خواب دیدم
شروع کردم به تعریف
وقتی حرفم تموم شد
استاد گفت
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس، شهدا را چیدند
دورشدنت برای اینکه گفتی بین منو سوریه باید یه دونه انتخاب کنی
آقاهم به احتمال زیاد آقاسیدالشهدا بوده
با حال آشفته ای رفتم سمت خونه مرتضی اینا
تمام راه گریه میکردم
خدایا
چرا معرفتم انقدر نصبت به اهل بیت پایین بود
خود مرتضی در باز کرد
+ نرگس از پس گریه کردی
چشمات قرمز شده
استاد احدی چی گفتن
- مرتضی😭😭😭
+ جانم
- برو برو
من راضیم
برو مدافع عمه جانم شو
فقط باید قبلش منو ببری
حرم خانم حضرت معصومه
+ به روی چشم
نوکرتم نرگس
فرداشب عروسی زهراست
علی شوهرش ۲۰ روز بعداز عروسیشون اعزام میشه سوریه
عروسیشون به خیر خوشی تموم شد
تو ماشین نشسته بودیم به سمت قم در حرکتیم
رسیدیم قم
وارد صحن شدیم
من رفتم قسمت خواهران زیارت
- یا حضرت معصومه
خانم جان
صبر و قراربود
که دوری همسرمو
تمام زندگیم تحمل کنم
خانم جان شما را به جان برادرتون
امام رضا قسم میدم
مراقب مرتضی من باشید
😭😭😭😭😭😭
نویسنده بانو.....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
بسم رب العشق #قسمت_شصت_وهشت - 😍 #علمدار عشق 😍# ساعت ۷ صبح بود از خواب پاشدم مرتضی نبود چادر و رو
بسم رب العشق
#قسمت_شصت_ونهم
😍 #علمدار عشق 😍#
هیچکس نپرسید چطوری آروم شد
نمیخاستم کسی بدونه
ماجرای رضایت دادن من شد یه راز بین منو مرتضی
تو کاروانی که اعزام بودن
علی آقاو سید هادی و مرتضی باهم میرن
خیلی از بچه های پایگاهشون میرفتن
برای همین مرتضی و علی آقا خاستن همین جا تو خونه خداحافظی کنیم
مرتضی ازهمه خداحافظی کرد
اومد سمتم دستم گرفت
گفت : بااجازتون میخام نرگس سادات سربندمو ببندد برای همین بریم تو اتاق
تو اتاق مرتضی بودیم
اومد سمتم گفت : ساداتم بشین به حرفهام گوش بده
- 😭😭😭بگو عزیزم
+ نرگس اینطوری رضایت دادی ؟
- رضایت دادم
اما حق دارم گریه کنم
مرتضی داره تمام زندگیم
میره به جنگ حرمله
شاید شهید بشه
+ عزیزم من فدات بشم
نرگس ببین دوست دارم
وقتی رفتم مثل یه شیرزن رفتار کنی
دوست ندارم گریه کنی
نرگس
اگه من شهید شدم
جوانی
دوباره ازدواج کن
- نگوووووو
نگووووو
مرتضی
😭😭😭😭😭😭
+ زشته جیغ نزن
- اگه میخای گریه نکنم
جیغ نزنم
حرف ازشهادت نزن
+چشم
اما نرگس ببین بقول خودت
جنگه
بذار حرفهام بگم
- 😭😭😭😭😭😭
نویسنده بانو....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare