شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🖤✨🖤✨🖤✨ ✨🖤✨🖤✨ 🖤✨🖤✨ ✨🖤✨ #عبور_از_سیم_خاردار_نفس🥀🍂 #قسمت_صدوچهلوهفتم7⃣4⃣1⃣ آرش خندید. همه ما را نگاه
🖤✨🖤✨🖤✨
✨🖤✨🖤✨
🖤✨🖤✨
✨🖤✨
#عبور_از_سیم_خاردار_نفس🥀🍂
#قسمت_صدوچهلوهشتم8⃣4⃣1⃣
دوسه روزی بود که کیارش به مسافرت رفته بود.
آرش مدام اصرار می کرد که به خانهشان بروم و بمانم. ولی از یک طرف مامان راضی نبود از طرف دیگر سعیده امده بود خانمان و ماندگار شده بود ومی گفت:
–حالا دو روزم به خاطر من نرو اونجا.
بالاخره آرش به مادر زنگ زد و نمی دانم چه طور توانست راضیاش کند.
آن روز دانشگاه نداشتیم. آرش گفت میآید دنبالم. و فردا از خانه خودشان به دانشگاه میرویم.
از کمد اتاقم ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم را داخلش گذاشتم. همینطور جزوهها و کتابهای دانشگاه را.
سعیده که آماده میشد که برود، نگاهی به ساکم کردو گفت:
–مگه داری میری مسافرت؟
ــ خب وسایل هام زیاده چیکار کنم.
به شوخی به اسرا گفت:
– فکر کنم این راحیل بیشتر از یکی دوشب می خواد بمونه ها، بیا ببین چه ساکی جمع کرده. خاله رو گذاشته سر کار.
اسرا نیم نگاهی به من انداخت و از روی تخت بلند شد و شروع کرد به برس کشیدن موهایش کرد و گفت:
–والا با این جاری که این داره، به نظرم تا بردار شوهرش بیاد بمونه اونجا بهتره...
اخمی به اسرا کردم و کشیده گفتم:
– اسرا...
جلوی آینه ایستادم.
موهایم را سعیده به صورت تیغ ماهی بافته بود را مرتب کردم.
بابلیس را برداشتم و دو حلقهی جلوی موهایم را که کمی کوتاهتر از پشت بود را فر کردم.
سعیده نگاهی به فر موهایم انداخت و گفت:
–راحیل از وقتی داستان پانتهآ و کورش کبیرو خوندم. همش فکر میکنم حتما اونم مثل تو اینقدر قشنگ بوده.
از حرفش پقی زدم زیره خنده و گفتم:
–بس کن سعیده.
اسرا نگاه عاقل اندر سفیهی به سعیده انداخت و گفت:
–این که خواهر من تو زیبایی شبیه پانته آ هست که درست، ولی خدا نکنه عاقبتش مثل اون باشه.
سعیده خندیدو گفت:
عاقبتش رو نگفتم، زیباییش رو گفتم. البته اونم یه جورایی همه میخواستن از شوهرش دورش کنند که موفقم شدند.
–ول کن سعیده، آخه این چه تشبیه کردنیه، آدم تنش میلرزه.
اسرا گفت:
–حالا چرا تنت میلرزه راحیل؟
–آخه آخرش خودکشی میکنه.
اسرا هینی کشیدو گفت:
–عه، اینو نمیدونستم. این همه خوشگلی رو کرد زیر خاک؟ من هیچ وقت اینایی که خودکشی میکنند رو نتونستم درک کنم.
سعیده آهی کشیدوگفت:
–دیگه بدبختا ببین به کجا میرسن. البته بعضیهاشونم مشکل دارنا، بعد انگشت سبابهاش رو برعکس عقربههای ساعت کنار گوشش چرخاند.
اسرا موهایش را با کلیپس بالا بست و با خنده گفت:
– البته خواهر خوشگل من عاقلتر از این حرف هاست.
ــ عاقل بود...الان دیگه آرش خان نذاشته عقلی تو کله اش بمونه.
با صدای زنگ آیفن حراسان به طرف در اتاق رفتم.
سعیده خنده ایی کردورو به اسراگفت:
–می بینی؟ این همون راحیله که قبلا اهمیتی نمی داد کی در زد، کی پشت درموند، کی امد، کی رفت...
بی توجه به حرفش داخل سالن رفتم و دگمه ی آیفن را زدم و از همانجا با صدای بلند گفتم:
–بچهها آرش داره میاد بالا.
سعیده گفت:
–میاد بالا چیکار؟ برو دیگه.
ــ کوفت، می خواد بیاد هم مامان رو ببینه هم وسایلم رو ببره، سنگینه.
سعیده وارد سالن شد. همانطور که شالش را مرتب می کرد گفت:
– چه دوماد چای شیرینی، الان داره خودش رو واسه مادر زنش لوس می کنه؟
مادر خندید و گفت:
–قربون او زبون بامزت برم، خاله جان.
سعیده خوشحال از حرف مادر، خودش را به او چسباند.
صورتم را برای سعیده مچاله کردم و در را باز کردم.. با یک دسته گل مریم که با روبان پهن توری بلندقرمزرنگ بسته شده بودروبرو شدم. ذوق زده به گل ها نگاه می کردم که آرش سرش را از پشت گل ها بیرون آوردو پرسید:
–نمی خوای بگیریش؟
گلها را گرفتم و باهمان هیجان گفتم:
–وای آرش ممنون. چقدر قشنگن.
بعد گلها را جلوی بینیام گرفتم و ریه هایم را از بوی مست کنندهشان پر کردم.
وارد که شد یک جعبه شیرینی هم دستش بود. سوالی نگاهش کردم.
–شیرینی خبری خوبیه که میخوام بهت بگم.
–چی؟
–حالا بعدا.
آرش بعد از احوالپرسی با مامان و دخترا رفت و روی مبل نشست.
من به آشپزخانه رفتم تا گلدانی برای گلهاپیدا کنم. دختر ها با دیدن گلها در گوش همدیگر پچ پچ می کردند و لبخند ملیح می زدند.
جعبهی شیرینی را باز کردم و از همه پذیرایی کردم.
کنار آرش نشستم و با اصرار دلیل خریدن شیرینی را پرسیدم.
با خوشحالی نگاهم کردو گفت:
–اگه بگم باورت نمیشه.
–بگو دیگه، جون به لبم کردی.
–کیارش موافقت کرد که مهمونی نگیره.
گفت فقط به دوستهای خودم توی رستوران یه شام میدم.
ذوق زده پرسیدم:
– راست میگی آرش؟ آخه چطوری کوتا امد؟
آرش بادی به غبغبش انداخت و گفت:
–این هنر منه دیگه.
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🖤✨🖤✨🖤✨ ✨🖤✨🖤✨ 🖤✨🖤✨ ✨🖤✨ #عبور_از_سیم_خاردار_نفس🥀🍂 #قسمت_صدوچهلوهشتم8⃣4⃣1⃣ دوسه روزی بود که کیارش به
–ممنونم آرش، میدونم که خیلی خودت رو کوچیک کردی تا راضیش کنی.
دستم را گرفت و نگاهی به اطراف انداخت. دخترها در اتاق بودند. مادر هم در آشپزخانه مشغول بود.
فوری دستم را بوسید و گفت:
–راحیل من هر کاری برای خوشحالی تو میکنم.
دوباره از حرفهایش بال درآوردم، پرواز کردم و روی پشت بام خانهی دلش نشستم.
🖤✨🖤✨🖤✨
✨🖤✨🖤✨
🖤✨🖤✨
✨🖤✨
نـویسنـــ✍🏻ـــدھ:لیـلافتحـےپـور🎗
#محرمحسینے_تسلیتباد🥀
ڪانـالرسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🏴
☑️ @AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت✨ محرّم فقط دههی عاشورا نیست؛ یک حادثهۍ عظیم در ایام محرم در تاریخ، اتّفاق افتاده
#پای_درس_ولایت 🌱
مقام معظم ࢪهبرے:
کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعهی پزشڪی و پرستارے را در جامعه بالا میبرد ڪه برده است، هم مهمتر از این ثواب الهی است ڪه خداے متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثواب خواهد داد و امیدواریم ڪه انشاءاللّٰه این ڪار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و انشاءاللّٰه زودتر ڪلڪ این ویروس منحوس[کࢪونا] گرفته بشود . . .
#روز_پزشک👩🏻⚕👨🏻⚕
@AhmadMashlab1995 •[🖤]•
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد امین کریمی💫 ✨جـزء شهـداے مدافـعحرمـ✨ 🌴ولادت⇦1فروردین سـال1365🌿 🌴محـل ولادت⇦تب
⬆معـرفے شهیـد⬆
💫شهیـد مهدی علیدوست💫
✨جـزء شهـداے مدافـعحرمـ✨
🌴ولادت⇦25شهریور سـال1365🌿
🌴محـل ولادت⇦قم(باکمیتردید)🌿
🌴شهـادت⇦25مهر سـال1394🌿
🌴محـل شهـادت⇦سوریه🌿
🌴نحـوه شهـادت⇦با برخورد ترکش به پهلویش در درگیرے ها بـہ فیـض عظیـم شهـادت نائـل آمـد🥀🕊
نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه
کپےبـدوننـامنـویسنـدهحـرام🚫
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『 @AhmadMashlab1995 』
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 السلام علی الحسین #صلےاللهعلیڪیااباعبدالله #اللهمالرزقناحرم #ما_ملت_امام_حسینیم 🏴 @ahm
💔
🏴عاشق آنسٺ کہ فکرش همہ خدمٺ باشد
هر دم در عطشِ عرض ارادٺ باشد
بهتر از حضرٺ ارباب ندیدم شاهے
ڪه چنین باخبر از حال رعیٺ باشد🏴
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴 @ahmadmashlab1995
#لحظہاےباشهدا🕊
کسیکهتویهیئتففطسینهمیزنه
خیلیکاربزرگینمیکنه...!
کسیکهسینهمیزنهفقطیهسینهزنه،
شیعهیمرتضیعلیبایدبارفتارش
عشقشروثابتکنه!
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌿
☑️ @AHMADMASHLAB1995
#امام_خمینے:
ما نیمے از انقلاب را از این شهید داریم، اگر ده تن مثل اوداشتیم، دنیا تحت سلطہ اسلام بود.
2شهریور، #سالروز_شهادت چریک هزار چهره، #شهید_حجةالاسلام_سيدعلے_اندرزگو🕊
#شادے_روح_شہدا_و_امام_شہدا_صلوات🌸
☑️ @AHMADMASHLAB1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـا سینہ زدیـم، بے صـدا بـاریدنـد...
از هرچہ کہ دم زدیـم، آنہا دیدنـد...
مـا مدعیـان صف اول بودیـم؛
از آخـر مجݪس شھدا را چیدنـد🥀🕊
پن: روضةالشھداےلبنـان..
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب🌸🌻
#رفیقانہ💫
☑️ @AHMADMASHLAB1995
#تلنگر 🌿🍂
فڪر کردن به #گـناه
مثل دود مےمـونه !
آدمو نمےسوزونه
ولی درو دیوار دل رو #سیاه میڪنه
و آدمو خفه...
☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
نیازم را فراموش ڪردھام...💔(: #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ✨ #یاایهاالعزیز🥀 #السلام_علیک_یا_قائمآل
بدمولیخبخیلیدوستوندارم :)!🖐🏻♥️
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بسماللھ...!
سلامعلیکم🌿
ختمصلواتبہنیابتازشھیداحمـدمَشلَبهدیہبہآقاصاحبالزمان، بہ نیتظهورآقاوسلامتیشونوسلامتےمقاممعظمرهبرےوحاجتروایےهمگے!
لطفاتاجمعہتعدادصلواتهاےخودتونروبہآیدےزیراعلامکنید.
@Nour118✨
براےفرستادنصلواتتاسےام شهریورماهفرصتدارید🌸
اجرڪمعنداللّٰه✨
التماسدعا🍃
☑️ @AHMADMASHLAB1995
YEKNET.IR - shoor 2 - shahdat imam sadegh - 1400.03.15 - narimani.mp3
8.13M
‹.•𖧊•.›
مثلاًتوقبولڪردۍ؛کولهـبارموهمبستم(꧇
مثلاًمنالانتوۍِراھِکربلاۍِتوهستم ..🖤!'
- سیدرضانریمانۍ🌿'
•.☁️ٰ ˹@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
شھـیدحاجقاسـمسلیمانی: خدایـٰاثروتچشمانم،گـوهر اشک برحسینفاطمه است(:🖤! #هر_روز_با_یک_شهید🌸✨ #م
'' مادر من به شماوهمه توصیهمیڪنمڪه نماز صبح بخونید، واگه بدونید ڪه این نماز مثلش نیسٺ و چقدر قشنگہ ڪه آدم روزشو با عبادت خدا شروع کند🌸'!
#شهیدمحمدشعیب🌱
#هر_روز_با_یک_شهید💙
☑️ @AhmadMashlab1995
بسماللھ...!
سلامعلیکمایندعوتنامهازطرفخداستڪهمیخوادبشۍ بهترینبنده اون🌿
ازگناهخستهنشدۍ؟🙂💔
نمیخوایدستازڪاراتبردارے؟😔
عاااخهچرا؟؟؟؟
وقتےگروهبیٺالزهراهسٺچرانمیخواے بیایوبشیازبناٺالزهرا🌸'!؟
اینجادورهیخودسازۍهستڪهشاملمیشهاز:👇
ترڪگناهخودارضایی،ترڪگناهچتبانامحرم،ڪلاسایقرآن وامربهمعروف،وتازشم ادیت حرفه ای هم یادتون میدیم😌🌸
واقعنۍباوجودهمهـاینابازمنمیخوایبیایوبابناتالزهرابشۍدختر واقعیحضرتزهرا(س)؟
دورهیمارایگاننیستولیهزینهشمخیلیخیلیڪمه😉💙🍭
جهٺثبتنامبهاینآیدےمراجعهڪنید:
@Bent_alzahra_1995
رفقاییڪهمیانبرایکسباطلاعاتوثبتنامکلمهبنتالزهراروبرای بنده ارسال کنن(:
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بسماللھ...! سلامعلیکمایندعوتنامهازطرفخداستڪهمیخوادبشۍ بهترینبنده اون🌿 ازگناهخستهنشدۍ؟🙂
دوره خودسازۍمونفقط۱۲تومانه بنظرمیهفرصتیهڪهازانصارالمهدےبشیم☺️
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#پای_درس_ولایت 🌱 مقام معظم ࢪهبرے: کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعهی پزشڪی و پرستارے را در جا
#پای_درس_ولایت 🌱
جهاد سیاسی؛
یک جهاد بزرگ در مقابل ملت مسلمان است. این جهاد لزوماً جهاد نظامی نیست؛ جهاد سیاسی است.
باید احساس وظیفه را فراموش نکنیم؛ مجاهدت را فراموش نکنیم؛ جهاد در صحنههای مختلف، وظیفهی ماست و ضامن پیشرفت و پیروزی ماست. در صحنهی سیاسی هم جهاد هست. 10/7/87
@AhmadMashlab1995 •[✨]•
#سخن_بزرگان 🌸🌱
اگر اراده کنی که خود را حفظ کنی؛
پروردگار هم هنگام ارتکاب گناهان
برایت مانع ایجاد میکند..!
#آیتاللهحقشناس
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 🏴عاشق آنسٺ کہ فکرش همہ خدمٺ باشد هر دم در عطشِ عرض ارادٺ باشد بهتر از حضرٺ ارباب ندیدم شاهے ڪه چن
💔
اگر چه سنگ دل شدم
ولی حسین قلب من،
برای سنگ فرشِ
حرم بدرد میخورد...❤️🖇
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#اللهمالرزقناحرم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴 @ahmadmashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[🌸💙]
روے نبودنت هم حسابے تازه وا کردم...
یاد تو مے ارزد بہ بودن هاے خیلے ها! :)♥️🌿
کلیپے از #شهید_احمد_مشلب🌸🌻
#رفیقانہ💫
#ارسالے🌺
#صبحتـون_شہـدایے♥️🌿
☑️ @AHMADMASHLAB1995
میگفت⇩
˼توجھتبہهرچہباشد؛
قیمتتوهماناست!
اگرتوجھتبہخدا و
اهلبیتباشدقیمتیمیشوی . . .
حواستو،بہهرڪہرفت،توهمانے(:♥️˹
#حاجاسماعیلدولابۍ🌿