مهدی رعنایی_اول امام زاده دنیای تویی حسن.mp3
3.55M
🎧مداحی🎧
با صدای #کربلایی_مهدی_رعنایی
آقا تویی حسن...
زیبا تویی حسن...
اول امان زاده ی دنیا تویی حسن...
#پیشنهاد_دانلود
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع_تسلیت_باد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👈 #شــهیـــــدےڪہ بــــر همــه قضـاوت ها #خــــــط کشیــــــد... #شهید_بابک_نوری_هریس 😍 شهیدی که تی
#هادی_دلها😘
هادی مرد مبارزه بود. او در میدان رزم، دست از #اعتقاداتش بر نمی داشت. همیشه تصویر #رهبر را بر روی سینه داشت.
🌷🍃
برای رزمندگان #حشدالشعبی عراق صحبت می کرد و آنها را از لحاظ اعتقادی آماده می کرد.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
May 11
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #پناه_حرم۹ اگر دلتان شکست #خادم کانال را دعا کنید🙏 راوی: همرزم ش
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊🌹
🌹
#لات_های_بهشتی
#پناه_حرم۱۰
حاج مهدی هداوندخانی(فرمانده)
مجید قربانخانی، جوان25 سالهای بود که در یافتآباد قهوهخانه داشت.
اهالی محل او را با خالکوبی بزرگ روی یکی از دستانش و مرام و لوطیگریاش میشناختند.
به او میگفتم داش مجید. مثل مجید سوزوکی فیلم «اخراجیها» بود. جلو خانهام میآمد و هر جایی که بودم پیدایم میکرد تا او را با خودم به سوریه ببرم.
یکبار دعوتمان کرد به قهوهخانه و به املت مهمانمان کرد. مدام شوخی میکرد و نمک میریخت و میگفت من نه بسیجی بودم و نه بچه مسجدی، اما تو را به پهلوی شکسته حضرت زهرا(س) قسم که من را به سوریه ببر! تا اینکه گفتم اگر مادرت رضایت بدهد اجازه میدهم.
یک روز خانمی به اسم مادر مجید زنگ زد و با او صحبت کردم.
فردای آن روز به مجید گفتم:
"من فهمیدم که او مادرت نبود اما به یک شرط اجازه میدهم که بیایی و آن این است که در خط دشمن نباشی".
در یکی از عملیاتها وسط دشتی در خانطومان بودیم. تیراندازی شدید بود. خشاب تمام کردم و فریادزنان برگشتم تا خشاب بگیرم که دیدم مهدی حیدری، محمد آژند و مجید قربانخانی روی زمین افتادهاند.
مجید دمر روی زمین افتاده بود. رفتم پیشش و سرش را بغلم گرفتم و بوسیدم. میدانستم شهید میشود اما گفتم یه املت مهمون تو. برمیگردونمت عقب.
دیدم 4 گلوله به پهلویش خورده است. بغض داشتم اما گریه نکردم. شرایط دوباره متشنج شد. مجبور شدیم او را بگذاریم و برویم. جنازهها همگی ماندند.»
#ادامه_دارد...
#کپی_باذکر_لینک
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💠 قسمت هفتم وصیت شهید مدافع حرم لبنانی #احمد_مشلب💠 🌺وصیت شهید احمدمشلب درباره شبکه های اجتماعی🌺
💠قسمت هشتم وصیت شهید مدافع حرم لبنانی #احمدمشلب💠
🌺وصیت شهید احمد مشلب درباره ی امام زمان (عج الله)🌺
حضرت صاحب الزمان (عج) خدا به شما صبر دهد زيرا او منتظر ماست نه اينكه ما منتظر او باشيم.
#هنگامى_مىشودگفت_منتظريم_كه_خودرا_اصلاح_كنيم_ولى_اگرخودرا_اصلاح_نكنيم_هيچگاه_ظهور_نخواهد_كرد.
امام صادق(ع) مى فرمايد: از تقصيرهاى بر گردنم گريه ميكنم و به سوالى كه در قبر قرار است از من پرسيده شود. اگر از من در قبر بپرسند كه تو براى جبهه و اين راه چه كرده اى چه خواهى جواب بدهى ميگويى كه ميتوانستم در اين راه گام بردارم؟مى توانستى؟چرا نرفتى؟
بايد بيدار شد....
ميتوانى و نمى آيى ؟؟؟
من خواب بودم و بيدار شدم...
🌺وصیت شهید احمد مشلب درباره ی دلایل جهادش🌺
اكنون جهاد كردم و به جبهه آمدم،زيرا از تو سوال مى شود كه چه ميكنى و چه كرده اى براى اين راه؟؟؟
اين راهى ست كه امام حسين و اهل بيت (ع) و يارانش براى آن شهيد شدند و ما الان داريم آن را ادامه ميدهيم ولى مردمى را مى بينى كه به اين راه ايمان ندارند،واقعا چطور مى شود؟؟؟
ميگويند چگونه اينها مى روند؟؟؟
اين راه امام حسين است و او به خاطر ما و دين و ناموسمان شهيد شد و الان جوانان به جبهه مى آيند و مى جنگند و براى دين و ناموسشان شهيد مى شوند...
#قسمت_هشتم
#وصیتنامه_شهید_مشلب
#درباره_ی_امام_زمان
#و
#دلیل_جهاد_فی_سبیل_الله
#ترجمه_فارسی
❤کانال رسمی شهید احمد مشلب❤
👇👇👇
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💠قسمت هشتم وصیت شهید مدافع حرم لبنانی #احمدمشلب💠 🌺وصیت شهید احمد مشلب درباره ی امام زمان (عج ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
May 11
🌸🍃
احمد جان
هرچه پل پشت سرم هست،
خرابش بنما
تا به فكرم نزند از ره تو برگردم . . .
#صبحتون_شهدایی
#شهیداحمدمشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
🌸🍃
@ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ شکار ▶️ پادشاهی صبح زود برای شکار بیرون رفت. مردی زشت برابر او ظاهر شد، آن را به فال
#داستانک
◀️ نقاشی ▶️
پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود.
روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستند نقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟! سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او پادشاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده!
آیا ما می توانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؟
ندیدن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنها می تواند حال ما را خوب و روان مان را آرام کند.
این نوع نگرش، مهارتی آموختنی است و با تمرین، در ذهن ما نهادینه می شود.
@AHMADMASHLAB1995