✂️ برشی از یک کتاب
#احتمال برای حرکت کافی است
یکی از دوستان می گفت چه کنیم تا به یقین برسیم ؟ به او گفتم « یقین لازم نیست ، که انسان با احتمال هم کار و حرکت می کند » . در تجارت با احتمال حرکت می کنند . در کشاورزی با احتمال آغاز می کنند . دانه هایی که یک کشاورز در زمین می پاشد ، یقین ندارد که رشد کند و ممکن است هزار آفت سر راهش باشد اما با همین توجه اقدام می کند . حال چه شده وقتی انسان می خواهد در راه خدا حرکت کند ، می گوید باید یقین داشته باشم ! در این جا یقین را اول می خواهیم ، ولی در تجارت با یک احتمال هم حرکت می کنیم تا جایی که بیست بار ضرر می دهیم ، ولی باز هم ادامه می دهیم و تازه این ادامه را جزء پشتکار خود تلقی می کنیم و به حساب حماقت ها و سفاهت ها نمی آوریم . وقتی می خواهیم با خدا معامله کنیم می گوییم : یقین نداریم ! ما کجا و کِی یقین داشته ایم ؟! در حرکت های خود و در این دنیای احتمالات با چه یقینی اقدام کرده ایم ؟ اینجاست که کم می آوریم . وقتی می خواهیم به فقیری کمک کنیم ، باید یقین داشته باشیم که صد در صد فقیر باشد . اصلا ً مگر می توانیم کسی را پیدا کنیم و قسم حضرت عباس بخوریم که هیچ نان شب نداشته باشد ؟! وقتی می خواهیم در راه خدا حرکت کنیم ، یک جور معامله می کنیم و وقتی می خواهیم در راه خود و برای خود حرکت کنیم ، طور دیگری عمل می کنیم . همین چیزهاست که برای انسان مشکل ایجاد می کند .
📚 اخبات ،علی صفایی حائری، ص 87
🔰 کانال برشی از یک کتاب :
http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed