eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 ﴾﷽﴿ 🍂🍁 🍁 🍎 رمان_طعم_سیب 💠 ۲۴ حالم خیلی بد بود...در حیاطو باز کردم در حالی که چشمام سیاهی می رفت...رفتم داخل حیاط...چادرمو در آوردم و کیفمو گذاشتم گوشه ی باغچه...و خودم نشستم کنار حوض... شیر آبو باز کردم و سرم رو بردم زیر آب...تا جایی که تموم لباس هام خیس شد...آب یخ بود... ولی حالم اومد سرجاش...گوشه ی حیاطمون یه تخت سنتی متوسطی داشتیم رفتم روی اون دراز کشیدم و چشمامو بستم نفس هام به شماره افتاده بود... دیگه اشکی نمی ریختم.هم اشک هام خشک شده بود هم خودم دلم نمیخواست باز اشکی بریزم... حال عجیبی داشتم... حدود یک ربعی روی تخت دراز کشیده بودم که مادربزرگ اومد داخل حیاط با تعجب گفت: -این جا چیکار میکنی مادر؟؟؟کی اومدی!!!! جوابی به مادربزرگ ندادم... اومد طرفم و گفت: -چرا لباس هات خیسه؟بارونم که نیومده!کجا بودی!؟ نفس عمیقی کشیدم و باز هم جواب ندادم... مادربزرگ اومد بالای سرم...دستشو گذاشت دو طرف صورتم و محکم تکونم داد... من_:آ...آ...آ...إإإإ...مامان جون چیکار میکنی😄... -دختر چرا جواب نمیدی فکر کردم مردی!!! -یه خدانکنه ای یه دوراز جونی... -چرا لباسات خیسه... -هیچی گرمم بود با شیر حوض دوش گرفتم... -آدم با شیر حوض دوش میگیره؟؟؟ -خب ببخشیییید... بعد هم لبخند تلخی زدم و رفتم داخل خونه یه راست وارد اتاق شدم لباس هام که خیس بود...در آوردم و لباس های راحتی تنم کردم...باز هم پناه بردم به خواب... دراز کشیدم روی تخت...گوشیمو گرفتم دستم خیلی وقت بود که نتم رو روشن نکرده بودم دستمو بردم سمت بالای گوشی و منوی گوشی رو کشیدم پایین و نتم رو روشن کردم... هجوم پیام ها بود به طرف تلگرامم!!! حدود نیم ساعتی پای گوشی نشستم و بعد هم بدون گذاشتن آلارم برای بیدار شدن خوابیدم... چون هیچ برنامه ای نداشتم! برام مهم نبود که چقد بخوابم... ... نویسنده این متن👆: 👉 @AhmadMashlab1995
خاطره ای از شهید احمد مشلب در ماه رمضان🌙 راوی:دوست شهید #احمد به خاطر شغلش در حزب الله معمولاً ۱۰ الی ۱۵ روز از خانه دور بود و میزان این دور بودن بستگی به مناطق مأموریتش داشت ولی آخرین باری که رفت به إدلب🇸🇾 تقریبا ۱۰ روز آنجا بود ماه رمضان وقتی از ماموریتش برمی گشت هرشب✨🌙⭐️ تا صبح در مسجد می ماند و دعای افتتاح📖 را با دوستانش می خواند و نماز صبح را به جماعت می خواند و با دوستانش افطار🍶🍳 آماده می کرد #ماه_رمضان #شهیدمدافع_حرم_احمدمشلب #درکناردوستانش 🌹قرارگاه فرهنگی مجازی شهیدمدافع حرم احمدمشلب🌹 🍃🌸 @AhmadMashlab1995🌸🍃
#امشب تمام آینه ها را صدا کنید هنگام اجابت است، رو به سوی #خدا کنید ای دوستان #آبرودار در نزد حق امشب مرا هم به رسم #رفاقت دعا کنید به رسم رفاقت دعایم کن #رفیق_شهیدم #محتاج_دعای_خیرتان_هستم_امشب #هدیه_بہ_روح_شهیـداحمـدمشلب #صلوات @AhmadMashlab1995
instagram.com/Javad_mohammady_310 پیج رسمی حتما فالو بشین مخصوصا اونایی که اصفهان نیستن برای سالگرد شهید، مراسمای خاص دارند
🍃🌷🍃 ویژه شب قدر🌙 شنیدم ڪہ فرمودی "اگر گنهکاران درگاهم مےدانستند برای بازگشت و توبه شان، چه اشتیاقی دارم... هر آینه از شوق، جان مےسپردند..." پروردگارا.... امشب گنهکاری به در خانه ات آمده است اما از کثرت گناهانش، از روسیاهےاش، حتی خجالت مےکِشد در بکوبد... مےشود در این شب باعظمت این گنهکار را ببخشی... در را به رویش باز کنی.... او را محکم در آغوش مهر و بخششَت بفشاری و.... اجازه دهی از شوق، جان سپارد..... یه رفیق دارم +میگفٺ:🗣 اگہ شب‌هـاےِ قدر... ‌نبخشنـٺ!🌱 دیگہ ‌هیچـٖ ‌وقتـ 💢 بخشیدھ ‌نمیشےْ ... :)💔 آی رفقا حرفم حرف ایست؛ مرایاد كن. درهر "كه میگویی، به حق "گفتنت "یت براي من هم مستجاب شود ... @AhmadMashlab1995
عجب عاشقانه هایی امشب میان من و"معبودم" هست من با هزاران اسم صدایش بزنم او هر بار بگوید "جانم" @AhmadMashlab1995
امشب برات کربلا رو از خدا بگیر بگو بخاطر دل شکسته ی رقیه که تو خرابه ی شام جا موند زیارت باباشو نصیبمون کن #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_ارزقناکربلا #کربلا #کربلا #کربلا #خداےمن @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨سحر بیست و سوم بنویس امضا کن اربعین پای پیاده حرم ثارالله گریه کن های حسین،من همه را بخشیدم به ترک های لب خشک اباعبدالله 💚 🌸🍃 @Ahmadmashlab1995
✋ ڪاش روزے بشوم ڪفترِ بین الحرمین بوسہ باران بڪنم مرمرِ بین الحرمین صبحها ازسر سجاده سلامٺ ڪردم تا نگاهم ڪنے اے سرورِ بین الحرمین @AhmadMashlab1995