YEKNET.IR - monajat - mehdi rasouli - shabe 2 ramezan 98.mp3
10.51M
🌟 ماه توبه و انابه
🔻 رهبرانقلاب: #رمضان ماه انابه است، ماه توبه است. توبه یعنی برگشت از راه غلطی كه ما با گناهان خود، با غفلتهای خود، آن راه را رفتیم. معنای انابه این است كه توجه به خدای متعال پیدا كنیم برای حال و آینده. گفتهاند فرق بین توبه و انابه این است كه توبه مربوط به گذشته است، انابه مربوط به حال و آینده است.
@AhmadMashlab1995
قَلبَـم گِرِفـت دَرتَنِ این شَهـرِ پُرگُناه
حالُ هوای جَمع شَهیدانَـم آرزوست...
#شهدا♥
#مخصوص_پروفایل|📲|
@AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم دست ندادن «وزیر کشور» رژیم صهیونیستی با زن نامحرم! جماعتی که برای رواج بی عفتی در بین مسلمانان میلیاردها دلار هزینه میکنند، خود اینگونه برای جامعه خود نسخه میپیچند!
@AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👇👇👇
💠 همسرشهید مدافع حرم عبدالمهدی کاظمی:
🌷 حال عجیبی داشت. همه کارها و رفتارهایش متفاوت شده بود. هر روز غسل شهادت میکرد.
می گفت: تو شاهد باش که من هر روز غسل شهادت میکنم.
به عشقِ رسیدن به شهادت.
دائم الوضو بود.
زیارت عاشورا میخواند و حدیث کسا! مدام با خودش نوحه زمزمه میکرد. روضه میخواند، روضه حضرت زهرا(س) و حضرت ابوالفضل(ع)
یک روز به من گفت:
میخواهم حرفی بزنم، ولی باید به قم برویم.
گفتم:
چرا قم؟ این همه راه برای یک حرف؟ خب همین جا بگو.
گفت:
نه، باید برویم قم.
خیلی ناراحت بود كه همراهیاش نكنم. به قم كه رسیدیم اول رفتیم زیارت، بعد قرار شد فلان ساعت دم درب اصلی حرم همدیگر را ببینیم. بعد از قرارمان، مرا به قبرستان شیخان قم برد.اول شروع کرد به صحبت درمورد آخرت
از اینكه دنیا زودگذر است، اینكه اگر آدم عمر نوح هم داشته باشد، آخرش باید راهی آن دنیا شود.
🌷من فقط گوش می کردم و تعجب کرده بودم از حرف هایی که میزد. حرفش به قبرستان شیخان و علمای مدفون در آنجا كه رسید
گفت:
من در این قبرستان دو حاجت مهم گرفتهام. الان هم آمدم یک حاجت دیگرم را بگیرم.
گفتم: چه حاجتی؟
مکث کرد!
گفتم:
من همسرت هستم، باید بدانم. بگو. فکر کردم الان درمورد خانه و... میخواهد حرف بزند. دوباره پرسیدم: چه حاجتی ؟
گفت:شهادتم...!
گفتم: چرا شهادت؟
ان شالله سایهات سالیان سال بالای سرمان باشد.
🌷بعد از اینكه حاجتش را عنوان كرد، شروع كرد از مصیبتهای حضرت زینب(س) برایم گفت.
گفت:
خودم را نمیبخشم كه اینجا هستم و حرم خانم مورد جسارت واقع شده است. سوریه خط مقدم كشور ماست، اگر ما برای دفاع آنجا حاضر نشویم، خون این همه شهید پایمال میشود.
این صحبت ها دوماه قبل از شهادتش بود
🌷من به او گفتم:
فکر بچههات ، فکر من را کردی؟ خودت میدانی تا الان چقدر از سوریه شهید آوردند. آنجا امن نیست.
به من گفت:
همه این حرفها را قبول دارم، ولی روز قیامت چطور به چشمان خانم حضرت زهرا(س) نگاه کنم؟ حضرت زینب(س) مظلوم است در سوریه. تو نباید مثل زنان کوفی باشی که پشت مسلم را خالی کردند.
میخواهم مثل همسر زهیر باشی و عاقبت بخیرم کنی.از من هم خواست اگر به شهادت رسید زینب وار زندگی کنم.
🌷گفت:
اگر کربلا زنده شود، اجازه نمیدهی من در رکاب امام حسین(ع) باشم؟
گفتم:
اگر شهید شوی؟...
نگذاشت جملهام تمام شود، گفت:
قرار نیست هركسی سوریه میرود شهید شود، یكی را میشناسم 15 بار رفته و سالم برگشته. خلاصه با هر دلیل و برهانی بود، راضیام کرد.
#شهیدعبدالمهدی_کاظمی
#همسران_زینبی
@AhmadMashlab1995
نیاز بہهیچ زبان شاعرانہاے نیسٺ
🌹فقط رَبَنـا آتِنـا فِے دنیا
❤️ڪربلا...ڪربلا...ڪربلا
🌹باز هم زائرتان نیستم از
❤️دور #سلام ارباب
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله
@AhmadMashlab1995
✔سـکانـس اول
دخـترک شاید نمی داند و بد حجـــابے می کند تـو کــــه می دانـــی نگـــــاه نکـــــن!.
✔سـکانـس دوم
.
پســـرک شاید نمیداند و نگـــــاه می کـــند تـــو کـه میــــدانـے خـودت را بپـوشان
.
پے نوشـت :
.
دخــترجان! گـناه تو نگـاه پسـر را به دنــبال دارد ... و پســـرجان، نگـاه تو ترویــج مےدهد این بی حجــابیها را...
.
.
✔↘هـر دوی شـــما مسـئولید!! ✔↘
.
《کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولا》
@AhmadMashlab1995
YEKNET.IR - monajat - mohmmad taheri - shabe 6 ramezan 98.mp3
5.97M
⏯ #مناجات با خدا
🍃اومدم یکم باهات حرف بزنم سبک بشم
🍃با زبون مناجات حرف بزنم سبک بشم
🎤 #محمدرضاطاهری
@AhmadMashlab1995
May 11
#شـهیدانہ{🌸🍃}
ڪاش هنـوز
بچہ های تخریبــ بودند
و از میان این همہ
مین ضد معنــویت
معبری بہ سوی سعادت
بہ سوے خـــــدا
برایمان مے گشودند ...
#غواصان_تخریبچے
#یادشون_صلوات
@AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 خدایا! الان فقط تو را دارم!
🎥 #دیده_بان
°~•| @ahmadmashlab1995 |•~°
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹
💠 • ° •🔸 ◎﷽◎ 🔸• ° • 💠
🔷🔸 هـر شـــ🌙ـــب یـــڪ🔸🔷
⇩⇩⇩ داسـتـــ📚ــــان⇩⇩⇩
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
یک پیرزن دو کوزهٔ آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل میکرد.
یکی از کوزهها ترك داشت
و مقدارى از آب آن به زمين میريخت
در صورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن بطور کامل به مقصد میرسید.
به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه ونیم، آب به خانه میبرد.
ولی کوزهٔ شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط میتوانست نیمی از وظیفهاش را انجام دهد.
پس از دو سال، سرانجام کوزهٔ شکسته به ستوه آمد و از طریق چشمه با پیرزن سخن گفت
پیرزن لبخندی زد و گفت: هیچ توجه کردهای که گلهای زیبای این جاده در سمت تو روئیدهاند و نه در سمت کوزهٔ سالم؟
اگر تو اینگونه نبودی این زیبائیها طروات بخش خانه من نبود.
طی این دوسال این گلها را میچیدم و با آنها خانهام را تزئین میکردم.
هر یک از ما شکستگیِ خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر میکند.
باید در هر کسی خوبیهایش را
جستجو کنی و بیاموزی،
پس به دنبال شکستگیها نباش
که همه به گونهای داریم فقط نوع آن متفاوت است و این اصلاً شرمندگی ندارد.
خلقت ما این گونه است.
من روزهام!!!!
تمام سال را روزهام
ولی بجای دهان و شکم، اندیشهام را روزهام
فکر من حق ندارد به کسی بی حرمتی کند.
فکر من حق ندارد به کسی ناسزا بگوید.
فکر من حق ندارد به مال کسی دست درازی کند.
فکر من حق ندارد با زندگی کسی بازی کند.
فکر من حق ندارد به کسی بهتان بزند.
فکر من حق ندارد به کسی جفا کند.
فکر من حق ندارد با دل کسی بازی کند.
فکر من حق ندارد به کسی دروغ بگوید.
فکر من حق ندارد به یتیمی بی تفاوت باشد.
فکر من حق ندارد زورگو باشد.
فکر من حق ندارد بینوایی را ببیند.
و بی تفاوت از کنارش عبور کند.
فکر من ..................
آری من روزهام!!!
نه روزه نخوردن غذا
بلکه روزهٔ انسان بودن
روزهٔ مردانه زیستن
روزهٔ جاودانه شدن
آری من تمام سال را روزهام
تمام ساعتها را روزهام
تمام دقائقم روزه ام
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
تا یادم هست و از بزرگترها به من رسیده بود هرگاه تکه نان خشکی را در مسیر راهم میدیدم به جهت احترام به رزق و روزی آنرا برمیداشتم و در جایی دور از لگدمال شدن قرار میدادم.
تا اینکه یک روز با دوستم که نسبت به من سن و سال بیشتری داشت از مسیری میگذشتیم که به تکه نان خشکی برخوردیم.
قبل از اینکه من اقدام به برداشتن آن کنم دوستم با لگد کردن نان و فشار آوردن مضاعف نان خشک را خرد کرد و همچنان به راهش ادامه داد.!!
رفتارش باعث آزردگی خاطرم شد
و اعتراض کردم که چرا....؟
دوستم لحظهای مکث کرد و در جواب دست مرا گرفت و به محل آن نان خشک برگرداند و گفت چه میبینی!؟
من گفتم هیچی فقط نانی که تو لگد کردی!
گفت خوب دقت نکردی باز نگاه کن!
این بار که دقت کردم دیدم که مورچههای بیشماری هر کدام تکهای از نان را به نیش گرفته و حمل میکنند.
دوستم گفت: در این چرخهٔ هستی این نان تا در سفره من و تو قرار دارد رزق من و توست
زمانی که خارج شد مسیر دیگری را در این چرخه هستی طی میکند
و من با لگد کردن نه تنها ناشکری نکردم بلکه همکاری کردم چرا که حمل آن تکهٔ نان برای این مورچهها و آن پرندهٔ روی درخت مقابل مشکل بود و من با این کارم آگاهانه همکاری کردم.
واقعاً همه چیز بستگی به نگاه ما دارد.
مثلاً همین برنامههای مجازی، برای بعضیها جائیست برای لهو و لعب و برای عدهای محل آگاهیست.
این بستگی به ما دارد که چگونه بنگریم و چگونه شکرگزار نعمات خدا باشیم.
نظری کن به دلم💔
حال دلم خوب شود...
حال و احوال رفیقت
به خدا جالب نیست...😔
#دل_نوشته
#دل_گرفته
#دل...💔
#آرامشی_از_جنس_رفیق_شهید
#شھیدBMWسوار
#شھیداحمدمشلب
@AhmadMashlab1995
#کلام_استاد
چرا این قدر تأکید شده است در آغاز کارها ، بسمالله الرحمن الرحیم بگویید؟
چون توجه به مهربانی خدا واقعاً مورد نیاز ماست! ، این ذکرِ پر تکرار ، دوبار ما را به یاد مهربانی خدا میاندازد ، یک بار با کلمۀ رحمن و یک بار با رحیم .
اگر به مهربانی خدا بیتوجه باشیم ، بدبخت میشویم! ، قرآن میفرماید ،
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرينٌ (زخرف/۳۶ )
هر کسی در زندگیاش به یادِ خدای رحمن (یعنی خدایی که به همه مهربان است) نباشد ، یک شیطان به سراغش میفرستیم که به او بچسبد و با او همنشین شود!
اینکه مدت زیادی به یاد خدای رحمن (خدای مهربان) نباشیم ، برایمان خطرناک است! ، اگر مدّت ها غرق زندگی باشیم و به یاد مهربانی خدا نیفتیم ، خدا یک شیطان به ما می چسباند که دائماً همراه و همنشین ما باشد.
بیایید قرار بگذاریم دائماً به یاد رحمانیّت و مهربانی خدا باشیم. هر سکون و حرکتی را با بسمالله الرحمن الرحیم شروع کنیم ؛ این یک برنامۀ عمومی است که اهل بیت (ع) به ما دادهاند.
هر کاری خواستی انجام بدهی ، بسمالله الرحمن الرحیم بگو و به مهربانی خدا توجه کن....
استاد #_علیرضا_پناهیان
حسینیه آیتالله حقشناس
۹۷.۰۶.۳۰