eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
احمد به خاطر ارادت و علاقه خاصی که به امام رضا(ع) داشت، لقب جهادی غریب‌طوس را برای خود انتخاب کرد. 🏴 ☑️ @AhmadMashlab1995
(قربون کبوتراٺ🕊امام رضا) 🏴 ☑️ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بالاترین خدمت به جامعه انسان ها و محکم ترین و استوارترین پایه برای زندگی کردن انسان ها این است که
🔹- می گفت : « توی خواب دیدم مریضی سختی دارم. آقا آمدند و فرمودند چرا این قدر ناراحتی و ناله می کنی؟ 🔸- عرض کردم آقا تاب و توانم کم شده. نظر لطفی کردند و باز فرمودند چه می خواهی؟ گفتم آقاجان، شما اول شفایم بدهید؛ بعد هم شهادت را نصیبم کنید. » 🔹-  شفایش را از امام رضا (ع) گرفته بود. برای شهادتش هم فرموده بودند: « وقتی به شهادت ی رسی که ازدواج کرده باشی. » 🔸- روی همین حساب برای ازدواج سریع اقدام کرد. برایش خواستگاری رفتم و چیزی نگذشت که رخت دامادی پوشید. 🔹- وعده امام رضا (ع) خیلی زود تحقق پیدا کرد. 🔸- رخت دامادی که پوشید رخت شهادت را به تنش پوشاند.. ☘ •✾•♥️•✾• @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_چهل_چهار محمد چند بار اب دهانش رو قورت میدهد و گلویش را صاف می کند : والا حا
محمد ، دختر کوچک و شیرینش را روی پایش می نشاند و پاسخ می دهـد : مافکر کردیم شما در جریان ماموریتش هستـید ! رفته برای امنیت زوار ، سامرا ، گفت اگه کربلا شلوغ شد شاید کربلام بره ... هانیه خانم کنار سفره رها می شود و میزند زیر گریه : این بچہ اخرش خودشو به کشتن میده .. جمله آخر محمد ‌ بدجور تکانم می دهد ونگرانی به جودم چنگ می اندازد ، نگران غریبه ای شده ام که الان آشنا در آمده... نـگرانم مجهولی که حالا از هر معلومی معلوم تر است ، نگران واژه غریبی به نام برادر ، یادم نمی آید برای نیما نگران شده باشم.. بااینکه از یک مادرهستیم ولی چندان علاقه ای به او ندارم ، نمی دانم باید درباره این برادر جدید چه حسی داشته باشم؟ نرگس که تا الان با گوشی اش کشتی می گرفت ، ناگاه می گوید: بلاخره روشن شد ! الان بر می داره ! هانیه خانم بر می گردد بااظطراب می گوید : بزار رو بلندگو! .... نرگس اطاعت می کند ، بعد از چندبار بوق زدن ، صدای نا واضحی از پشت خط می گوید : -جانم مادر؟ هانیه خانم خودش را به نرگس می رساند و گوشی را می قاپد : تو کجا سرتو زیر انداختی رفتی بچه ؟ صدای خنده می اید : شرمنده تون شدم مادر ، ببخشید ، اخه پروازم داشت دیر می شد، این ماموریتم نمی شد کاریش کنم ، باید میرفتم حتما ، شرمنده ... نویسنده خانم فاطمه شکیبا... ♥️ @AhmadMashlab1995 |√←
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_دلارام_من #قسمت_چهل_پنج محمد ، دختر کوچک و شیرینش را روی پایش می نشاند و پاسخ می دهـد : مافک
هانیه خانم گریان وگله مند می گوید : الان که باید باشی نیستی ! چکار کنم از دست تو ؟ خواهر اینجا دور ازجونش داره دق میکنه ! صدا دیگر نمی خندد و رنگ ناباوری وحیرت به خود می گیرد : خواهرم ؟ حورا؟ چرا؟ چی شده؟ اوتمام مدت مرا شناخته و من نه ! یکبار دیگر چهره اش جلوی چشمم می آید هنوز بااو غریبه ام ... هانیه خانم های های می گرید : امروز که اومده بودن همه چیز رو فهید ... جواب نمی آید ، دلم می خواهد بدانم چه حالی شده ؟ اصلا نگران من هست ؟ عمو گوشی را می گیرد و به حامد می گوید -سلام اقا حامد . این رسمشه اخه؟ صاف وقتی باید می موندی گذاشتی رفتی ؟ صدا که گرفته تر و اندوهناک تر شده می گوید : - سلام حاجی... منکه...نمی دونستم ...حالامی تونم باهاش حرف بزنم ؟ بامن؟حامد بامن حرف بزند ؟ صدایش را اخرین بار در کتاب فروشی شنیدم ، هیچ وقت باهم همکلام نشدیم ... حالا می خواهد با من حرف بزند ؟ اصلا حرفی با او ندارم ! باهیچ کس جز پدر حرفی ندارم... عمو گوشی را به سمتم می گیرد و وقتی میبیند تمایلی به حرف زدن ندارم ، می گوید : - صداتو می شنوه ، حرفتو بزن ! چشمانم را می بندم و منتظر می شوم ببینم این برادر تازه کشف شده چه حرفی دارد برای گفتن؟ با ملایمت و شرمندگی و صدایی لرزان می گوید : حوراء خانم.... ادامہ دارد....🕊️ نویسنده : خانم فاطمه شکیبا ... ♥️ @AhmadMashlab1995|√←
📺پخش زنده از تمام نقاط حرم مطهر امام رضا علیه السلام ❤️ گنبد و بارگاه 🕌 b2n.ir/716010?eitaafly ❤️ ضریح مطهر🕌 b2n.ir/780435?eitaafly ❤️ صحن انقلاب🕌 b2n.ir/840352?eitaafly ❤️ صحن جامع رضوی🕌 b2n.ir/941603?eitaafly ❤️ صحن آزادی🕌 b2n.ir/024062?eitaafly ❤️ صحن گوهرشاد🕌 b2n.ir/460076?eitaafly