۱۲ آذر ۱۴۰۳
۱۲ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از اُختاگوگ
«صبح تابستان/Summer morning»
امیل کلاوس/Emile Claus (بلژیکی)
(1849–1924)
تکنینک رنگ روغن روی بوم
☆این نقاشی همونطور که از اسمش پیداست، تصور امیل-شاید هم صحنه ای که دیده، چون اطلاعاتی در این باره ثبت نشده- از صبحِ یک روز تابستونی و دلچسب، توی روستا و میون درخت ها و علف های سبز و خوشرنگ ئه:>
☆ امیل کلاوس در 27 سپتامبر 1849 در Sint-Eloois-Vijve، روستایی در غرب فلاندر (بلژیک)، در ساحل رودخانه Lys به دنیا اومد. امیل دوازدهمین فرزند یک خانواده سیزده نفره بود^^
For: @Aiden777 :>
۱۸ آذر ۱۴۰۳
۱۸ آذر ۱۴۰۳
۱۸ آذر ۱۴۰۳
۱۸ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از ♪ 𝖠𝗂𝖽𝖾𝗇 ♪
(کلمات شرکت کننده: نور ماه، اشک، رنگ سبز نعنایی، گل رز ،جای بوسه،اهنگ)
پاهاتو از لبه بالکن به پایین انداخته بودی و داشتی آهنگ گوش میکردی. لباس نازک نعنایی رنگی تنت بود و نور ماه افتاده بود روی صورت قشنگت و بی نهایت میدرخشیدی. هوا سرد بود و وزش باد به پاهای برهنت بوسه میزد. وقتی نگاهت به گل رز گوشه اتاق افتاد که حالا خشک شده بود، اشکی از روی گونه هات غلتید و به پایین سر خورد و افتاد. به سرت زده بود امشب، خودتو مثل قطره های اشک همیشگیت، از بالکن اتاقت رها کنی و بیفتی، شاید این بشه پایان تو و پایان شب های تیره و تارت.
_
زندگی بعدیت ی فرشته هستی، الانم هستی منتها اون موقع دوتا بال هم داری
۲۱ دی
هدایت شده از ♪ 𝖠𝗂𝖽𝖾𝗇 ♪
(کلمات شرکت کننده: خیال پردازی_عینک_نقاشی)
بعد از ساعت ها خیالپردازی، تصمیم گرفتی ابر افکارتو بزنی کنار و چشماتو روی زندگی واقعیت باز کنی. البته چون دیدت یکم ضعیف شده بود، واسه این کار به عینکت نیاز داشتی. پس عینکتو برداشتی و زدی به چشمات، قلمت رو به دستت گرفتی و همونطور که دربارش سناریو سازی کرده بودی، تابلوت رو کامل کردی. حالا وقتش رسیده بود که اونو بدی دست صاحب واقعیش. دوستی که سالها منتظر دیدنش بودی. اما متاسفم! چون اونقدر واسه دیدنش هیجان زده بودی که موقع رد شدن از خیابون تصادف میکنی و، میمیری
_
زندگی بعدیت ی پری هستی که داستانش توی افسانه ها و کتاب هاست
۲۱ دی
هدایت شده از ♪ 𝖠𝗂𝖽𝖾𝗇 ♪
( کلمه شرکت کننده : اقیانوس )
عاشق این ساحل بودی. عقیده داشتی هروقت میای اینجا و توی آب خنک دریا قدم برمیداری، امواج غم و غصه هاتو میشورن و دفع میکنن ته آب. اما این بار حجم غمت قدر ی اقیانوس بود. با وسعت این دریا حل نمیشد. پس گفتی شاید بهتره خودتو غرق کنی. نیمه شب، بدنت رو به دریا سپردی تا اقیانوس پرعمق غم هات واسه همیشه خشک بشه.
_
زندگی بعدیت یه سفرماهی هستی
۲۱ دی
هدایت شده از ♪ 𝖠𝗂𝖽𝖾𝗇 ♪
( کلمات شرکت کننده : ستاره ماه کیدراما کیپاپ پول امتحان )
سر جلسه امتحانت نشسته بودی. لازمه اضافه کنم به جای درس خوندن تا صبح داشتی کیدراما میدیدی و توی راه هم بجای مرور درسات کیپاپ گوش میکردی. کارنامت که اومده بود پاس شده بودیاا، ولی چون یکم نمراتت به درخشانی ماه بود مامانت ازت ناامید شد و خیلی غیرعمدی زد کشتت
_
زندگی بعدیت دنسر ی گروه معروف کیپاپ هستی که خیلیم پولداره
۲۱ دی
هدایت شده از ♪ 𝖠𝗂𝖽𝖾𝗇 ♪
( کلمات شرکت کننده : ستاره قهوه ای عشق )
زندگیت شده بود شبیه شکلات تلخ. خوشمزه اما قهوه ای. نمیفهمیدی با خودت چند چندی و اوضاع خوب پیش میره یا نه. اما امشب، توی این قرار ملاقات مرموز، قرار بود همه چی مشخص بشه. بالاخره میفهمیدی قراره خوشبخت باشی یا نه. چکمه های قهوه ایت رو به پا کردی و توی راه از ستاره ها خواستی واست آرزوهای خوب بکنن. اما خب، متاسفانه اون قرار ملاقات مرموز خوب پیش نرفت. خیلی غیرمنتظره ، اون دعوای بینتون تبدیل به یک گلوله شد و توی بدنت خونه کرد.
_
یه ستاره وسط کهکشان
۲۱ دی