ادمینای محترم!
لطفا فردا قبل از ساعت ۱۹ جهت تبادل به ادمین تبادل پیام بدین
@Salar31
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم شهید مدافع حرم #شهیدسیدطاهاایمانی #قسمت_چهاردهم : خداحافظ حنیف
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم
به قلم شهید مدافع حرم
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_پانزدهم :
در برابر گذشته
با مشت زدم توی صورتش … .
آره. هم زبر و زرنگ تر شدم، هم قد کشیدم … هم چیزهایی رو تجربه کردم که فکرش رو هم نمی کردم … توی این مدت شماها کدوم گوری بودید؟ … .😡
خم شدم از روی زمین، ساکم رو برداشتم و راه افتادم … از پشت سر صدام زد … "تو کجا رو داری که بری؟ … هر وقت عقل برگشت توی سرت برگرد پیش خودمون … بین ما همیشه واسه تو جا هست" … اینو گفت.
سوار ماشینش شد و رفت … .
رفتم متل … دست کردم توی ساکم دیدم یه بسته پول با دو تا جمله روی یه تکه کاغذ توشه … این پول ها از راه حلال و کار درسته استنلی. خرج خلاف و موادش نکن ….😔
گریه ام گرفت 😭😭…
دستخط حنیف بود …
به دیوار تکیه دادم و با صدای بلند گریه کردم … فردا زدم بیرون دنبال کار …
هر جا می رفتم کسی حاضر نمی شد بهم کار بده … بعد از کلی گشتن بالاخره توی یه رستوران به عنوان یه گارسن، یه کار نیمه وقت پیدا کردم … رستوران کوچیکی بود و حقوقش خیلی کم بود … .
یه اتاق هم اجاره کردم … هفته ای ۳۵ دلار … به هر سختی و جون کندنی بود داشتم زندگیم رو می کردم که سر و کله چند تا از بچه های قدیم پیدا شد …
صاحب رستوران وقتی فهمید قبلا عضو یه باند قاچاق بودم و زندان رفتم … با ترس عجیبی بهم زل زده بود … یه کم که نگاهش کردم منظورش رو فهمیدم … .😒😰
جز باقی مونده پول های حنیف، پس اندازی نداشتم … بیشتر اونها هم پای دو هفته آخر اجاره خونه رفت … بعد از چند وقت گشتن توی خیابون، رفتم سراغ ویل … پیدا کردن شون سخت نبود … تا چشمش به من افتاد، پرید بغلم کرد و گفت …
"مرد من، می دونستم بالاخره برمی گردی پیش ما … اینجا خونه توئه. ما هم خانواده ات" ..😉
#ادامه_دارد...
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
@AhmadMashlab1995 #رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم ✍: شهیدسید طاها ایمانی 1⃣ #قسمت_اول : اتحاد
ریپلای به قسمت اول رمان جذاب
🔥 #فرار_از_جهنم🔥
بخونی پشیمون نمیشی😉
هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
🍃🌸
•┄❁#قرارهرشبما❁┄•
فرستـادن پنج #صلواتــ
بہ نیتــ سلامتے و
ٺعجیـل در #فرجآقاامامزمان«عج»
هدیہ بہ روح مطهر
#شهیداحمدمشلب
🌸🍃
@Ahmadmashlab1995
#صلےاللهعلیک_یاحضرٺ_ارباب🌷
🌹🍃 روزے ڪـــه
💚با سَــلامِ تو آغــاز مـےشــوَد
🌹🍃 تـٰا شـَبـــــــ
💚حُسِینــے اسٺ تَمــامِ دَقایـِقش
#از_دور_ســـلام✋
#حضرٺ_عشــق_حـسیــن❤️
@ahmadmahlab1995
🍃🌸
در روزگار قحطی #پرواز
گاهی عطر #شهادت
در کوچه پس کوچه های شهر می پیچد
فدائیان #زینب_س یکی پس از دیگری،جام #شهادت را از دست #مولایشان می نوشند...
و نگاهم بر قافله ی #شهدا خیره مانده
که چه آرام آرام از مقابلم #میگذرند!
و من چه #حیرانم در این کوچه ی سرگردانی کاش میشد راهی #فرات شد و #وضو گرفت...
#بهر_شهادتـــ
#اللهم_الرزقنا_شهـــادت...
🍃🌸
به ما بپیوندید
کانال رسمی #شهیداحمدمشلب
@Ahmadmashlab1995
🍃🌸
شب عملیـات در خواست آب ڪرد می خواست #غسـل_شهادت بڪنه.
اما آب به اندازه ڪافی نداشتیم
گفت، به اندازه شستن سرم آب بدید
گفتم فـردا عملیاته دوباره کثیـف میشی...
مگه میخوای بری تهران؟!
گفت : نـه!
فـردا میخوام به #مـلاقـات_خــدا بروم ...
#شهید_سیدمحمدحسین_علم_الهدی
#سالروز_شهادت🕊
#خاطره
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995