شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شهید_علیاکبر_دهقان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #شهیدی_که_سر_بری
#شهید_حسین_مشتاقی
متولد: ۱۳۶۴/۲/۲ مازندران/نکا
شهادت:۱۳۹۵/۲/۱۶ خانطومان/سوریه
#فرازی_از_وصیتنامه_شهید
در برابر دشمنان باید روحیه شهادت طلبانه داشت و تنها ترس دشمن از ماهم همین روحیه شهادت طلبانه ماست. اگر ما این روحیه شهادت طلبانه را نداشتیم، تاحالا بساط شیعه توی دنیا کنده شده بود.
#شادی_روح_پاک_و_مطهرش_صلوات
#شهید_حسین_مشتاقی
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 #لات_های_بهشتی #اعتراف۱ شب جمعه بود و داشتیم تو سنگر دعای کمیل می خوندیم. انصافا خیل
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#اعتراف۲
یک نوار از #شیخ_حسین_انصاریان داشتم که راجع به توبه بود، دادم به محمود...
چند روز بعد که دیدمش کاملا #تغییر کرده بود. فکر نمےکردم این نوار این قدر روش اثر بذاره.
یه روز داشتیم با هم مےرفتیم سمت خط، دو سه ساعتی توی راه بودیم و محمود همش حرف زد و گریه کرد...
گفت:
"وضعیت اعتقادی خانوادمون خوب نیست... دختر عمه ام حسابی تو نخ من بود"...
حرف هایی مےزد که گفتنی نیست!!!
گفتم:
"چرا اینارو به من مےگی"؟؟
گفت:
"نوار توبه خیلی خوب بود. خدا تو رو سر راه من گذاشته... اون جای نوار هست که میگه اون غلام از پیامبر ص مےپرسه"وقتی گناه مےکردیم، خدا ما رو مےدیده؟" حضرت گفتن بله مےدیده و غلام داد مےزنه و مےمیره.... منم مےخام داد بزنم و بمیرم"!!!
هق هقش بلند شد... گفت:
"معلومه هنوز آدم خوبی نشدم"!!!
گفتم:
"نه داداش! این طوری نیست... هر کسی یه طوریه. تو هم همه رو ول کن بچسب به خدا. تا تو رو نیامرزیده ولش نکن"!!!
گفت:
"از کجا بفهمم منو آمرزیده"؟؟
گفتم:
"نمےدونم ولی خودش بهت نشون مےده"...
اون روز دیدم که محمود واقعا توبه کرده... کارنامه اش را هم دیدم:
#جنازه_ای_بےسر
#بدنی_پاره_پاره
#جگری_شکافته
...
در وصیت نامه اش برایم نوشته بود:
"از اینکه راهی پیش پایم نهادی آدم بشوم متشکرم! فکر کنم الان که داری این وصیت نامه را مےخوانی، خدا به من آمرزیدنش رو نشون داده باشه، ان شاءالله در آن دنیا تلافی کنم"....
#اللهم_اغفرلی_وارحمنی_و_تب_علیّ
#نسال_الله_منازل_الشهدا
#كپی_با_لینک
#لاتهای_بهشتی_ادامه_دارد
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شهیدانه 🌹 #شهـــــادت یعنے؛ زنـــــدگے ڪـــن، امــا! #فقط_برای_خدا... اگـــــر شهـــــادت میخواهید
💔
آسمانےتر از آن بود
که در خاک بماند...
#شهید_احمد_مشلب
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ مال دنیا ▶️ یکی ازعلمای ربانی نقل می کرد: درایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت وبسی
#داستانک
◀️ خدا پشت پنجره ایستاده است ▶️
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
جانی وحشت زده شد...
لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو دیده ... ولی حرفی نزد.
مادربزرگ به سالی گفت "توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"
همیشه باید خدا را ناظر بر اعمالمان بدانیم
خدا پشت پنجره ایستاده است و به اعمال تو می نگرد مبادا مخفی کاری کنیم که او عالم و بصیر است...
@AHMADMASHLAB1995
May 11
💢 خبر مهمی بود اما تیتر یک نشد !!!
👈 قوه قضائیه دفتر و دستک برداشته رفته مجلس برا ثبت اموال و دارائی های نمایندگان !
🔹 تا حالا حدود ۷۰ تا نماینده اموالشون رو ثبت کردن !
🔸 حالا نکته جالب اینکه: بعضی نمایندگان دارن اموالشون رو تغییر نام می دن یا می فروشن !
🔸 جالبتر اینکه اگه نمایندگان از ثبت اموالشون فرار کنن و طبق قانون اگر تا اواخر آبان دارائی هاشون رو در سامانه قوه قضائیه ثبت نکنن #مشمول مجازات های تعزیری درجه ۶ میشوند که #محرومیت از حقوق اجتماعی است.
🔹 براساس قانون مجازات اسلامی، سلب عضویت از نمایندگی مجلس بخشی از عنوان مجازات محرومیت از حقوق اجتماعی است.
🔹 امیدوارم که آیت الله رئیسی تا اجرای کامل این قانون ذره ای کوتاه نیایند و با متخلفین به شدت برخورد کنند
🔸 ان شاء الله بزودی خوش نشین های تهران هم طعم رعایت قانون را بچشند
#شفافیت_اموال_نمایندگان
#اندڪےبصیرت
🌸🍃
@ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#شهید_حسین_مشتاقی متولد: ۱۳۶۴/۲/۲ مازندران/نکا شهادت:۱۳۹۵/۲/۱۶ خانطومان/سوریه #فرازی_از_وصیتنا
مرزبان که باشی
گاهی نمےدانی شب را زنده به صبح خواهی رساند یا نه
مرزبان که باشی
آنقدر مظلومانه شهیدمےشوی که حتی دیده هم نمیشوی.
مرزبان که باشی
باید از جان و مال و ناموس مردم دفاع کنی
وعاقبت...
شاید پیام تسلیتی برای شهادتت
شاید!
#شهید_مهدی_کلته
#شهید_سعید_گلابی
#شهید_عباس_قادری
#شهید_محمد_حسین_زاده
#شهید_حمید_حاجی_زاده
#شهید_محبوب_نوری_اصل
#شهید_امیر_قربانی
#امنیت_اتفاقی_نیست
#سالگرد_شهادت_شهدای_مرز_چالدران
#توسط_گروهک_پژاک
#شادی_روحشان_صلوات
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
#السلام_علیک_یاحسنبنعلیالعسکری
شهادت امام حسن عسکری(ع) تسلیت🏴
@AHMADMASHLAB1995
#دلنوشته
امروز امام حسن عسکری پر کشید
قلب جهان و قطب زمان دل شکسته است
سامرا چند سالی بغض کرده بود، اینک این بغض ترکید، بغض سامرا از همان وقتی آغاز شد که خانه ی تحت محاصره امام در محله عسکر اسیر اختناق بود، کسی وارد خانه امام نمیشد مگر اینکه بیگانگان او را تحت نظر می گرفتند. از امروز شاید این چنگالهای اختناق شر خود را از اطراف این خانه مهجور بردارند اما چه برداشتنی؟ که همراه است با رفتن آقا و مولای خانه، اهل خانه دیگر جمال زیبای حسن بن علی را نمی بینند، امام حسن عسکری در سامرا غریب است همانگونه که امام حسن مجتبی در مدینه غریب بود، گویا تاریخ تکرار میشود که دو حسن آل محمد، اینگونه مظلومانه و غریبانه با سم جفا به شهادت میرسند.
چشمان سامرا خون گریه میکند و این اندوهی است جانگداز که با امامت فرزند ایشان بلکه اندکی التیام یابد
حالا آقای من!
کجایِ روضه ی بابا نشسته ای؟
اصلاََ کجا هستی؟
أين بقية الله؟
ليْتَ شِعْري اَيْنَ اسْتَقَرَّتْ بِكَ النَّوی،بَلْ اَيُّ اَرْضٍ تُقِلُّكَ اَوْ ثَری،اَبِرَضْوی اَوْ غَيْرِها اَمْ ذِي طُوی
کجایی پس؟
به فدای آن امام ۵ ساله ای که پدرش شهید و مادرش اسیر بند است.
به فدای امام ۵ ساله ای که از آن زمان غصه ی شیعه هایش را می خورد.
به فدای آن آقایی که با شال عزایش در بیابان ها خیمه زده.
به فدای آن آقایی که دلش از دست شیعیانش خون است
با این همه گناه که من کرده ام و تو گریه کردی کجای سپاه توام یابن الحسن؟
به حق مادرت مارا به قافله شهدا برسان
✍ماه علقمــ🌙ــه
#روحی_فداک
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#شهادت_امام_حسن_عسکری_ع_تسلیت
#ماه_علقمه
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#دلنوشته امروز امام حسن عسکری پر کشید قلب جهان و قطب زمان دل شکسته است سامرا چند سالی بغض کرده بو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسولی_روضه امام حسن عسکری (ع).mp3
8.41M
🔽روضه #امام_حسن_عسکری_ع
🎤با نوای #حاج_مهدی_رسولی
همه ی دلخوشی ما این است لااقل یک #حسن حرم دارد
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج_الله
#پیشنهاد_دانلود
#اختصاصی_کانال
@AHMADMASHLAB1995
May 11
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
💔 آسمانےتر از آن بود که در خاک بماند... #شهید_احمد_مشلب #هر_روز_با_یک_عکس @AHMADMASHLAB1995
درشهرِ ڪوچڪـِ خود
گمنام بود...
حالا دنیــــ🌏ـــــا
او را میشناسد
آری شهـــ🕊ـــادت
با آدمی
چنین میڪند
هرچـه #گمنامـتر
مشهورتـــ❤️ـــر
#شهید_احمد_مشلب🥀🕊
#هر_روز_با_یک_عکس
@AHMADMASHLAB1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#داستانک ◀️ خدا پشت پنجره ایستاده است ▶️ جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزر
🍃🌸
#داستانک
داستانی واقعی از کریم پینه دوز
◀️وقتی امام زمان عج برای مستاجر تهرانی خانه خریدند...▶️
💠 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند
مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها
ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم...
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست...
نشسته باز خیالت کنارِ من اما
دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟
📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
💕الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج💕
@AHMADMASHLAB1995