شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
قلابـــ آهنی⛓ رو انداخت رو یخ و ڪشید اولین قالبـــ یخ رو از دهانه تانڪر انداختـــ توی آب یه نفر از
یڪ آدم لاتـی بود واسه خودش🕴
ڪارش چاقو ڪشی🔪 و خلافـــ بود😱
توی تشیع جنازه یکی از دوستانش که از بچگی با هم ، هم بازی و بزرگ شده بودند و شهیـ🥀ـد شده بود از این رو به آن رو شد و به جبهه آمد🧔🏻
یک هفته ای میشد که آمده بود توی گردان ما ، نه سلامی نه علیکی و نه التماس دعایی !!🤦🏻♂
حالات عجیبی داشت🧐 دور از چشم همه بود و کارهایش را پنهانی انجام می داد
موج انفجار اونقدر شدید بود که هیچی از بدنش باقی نماند😔
جز یک تیکه از بازوش که نوشته بود
توبه کردم...!
#شهید_باقر_جاڪیان🌾
📚 امام سجاد و شهدا ، ص34
#هر_روز_با_یک_شهید🌸🌷
☑️ @AhmadMashlab1995