eitaa logo
کانال ِاحمدصدرایی🇮🇷
664 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
43 فایل
﷽ سلام خوش آمدید🤍✋🏻 برای رضای خدا ما چند نفر تا پایان صهیونیست کشی با نشر اخبار موثق منبع دار درخدمتتون هستم🙋 #جهادتبیین ☝🏻 زنده باد ایران ✌🏼 جانم فدای ایران🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3964731393C8ca9b933d5 •┈┈••✾••┈┈•
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از رمان "نامیرا"، داستان برخی از مسئولین ما! ابوثمامه وقتی این سخن را شنید، خیالش از سوی عمرو آسوده شد. جمله آخر را گفت و رفت: «به پسر زیاد بگو، عمر حکومت یزید کوتاه تر از آن است که او بخواهد خون خود را به پای او هدر دهد!» و ابن اشعث با کینه ای پنهان به او نگریست که دور می شد. عمرو با لبخندی ظفرمند به ابن اشعث نگریست. ابن اشعث نگاه خود را از ابو ثمامه به عمرو چرخاند. عمرو گفت: «می بینی که اکنون حق آشکار شده و با همه ی خاندانش در راه کوفه است.» ابن اشعث گفت: «حق آن است که تو با تدبیر عمل کنی!» بعد با دست به سمتی اشاره کرد که ابو ثمامه رفته بود و گفت: «کسانی که از حکومت نصیبی ندارند و بر کنارند، از حقوق پایمال شده ی مردم سخن می گویند، هنگامی که نصیبی از حکومت می برند و بر کاری گمارده می شوند، فقط بر ثروت خود می افزایند.» و اغواگر به عمرو نزدیک تر شد: «اما تو هنوز پسر زیاد را نشناخته ای! او دوستانش را بسیار دوست می دارد و مردی بسیار بخشنده است که تا تو را از مال بی نیاز نکند، دست از تو برنمی دارد.» عمرو عصبی گفت: تو می خواهی مرا به بخشش های عبیدالله بفریبی، در حالی که آن چه حسین بن علی به من می بخشد، بسیار با ارزش تر از چیزی است که تو به آن دل خوش کرده ای!» عمرو به تندی وارد خانه شد و این اشعث ناکام دندان بهم سایید 📚منبع: کتاب ، صادق کرمیار، چاپ پنجم 1391، صفحه 198