خاطرات شهید مدافع حرم #احمد مشلب
راوی:نورهان دقدوق (خواهر شهید)
#برادر_مهربان
قسمت اول:
من و #احمد با اینکه از یک مادر متولد نشده بودیم،ارتباط صمیمی و نزدیکی با هم داشتیم و طوری زندگی می کردیم که حتی بیشتر از خواهر و برادری که از یک مادر متولد شده اند کنار هم بودیم.ما با هم مثل دو دوست بودیم و من سنگ صبور #احمد بودم.وقتی دلش از چیزی می گرفت برای من حرف میزد و درد و دل میکرد. مرا<نور> صدا می زد.خوش اخلاقی و شوخ طبعی او زبان زد بود. #احمد بسیار نکته سنج و دقیق بود.هیچ سالی تولد
خواهرانش را فراموش نمی کرد و هرسال به ما هدیه ی تولد می داد. او #برادرےمهربان و دوستی قابل اعتماد بود.خیلی دوست داشتم محبت هایش را جبران کنم و برایش دوربین عکاسی بخرم. #احمد عکس گرفتن را خیلی دوست داشت و از عکاسی لذت می برد.
✍یا قتیل العبرات H
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهید_احمد_مشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_بدون_لینک_ممنوع
@AhmadMashlab1995