🎁 #داستانک 💥#تلنگر
روزی لقمان با کشتی 🛥 سفر میکرد تاجری به همراه غلامش نیز در آن کشتی بودند.🍀
غلام بسیار بیتابی و زاری میکرد 😰 و از دریا می ترسید. 🌊
مسافران خیلی سعی کردند او را آرام کنند اما توضیح و منطق، راه به جایی نمی برد 😐.
ناچار از لقمان کمک خواستند
لقمان گفت که غلام را با طنابی ببندند و به دریا بیندازند! 😱
آنان این کار را کردند و غلام مدتی دست و پا زد و آب دریا خورد تا اینکه او را بالا کشیدند.
آنگاه او روی عرشهٔ کشتی نشست، عرشه را بوسید و آرام گرفت 😌
⚪️🔵 این حکایت بسیاری از انسانهاست که قدر هیچ کدام از نعمتهایشان را نمی دانند و فقط شکایت می کنند 😕
و تنها وقتی با مشکلی روبرو می شوند، یادشان می افتد چقدر خوشبخت بودند 💦
🍀 🤲🏻 اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب (س)
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #بنـــت_الحـــسین
💧#داستانک #تلنگر 🌺
کلاغ و طوطی هر دو زشت آفریده شدند
طوطی اعتراض کرد و زیبا شد ✨
کلاغ راضی بود به رضای خدا 😌
امروز طوطی در قفس است و کلاغ آزاد 🌿
🚦پشت هر حادثه ای حکمتی هست که شاید هرگز متوجه آن نشوی❗️
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #بنـــت_الحـــسین
°:
💥#تلنگر 📎#داستانک
روزی فقیری👤 به ثروتمندی🤴🏻 گفت: سلام علیکم 🖐🏻
کجا تشریف می برید؟
🏝ثروتمند گفت: سلام 👀
قدم میزنم تا اشتها پیدا کنم 🍯
تو کجا می روی؟
🍁 فقیر گفت: من اشتها دارم🙍🏻♂
قدم می زنم🚶♂ تا غذا پیدا کنم!
🚩 یکدیگر را دریابیم 🤝
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #بنـــت_الحـــسین
°:
📖#داستانک 💥#تلنگر
پسری با اخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری 💐 دختری می رود
👴🏻پدر دختر گفت: تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد 🚫، پس من به تو دختر نمی دهم!
پسری پولدار 👑 اما بدکردار😤 به خواستگاری همان دختر می رود
👴🏻پدر دختر با ازدواج موافقت می کند و در مورد اخلاقِ پسر می گوید : ان شاء الله خدا او را هدایت می کند! 🙄
🧕دختر گفت: پدرجان‼️
مگر خدایی که هدایت می کند با خدایی که روزی می دهد فرق دارد؟! 🤔🚫
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #بنـــت_الحـــسین
°:
📖 #داستانک
🌳 مردی بود که قرآن می خواند اما معنی آن را نمی فهمید 🙁
دختر کوچکش 👧🏻 از او پرسید:
این کار چه فایده ای دارد ⁉️
قرآن می خوانی بدون اینکه معنی اش را بفهمی؟🤔
🧔🏻 پدر گفت: سبدی🗑 بردار و از آب دریا🌊 پر کن و برایم بیاور.
دختر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. 😐
پدر گفت : امتحان کن دخترم.😉
دختر سبدی که در آن زغال▪️ می گذاشتند برداشت و رفت به طرف دریا، سبد را به زیر آب برد و با سرعت به طرف پدرش دوید🏃♂ ولی همهٔ آب ها از سبد ریخت ☹️
با ناراحتی به پدر گفت: هیچ فایده ای ندارد.😞
پدر گفت: دوباره امتحان کن دخترکم.🙂
♻️ دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب بیاورد.😒
برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد 🤢 و به پدرش گفت که غیر ممکن است🙌🏻
پدر گفت : سبد قبلا چه طور بود؟ 🤔
💐 دختر پاسخ داد: قبلا سبد از باقی مانده های زغال کثیف و سیاه بود ولی الان پاک و تمیز شده😊💦
☢☝️🏻پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام می دهد.
دنیا و کارهای آن قلب را از کثیفی ها 😣 پر می کند
🌠 ولی خواندن قرآن مانند دریا قلب را پاک می کند، حتی اگر معنی آن را ندانیم✋🏻😌
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
https://eitaa.com/joinchat/2373058695C93f4727287
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #بنـــت_الحـــسین