May 11
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
•┄❁ #قرار_شبانہ ❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهید_احمد_مشلب♥️
@AHMADMASHLAB1995
1_86334262.mp3
4.99M
هر کسی نمیتونه اینو گوش کنه
گوش بدین مطمئن هستم اشکتون جاری میشه ...التماس دعا
#اخ_الشهید_مشلب💓
@AHMADMASHLAB1995
•|نقاشذهنمنبهسرقبرخاڪۍاش
یڪگنبدوضریحومنارهڪشیدهاستـــ|•
#امام_حسـن💔
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_تسلیت_باد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
رختِ مشڪےِ یتیمی به تنِ زهرا شد ... خون شد ز داغت جگرم یا رسول الله🖤 بنگر به حال مضطرم یا رسول الله🖤
لحظات غم باری است، حال رسول خدا(ص) رو به وخامت است. نزدیکان در کنار بستر ایستادهاند، تمام ذرات عالم دست به دعا برداشته اند تا شاهد غم فراق بهترین مخلوق خدا نباشند. اما پیامبر میداند که امسال سال آخر حیات اوست چرا که جبرییل هر سال یک مرتبه قرآن را بر او نازل میکرد اما امسال دو بار، این یعنی اکنون وقت وداع است.
حضرت زهرا (س) با چشمانی اشکبار لحظات واپسین حیات پدر را نظاره میکند، و پیامبر (ص) در حالیکه سرش در دامان علی(ع) است به سوی ملکوت میشتابد، همانجا که به آن تعلق داشت ...
آری زمین برای او کوچک و بی مقدار بود، او از ملکوت آمده بود و به ملکوت بازگشت، اما ما زمینیان را تنها گذاشت ...
اینک این ماییم که با علی(ع) همنوا میشویم که میفرمود: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا؛ با مرگ تو رشته ای بریده شد که جز در مرگ تو چنان گسستنی دیده نشده است.
با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیامهای آسمانی از هم گسست.
مصیبت رحلت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت و همگان را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.
اگر تو خود ما را به شکیبایی امر نمیکردی، آنقدر اشک میریختیم که اشک دیدگان با گریستن بر تو پایان پذیرد، با این همه، درد جانکاه فراق تو همیشه با ما خواهد بود و این اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صد البته که این در مقابل عظمت مصیبت فقدان تو امر ناچیزی است.
#یا_رسول_الله
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج_الله
#پدر_امت
#یا_ابالقاسم_یا_رسول_الله
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #ممد_سیاه۱ اسمش محمد صادق بود. در خانواده مرفه و شلوغی در مشهد به دنیا
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#ممد_سیاه۲
شب وارد سنگری شدیم که انگار همه خلافکارهای تهران و اصفهان و مشهد و کردستان آنجا جمع شده بودند!!! چه حالی داشت!!!! همه سیگاری ....
به آنها که حدود ۵۰ نفر بودند گفتند:
"مےخواهیم به کارون بزنید و عرض رودخانه را طی کنید"!!!
کارون! آن هم با آن جذر و مد شدید!!!
از بین ۵۰ نفر تنها ده نفر توانستند تا آن طرف رودخانه بروند و برگردند که یکےشان همین محمد صادق بود...
و شد جزء تیم ویژه آبی-خاکی چمران.
از ابتدای اردیبهشت که محمدصادق با چمران آشنا شد تا شهادت چمران که آخر خرداد ۶۰ بود لحظه ای از چمران جدا نشد و پا به پای او آموزش دید و شناسایی رفت و ... به نماز و عبادت پرداخت..
آری... محمد صادق حسابی عوض شده بود
در این مدت فقط یک بار به مرخصی رفت که همان یک روز هم به تعریف کردن از شخصیت لوطی و بامرام و مشتی و باحال چمران گذشت...
بعد از شهادت چمران، حال محمد صادق حسابی گرفته بود. چمران شده بود همه #حجت_مسلمانیِ او...
یک هفته به مرخصی رفت و تمام این مدت را مشغول نماز بود یا زیارت امام رضا ع و شبانه روز اشک مےریخت...
از کسانی که مےشناخت حلالیت طلبید و برگشت جبهه... فقط نگرانِ یک چیز بود... #دیده_شدن_خالکوبی_های_بدنش!!!!
حوالی شهریور پیکر پاره پاره اش را به مشهد برگرداندند. بدنش تکه تکه شده و دست و پایش قطع شده بودند....
وسایلش را که آوردند، یادداشت های زیبایی درباره چمران در آنها داشت. یادداشت هایی که گمان مےکردی یک عارف نوشته است نه یک #لات_تواب
#پایان_داستان_ممدسیاه...
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995