eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌رفقا! ازمون خواستین یک ختم دیگه بزاریم..! براۍ‌‌سالگردشھادت ابومهدی المهندس و حاج قاسم تا ۱۳دی! ‌دست‌ماروهم‌بگیرن‌عاقبت‌بخیر‌بشیم(:💔✨ دومین ختم رو تقدیم‌میڪنیم‌به‌شهید ابومهدے المهندس🌱! جزء ۱✅ جزء ۲✅ جزء ۳✅ جزء ۴✅ جزء ۵✅ جزء ۶✅ جزء ۷✅ جزء ۸✅ جزء ۹✅ جزء ۱۰✅ جزء ۱۱✅ جزء ۱۲✅ جزء ۱۳✅ جزء ۱۴✅ جزء ۱۵✅ جزء ۱۶✅ جزء ۱۷ جزء ۱۸✅ جزء ۱۹✅ جزء ۲۰✅ جزء ۲۱ جزء ۲۲✅ جزء ۲۳ جزء ۲۴ جزء ۲۵✅ جزء ۲۶✅ جزء ۲۷✅ جزء ۲۸✅ جزء ۲۹✅ جزء ۳۰✅ دم‌همتون‌ گرم✨! هرجزءیۍ‌رومیخونین‌خبربدینツ⇩ @Bent_alzahra_1995
4_5839390295296312770.mp3
3.92M
خط مقدم ماست نماهنگ مادر غمخوار آجرک الله یا صاحب الزمان عج🖤 ⬛️ @AhmadMashlab1995
وَ شما هروقت گـل نرگـس دیدید از عمق وجودتون یه صلـوات بفرستید!((: 🕊 ✅ @AhmadMashlab1995
▪️‏مهناز افشار در تمام این مدت حتی یک بار حاضر نشد بر علیه ‎ کوچکترین حرفی بزند، اما حالا هشتگ واکسن بخرید و واکسن بسازید و واکسن ... می‌زند. چون می‌داند باید همیشه نوک پیکانش به سوی ایران باشد. مهناز افشار دقیقا می‌داند کی باید حرف بزند و کی حرف نزند! 💬 امیر صالحی 🌸🍃 @ahmadmashlab1995💞
~🕊~ 💥 رفیقم...؟ چند ساعت میبینی👀؟ چند ساعت میکنی🕹؟ چند ساعت وقتت بیهوده داخل گذشت📱؟ حساب کردم اگر ما "روزی 5 دقیقه" مطالعه برای شناخت امام زمان بگذاریم؛ هفته ای 35 دقیقه، ماهے 150 دقیقه و سالی 1825 دقیقه درباره امام زمان مطالعه کردیم🍃:) اینطوری ساݪ دیگه اسم سرباز امام زمان بیشتر بهمون میاد✌️🏻🕊 ✅ @AhmadMashlab1995
+شهیـد آوینی: خون دادن برای امـام خمینی زیبـاست ؛ امّا خون دل خوردن برای امـام خـامنه‌ای از آن هم زیبـاتر است!♥️ ✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد:سیدحمید طباطبایی‌مهر💫 ✨جـزء شهـداے مدافـع‌حرمـ✨ 🌴ولادت⇦1338🌿 🌴محـل ولادت⇦تهران
⬆معـرفے شهیـد⬆ 💫شهیـد:عبدالحسین یوسفیان💫 ✨جـزء شهـداے مدافـع‌حرمـ✨ 🌴ولادت⇦15تیـر سـال1365🌿 🌴محـل ولادت⇦دستگرد برخوار🌿 🌴شهـادت⇦29آذر سـال1394🌿 🌴محـل شهـادت⇦حلب_سوریه🌿 🌴نحـوه شهـادت⇦در درگیـرے بـا تروریسـت هـاے داعشے بـہ فیـض عظیـم شهـادت نائـل آمـد🥀🕊 نویسنــ✍🏻ــده:بانوےمحجبـه کپےبـدون‌نـام‌نـویسنـده‌حـرام🚫 ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ 『 @AhmadMashlab1995
دوستان سلام از امشب با رمان جدیدی به نام در خدمت شما هستیم 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
❤️ بے قرار از این سمت خانہ تا آن سمت خانہ مے چرخم...بہ ساعت نگاه میکنم از آن زمانے ڪہ همیشہ می آمدی گذشتہ است...!دلم شور میزند...نکند کہ...نہ نہ!بہ من قول داده بودے... چشمانم را میبندم و سرم را روی مبل تکیہ میدهم...خانہ را کامل مرتب کرده ام و تمام در و دیوار هارا غبار روبی کردم دیشب بود کہ خبر برگشتت را داده بودے... بہ غیر از صداے تیک تاک ساعت چیزے نمی شنوم... باد ملایمی هم پرده هاے اتاق را تکان میدهد... گہ گاهے صدای خنده هایت از گوشہ ای از ذهنم رد میشود...! هر وقت بہ یادت مے افتم ناخودآگاه لبخندے روی لبانم مینشیند... در همین افکار بودم کہ با صدای انداختن کلید بر روے قفل از جا می پرم...با نگاهے سریع و گذرا بہ ظاهرم از روے آینہ ی بوفه ی روبرویم از ترکیبم مطمئن میشوم تا خواستم بہ در برسم بازش میکنے... مرا کہ میبینے سر جایت می ایستی و لبخند میزنے با دیدنت دلم میلرزد...۴۵روز بود کہ براے آمدنت لحظہ شمارے می کردم...چقدر تغییر کرده اے!!! پوست صورتت آفتاب سوختہ و ریش هایت بلندتر شده اند! چند لحظہ بہ قامت بلندت نگاه میکنم...تو هم مثل من بہ صورتم زل زده اے...بہ خودم مے آیم و فوراً بہ سمتت مے دوم... با گرمے ساک را از دستانت میگیرم اما مانع میشوے و با لحن مهربانت در گوشم مے خوانے : نڪن جـانا...سنـگینہ...!!! گونہ هایم از شدت ذوق سرخ میشوند و گرماے صورتم را حس میکنم براے اینکہ متوجہ خجالتم نشوی رویم را بر می گردانم و با صدای آرام بہ داخل خانہ دعوتت میکنم پوتینت را در مے آوری و کنار کفشم روے جا کفشی میگذاری...بہ حرکاتت نگاه میکنم...انگار کہ براے اولین بار است میبینمت... حتے نمی توانی تصورش را هم بکنے که چقدر از دیدن دوباره ات خوشحالم! داخل میشوے و دوباره عطر تنت فضاے خانہ را پر میکند...بہ گمانم همراه خود آوردی! خستگے از صورتت پیداست...آنقدر که حال ایستادن روے پاهایت را هم ندارے...کنارم مینشینی و با آهی سوزناک سکوت بینمان را میشکنی دوست دارم تمام بے قراری ها و دورے ها و فراق بینمان را پایان دهم... دوست دارم دستانت را بگیرم و باور کنم ڪہ برگشتہ اے! بہ این خانہ ے بدون تو! دوست دارم دیگر نگذارم بروے... سرت را بہ سمتم بر میگردانے و با لبخند خستہ ات دلم را میبرے آنقدر ساکتے کہ حتی قدرت حرف زدن را از من هم گرفتہ ای...اما من میخواهم بگویم...اینکہ در نبودت چگونہ زینب وار صبر کردم و آن چرا کہ گفتے انجام دادم... گفتے باش و از حریمش دفاع کن...گفتے کہ میروے انتقام سیلے حضرت زهرا(س) را بگیری گفتے میروی تا انتقام تازیانہ هاے حضرت زینب(س) و حضرت رقیہ(س) را بگیری و اما گفتے کہ برای دعا کنم! اما...نمے شود محمدم...نمی شود...! ... ✍نویسنده : خادم الشـــــــــــ💚ــهدا @AhmadMashlab1995