༻﷽༺
#خاطره
✍از کنار صــف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجے بین مردم توی صـف نشستہ، رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم پیشانیش را بوسیدم التماس دعا گرفتم و رفتم انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
← پـــ👣ـــایان →
#شہـید_احمد_مَشلَب
#شہـید_قاسمـ_سلیمانے
•|صلوات بفرست رفیق|•
╔ ♡"❄️⃟🌨"♡════╗ ┇@AhmadMashlab2020
╚════♡"❄️⃟🌨" ♡
★نامـ ادمین ← #ســـرباز_وݪایــت