💔
مَردَکِ پَست که یک عمر نمک حیدر خورد
نَعره زَد بَر سَر مادَر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستَش از روی سَرم رَد شُد و بر مادَر خورد
هَر چه کَردم سِپَر دَرد و بلایش گَردَم
نَشُد ای وااای که سیلی به رُخَش آخر خورد
آه زینب تو نَدیدی!به خدا من دیدم
مادرَم خورد به دیوار ولی با سَر خورد
سیلی محکَم او چِشمِ مَرا تار نِمود
مادَر از من دو سه تا سیلی محکَم تَر خورد
حَسن از غُصّه سَرَش را به زَمین زَد، غَش کَرد
باز زینب غَم یِک مرثیه ی دیگر خورد
قِصه ی کوچه عجیب است مهاجِر اما....
واااای اَز آن لَحظه که زَهرا لَگَدی اَز دَر خورد
#فاطمیہ🏴
#واے_مادرم!
کـانـالرسمےشهیداحمدمَشلَـب 🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』
صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست
چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست!
اشتیاق تو مرا میکشد از خانه برون
ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست!
موقع آمد و شد، فاطمه جان! میبینم
دیدهی زینب تو مات در و دیوارست!
به گواهی شب و، زمزمهی مرغ سحر
اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست
روز در خانه، پرستار حسین و حسنم
کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست!
یاد آن روز که با زینب تو میگفتم:
دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست!
چاه داند که به من، عمر چه ِسان میگذرد
قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست
بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من
صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست
(ژوليده نيشابوري)
#فاطمیہ🏴
#واے_مادرم!
کـانـالرسمےشهیداحمدمَشلَـب 🥀
♡j๑ïท🌱↷
『 @AhmadMashlab1995 』